غول از چراغ جادو بیرون آمده است؛ نشانهاش هم سخنرانی مقتدرانه شیجینپینگ در 70 سالگی ورود چین به جنگ کره و ایجاد شراکت اقتصادی جامع منطقهای (RCEP) با 10 قدرت منطقهای است. اما ظهور و سقوط غولها یا همان قدرتهای بزرگ تغییراتی را در توازن نیروها، محیط بینالمللی و همینطور مفاهیم در روابط بینالملل ایجاد میکنند. نفوذ روزافزون چین در منطقه آسیا - پاسیفیک نشان میدهد که این کشور در حال تبدیل شدن از یک بازیگر توسعهگرا و قاعدهپذیر به یک کشور توسعهطلب و قاعدهگذار است و این واقعیت خود حاوی یک معنای ضمنی بسیار راهبردی است: نظم هژمونگرای لیبرال پس از جنگ سرد در حال تغییر به نظم هژمونگرای غیرلیبرال و رئال پلیتیک است. این گزاره تبدیل شدن آمریکا از یک بازیگر یکهتاز و بیدغدغه به یک بازیگر مضطرب و نگران را معنا میدهد. دلیل آن هم کاملا روشن است؛ نظم جدید در حال ایجاد بازیگران رقیب برای هژمونی ایالاتمتحده است. چنین کنش و واکنشی خود به این معناست که آمریکا دیگر قادر به اعمال و کاربست یکجانبه ارزشهای لیبرال در جهان از طریق نهادهای بینالمللی اقتصادی و سیاسی نیست؛ چراکه پیگیری سیاست ترویج لیبرال دموکراسی و اقتصاد آزاد بینالمللی و ساخت نهادهای جهانی جهت پیگیری چنین دستورکاری اولا بسیار پرهزینه و ثانیا ماموریتی تقریبا غیرممکن است. پیامد چنین تحولی فرا رسیدن تاریخ انقضای ایدههایی نظیر کلانتر جهان، پلیس بینالمللی، صلح دموکراتیک و نهادگرایی لیبرال است. به همین دلیل است که همه آن نخبگان سیاسی مستقر در واشنگتن که روزی از ایده باز کردن درهای اقتصاد جهان به روی چین دفاع میکردند، امروز خود پشیمان شدهند.
بایدن در دهه 1990 و 2000 معتقد بود که ادغام چین در سیستم بینالمللی و تجارت جهانی پکن را مجبور به بازی متناسب و منطبق بر قوانین بینالمللی خواهد کرد. او خود در سال 2000 در کنگره آمریکا به برقراری روابط تجاری دائمی و عادی شدن این روابط با امپراتوری زرد رای داده بود. قانونی که موجبات عضویت چین در سازمان تجارت جهانی در 11 دسامبر 2001 را فراهم کرد و همینطور روابط اقتصادی دوجانبه میان دو کشور را تعمیق بخشید. اما او خود امروز از سوءاستفاده پکن از قوانین بینالمللی برای گسترش نفوذ سخن میگوید و «شی» را از قماش اراذل و اوباش میخواند. حتی اگر این سخنان به جهت شرایط انتخابات و رقابتهای دوقطبی در آمریکا جدی تلقی نشود، نمیتوان از این واقعیت به سادگی عبور کرد که چین در حال تهدید تدریجی هژمونی آمریکا در نظام بینالملل است. همین تهدید باعث شده است که امروز بایدن در مقام رئیسجمهور منتخب از ضرورت مقابله با چین از طریق ائتلاف با متحدان ایالاتمتحده سخن بگوید.
الی راتنر، یکی از مشاوران بایدن میگوید: «اگر آمریکا ناتوان از رویارویی با چین باشد، جهان شاهد ظهور نظم جدیدی به رهبری چین خواهد بود که کاملا با ارزشهای آمریکا و منافع آن متعارض است.» این گزاره سخت مورد تایید میشل فلورنوی، وزیر احتمالی دفاع در دولت بایدن نیز قرار دارد. او خواستار حفظ توان آمریکا برای نابودسازی کلیه کشتیهای چین (نظامی و غیرنظامی) در دریای چین جنوبی ظرف 72 ساعت است. از همین رو است که آمریکا در نظم هژمونیک پسالیبرال به جای جهانی شدن ارزشهای لیبرالی بهدنبال بلوکسازی است. پیشنهاد برای تشکیل گروه دی 10 (10 دموکراسی جهان که عبارتند از اعضای گروه 7 و کرهجنوبی، هند و استرالیا) خود یکی از این نشانهها است. حتی جیک سولیوان و جنیفر هریس در مقاله مشترکی خواستار اتخاذ استراتژی هدفمند و هوشمند در قبال چین شدند. این دو مشاور ارشد بایدن پیشنهاد میکنند که گروهی ناظر بر سازمان تجارت جهانی برای نظارت و مذاکره برای ایجاد قوانین جدید تجارت بینالمللی تشکیل شود. هدف نهایی این پیشنهاد مهار نفوذ روزافزون چین در حوزه اقتصاد بینالمللی است. این سیاستها در عمل منجر به فاصله گرفتن آمریکا از مفهوم تجارت آزاد (Free Trade) و ابداع اصطلاح جدیدی تحتعنوان تجارت عادلانه (Fair Trade) شده است. تغییر واژه Free به Fair نشاندهنده مداخله بیشتر دولت آمریکا و متحدان این کشور در امر تجارت جهانی برای کنترل نفوذ چین خواهد بود و این معنایی جز همجواری استراتژی غرب با مرکانتیلیسم جدید ندارد. اما این مرکانتیلیسم برخلاف دوره ترامپ یکجانبهگرا نخواهد بود؛ بلکه در چارچوب بلوکسازیها و ائتلافهای ضدچینی به شکل چندجانبه مورد پیگیری قرار خواهد گرفت. از همین رو بعید نیست که بایدن و تیمش به سراغ احیای T.P.P یا همان توافق شراکت آسیا-پاسیفیک با حضور 12 کشور بروند تا به قول خود مانع از فرصتطلبیهای اقتصادی چین برای صعود در نظام بینالملل شوند. بایدن میخواهد قوانین تجارت بینالمللی در قرن21 توسط آمریکا و متحدانش تدوین شود و نه چین و همراهانش (T.P.P علیه R.C.E.P) بایدن ممکن است در رویکردی منعطفتر از دولت ترامپ به جنگ تعرفهای با پکن پایان دهد، ولی بهطور کلی از ایده جداسازی تدریجی اقتصاد آمریکا از چین دست نخواهد کشید (مطالبهای که توسط قانونگذاران دموکرات و جمهوریخواه در کنگره آمریکا به شدت پیگیری میشود). او احتمالا به جای جنگ تعرفهای تلاش خواهد کرد از سایر اهرمهای آمریکا برای اعمال فشار بر چین استفاده کند. تعمیق روابط با تایوان، ژاپن و کره، اعمال فشار بر چین به دلیل نقض حقوق بشر در هنگکنگ، دالایی لاما و مسلمانان ایغور و اردوگاههای کار اجباری. بایدن به کمک شرکای خود بهدنبال باز تنظیم قواعد جدید در حوزه رقابت تکنولوژیک نیز خواهد بود. او برنامهای 300 میلیارد دلاری جهت تقویت صنایع مبتنیبر فناوری دارک دیده است تا براساس آن سه میلیون شغل جدید در کشورش ایجاد کند. به همین دلیل وی اجازه نخواهد داد که چین از طریق زیر پا گذاشتن مالکیت معنوی به سرقتهای سیستماتیک در حوزه فناوری ادامه و همه برنامههای اشتغالزاییاش را به این ترتیب بر باد دهد. بنابراین امپراتوری زرد در عصر بایدن و برخلاف دوره هژمونی لیبرال با دروازههای گشوده اقتصاد جهانی مواجه نخواهد شد؛ بلکه با بلوک سخت سیمانی آمریکا و متحدانش روبهرو میشود که هدف نهایی از آن مهار چین خواهد بود؛ تقریبا شبیه همان چیزی که مستر ایکس (جورج کنان) در جولای 1947 در مجله فارن افرز پیشنهاد داده بود: «برخورد با شوروی (مهار) بزرگترین وظیفهای است که دیپلماسی ما تا به حال با آن روبهرو بوده و احتمالا بزرگترین مسوولیتی است که اکنون مجبور به انجام آن خواهیم بود.»
بهنظر میرسد سیاست و خط مشی همان چیزی است که کنان در اواخر دهه 1940 پیشنهاد آن را داده بود، فقط کافی است به جای شوروی نام چین را قرار دهیم.