کیهان: روزنامه فرهیختگان ضمن انتشار این مطالبه مینویسد: اگر روزی آیندگان بخواهند قضاوتی در مورد دولتهای حسن روحانی داشته باشند، احتمالا بیش از آنکه از برجام و فراز و فرودهای آن بگویند، قدری کلانتر نگاه کرده و با دقت در عملکرد کابینه او خواهند گفت هشت سالی که دولت بهاصطلاح تدبیر و امید بر سر کار بود، نه از تدبیر نشانهای دیده شد و نه از امید؛ هشت سالی که همواره توام با کرختی در کار و امیدوار بودن به غرب گذشت، ایامی که همواره دولت بهجای تلاش در عرصه داخلی و دلبستن به امکان حل مشکلات درون کشور با استفاده از پتانسیل مردمی و دیگر سرمایههای مادی و معنوی، در انتظار رسیدن فرجی از خارج مرزها بود.
آیندگان از نظر میگذرانند که در این چند سال دولت همهچیز را معطل و منتظر نگه داشت تا شاید از مسیر سیاست خارجی مشکلاتی که ریشه در داخل دارد، برطرف شود. آیندگان میبینند و از آن ساده عبور نمیکنند که دولت این کشور دو سال و اندی را در دوره «آب خوردن هم مذاکره میخواهد» گذراند و چند ماهی را مشغول فشار ایمیلی بود، یکی دو سالی را به مذاکره و فشار به اروپاییها مشغول بود و باقی ایام را در انتظار بایدن.
از شهریور 92 تا سال 94 دولتیها منتظر امضای برجام بودند، خزانه را خالی توصیف میکردند و راهحل همه مشکلات را در بستن با کدخدا میدیدند. در آن دو سال همهچیز تعلیق و در انتظار نتیجه مذاکرات بود و نیمی از دولت یازدهم به همین منوال گذشت.
از اواخر 94 تا پایان سال 96 با وجود اینکه برجام امضا و از سوی ایران رسما اجرای آن آغاز شده بود، اما اتفاق ویژهای روی نداد. در آن ماهها دولت منتظر بود تا این اجرا نتیجه میدانی برای گشایش اقتصادی داشته باشد. گامهای وعده داده شده را بردارند، روابط بانکی برقرار شود، سرمایههای خارجی به ایران بیاید و تحریمها در عمل برداشته شود؛ اتفاقی که نهتنها هرگز محقق نشد، بلکه بهتدریج بر تحریمها نیز افزوده شد. مشکل اینجا بود که بخش مهمی از این چالشها در دولت اوباما برقرار شده بود و بعدا با حضور ترامپ در کاخ سفید تشدید شد.
این فرآیند، اما باز هم دولتیها را به سمت و سوی حرکت و فعالیت درونزا هدایت نکرد. با فرو ریختن برجام و بازگشت تحریمها از اردیبهشت97 که البته امر قریبالوقوعی بود و بسیاری از کارشناسان (برخلاف اعضای ارشد دولت از جمله اسحاق جهانگیری که گفت از اقدام ترامپ غافلگیر شدیم) آن را پیشبینی کرده بودند، دولت پا به دوران انتظار جدیدی گذاشت؛ دورانی که نام طنزآمیز صبر راهبردی را به آن الصاق کرده بودند. دولتیها این دو سال را منتظر پا پیش گذاشتن اروپاییها و جبران خسارتی بودند که آمریکا به ایران وارد کرده بود؛ انتظاری تمامنشدنی که تا همین اواخر نیز تداوم داشت و یک روز با اهرم SPV تمدید میشد، روز دیگر اینستکس و یک روز هم کانال سوئیس.
بازه آخر، اما عجیبتر از سه دوره قبلی بود و هست. این روزها شاهدیم که دو سال آخر دولت روحانی به انتظار برای تغییر در کاخ سفید سپری میشود. عدهای ماههاست که نشستهاند و انتظار میکشند تا شاید بایدن کاندیدای دموکراتها در انتخابات بتواند در رقابت با دونالد ترامپ به پیروزی برسد و دوباره باب مذاکره و گفتگو باز شود.
با لحاظ کردن چنین شرایطی، اگر قرار باشد باز هم همان روال قبلی در دولت طی شود، معنایی جز این نخواهد داشت که تا مرداد 1400 و زمان تحویل دولت به فردی دیگر نباید هیچ امیدی به تغییر داشته باشیم و مردم همچنان باید شاهد نابسامانی در اقتصادی باشند.