تغییرات فیزیکی که در طول بلوغ صورت می گیرد موجب تغییرات احساسی و اجتماعی بسیاری نیز می شود. اول اینکه، فرآیند بلوغ جسمی مستقیماً بر بدن و مغز تاثیر می گذارد تا نیازها، علایق، و حال و هوای کودکانه را تغییر دهد. سپس، وقتی ظاهر و عملکرد کودکان شروع به تغییر می کند، یکسری تاثیرات اجتماعی نیز تغییرات اجتماعی و احساسی آنها را تسریع می کند.
کودکان با مشاهده تغییراتی که در بدنشان اتفاق می افتد، تجربیات اجتماعی ناشناخته ای هم تجربه می کنند. آنها با اولین تجربه تحریک جنسی و تاثیرات همسالان و فرهنگ جامعه شروع به برقراری روابطی رمانتیک و گاهی جنسی با دیگران می کنند. همچنین، وقتی آن تغییرات جسمی مورد توجه دیگران قرار می گیرد، رفتار و برخوردهایی متفاوت از طرف دیگران را تجربه می کنند. بعنوان مثال، نوجوانانی که سریعتر بالغ می شوند، محبوبیت بیشتری پیدا می کنند درحالیکه همسالان آنها که بلوغ کندتری دارند، محبوبیتشان کاهش پیدا می کند. همینطور متوجه می شوند که سایرین برخلاف همیشه به طور ناگهانی توجه بیشتری به ظاهر آنها می کنند.
تغییرات جسمی که همراه با بلوغ اتفاق می افتد، پایه و اساس تجربیات احساسی تازه می شود. بعنوان مثال، والدین متوجه می شوند که فرزندانشان در این دوران حساس تر و بداخلاق تر می شوند. این بداخلاقی و دمدمی مزاج شدن به تغییرات و نوسانات هورمونی که در آنها ایجاد می شود مربوط است. کاملاً درست است که هورمون های جنسی عوامل شیمیایی بسیار قدرتمندی هستند که می توانند بر اخلاق و روحیه تاثیر بگذارند. در دوران بلوغ، بدن این نوسانات هورمونی را تنظیم می کند و این نوسانات موجب دمدمی مزاج شدن فرد می شود. اما این دمدمی مزاج شدن دلایل جسمی دیگری هم علاوه بر این نوسانات هورمونی دارد.
کمبود خواب
دمدمی مزاج شدن نوجوانان می تواند تحت تاثیر کمبود خواب آنها باشد. دلایل جسمی و اجتماعی زیادی برای این کمبود خواب که در دوران بلوغ ایجاد می شود وجود دارد. اول اینکه، چرخه خواب-بیدار بدن به ریتم شبانه روزی بستگی دارد که در مقابل تحت تاثیر هورمون هاست. در دوران بلوغ، یک تغییر طبیعی در ریتم شبانه روزی نوجوان ایجاد می شود که باعث می شود شب ها هوشیارتر از سابق باشد. متاسفانه، نوجوانان در این دوران مجبورند همچنان برای رفتن به مدرسه زود بیدار شوند و در نتیجه این، دچار کمبود خواب می شود. همین مسئله باعث می شود در روزهای تعطیل تمایل زیادی برای خوابیدن داشته باشند. این کمبود خواب می تواند بر قدرت تمرکز آنها تاثیر منفی بگذارد و حساسیت آنها را هم بیشتر کند و همین مسئله موجب می شود که نتوانند کارهایی که یک زمانی انجام آن برایشان ساده بود را به خوبی انجام دهند. این چالش جدید موجب افزایش خستگی و دمدمی مزاجی آنها می شود.
مغز نوجوانان هنوز در حال بالغ شدن است
عامل دیگر که دمدمی مزاجی نوجوانان را پیچیده تر می کند این است که مغز آنها هنوز از نظر فیزیکی در حال رشد است: مغز کودکان تا اوایل بیست سالگی هنوز به طور کامل رشد نکرده است. این مغز ناقص مسئول عدم بلوغ احساسی و شناختی است که موجب خسته شدن والدین از دست فرزندانشان می شود.
عدم بلوغ شناختی به مهارت های در حال رشد نوجوانان برمی گردد که هنوز به اندازه بزرگسالان قابل اعتماد و ماهر نیست. کسانیکه از نظر شناخت بالغ نیستند نمی توانند قضاوت درستی داشته باشند. تفکر نابالغ موجب دشواری در تصمیم گیری ها و فکر کردن درمورد عواقب کارهایشان در نوجوانان می شود. درنتیجه، نوجوانان معمولاً ناگهانی عمل می کنند و گاهی خودخواه می شوند.
رشد فیزیکی ناقص مغز همچنین تا حد زیادی مسئول عدم بلوغ احساسی نوجوانان است. نوجوانان خیلی بیشتر از افراد بزرگسال در تعدیل احساسات خود مشکل دارند. تعدیل احساس توانایی بسیار مهمی است چون به افراد این قدرت را می دهد که هوشیارانه (و با محدودیت) شدت احساساتی مثل عصبانیت، لذت یا ترس خود را تنظیم کنند. این کنترل کردن به آنها کمک می کند پستی و بلندی های احساسات خود را محدود کنند.
والدین باید از ساختار ناقص مغز، تغییرات خواب و تغییرات هورمونی، و عدم بلوغ احساسی و شناختی فرزندانشان آگاه باشند تا بتوانند رفتار آنها را به درستی قضاوت کنند. در نوجوانی، کودکان دمدمی مزاج می شوند و تصمیمات بدی می گیرند، این از سر بدخواهی و لجبازی نیست. دلیل آن این است که نمی توانند در این دوران طور دیگری باشند. والدین باید علیرغم مقاومت فرزندانشان راهنمایی های مناسب و عاقلانه دراختیار آنها بگذارند و برای عملکردهای آنها محدودیت تعیین کنند. بااینکار والدین امنیت و آزادی لازم برای فرزندانشان را فراهم کرده و به رشد و بلوغ آنها کمک می کنند. کودکان برای ابراز فردیت خود و تمرین تصمیم گیری مستقل نیاز به فضا دارند و برای پیشرفتشان باید درمقابل عواقب تصمیم هایشان از آنها محافظت شود.