روزنامه همشهری: هیچ خبری از این ترور در رسانهها منتشر نشد و فقط 3 روز بعد در ستون «مجالس ترحیم» روزنامه کیهان آگهی مجلس ختمی از سوی خانواده شهریارینژاد منتشر شد که در چند سطر و بهصورت مبهم، مرگ او را به اطلاع آشنایانش میرساند. به گفته پرویز ثابتی، شاه از ترور شهریاری ناراحت شد؛ «شاه او را میشناخت و گاهی از سهیل میپرسید... که چرا ساواک از وی محافظت نکرده است».
رهگذرانی که ساعت 7.40 دقیقه صبح چهارشنبه، 14 اسفند 1353 از حوالی خیابان پرچم و میدان کندی (توحید فعلی) عبور میکردند، با شنیدن صدای شلیک 10 گلوله مسلسل، شاهد نقش بر زمین شدن مرد عصا بهدستی بودند که 3 گلوله دیگر تیر خلاصی شد بر بدن غرق در خون او. عباس شهریاری (عباسعلی شهریارینژاد) با نامهای مستعار «اسلامی»، «مهندس»، «مسعود»، «جوادی»، «شاهین»، «سهیل» و «طاهری» پس از مدتها شناسایی و تعقیب و مراقبت، در عملیاتی که «خسرو روزبه» نامیده شد، از سوی تیمهای ترور چریکهای فدایی مورد هدف قرار گرفت تا پرونده مردی که توانسته بود سالها در قامت عضو مؤثر حزب توده، کلیدیترین اطلاعات سازمانی چپها را به ساواک برساند و «شاهمهره» نیروهای امنیتی در رسوخ به تشکیلات «تازهچریکها» لقب بگیرد، برای همیشه بسته شود.
شهریاری که در سال 1307 در کازرون متولد شده و در سال 1322 برای استخدام در شرکت ملی نفت به آبادان رفته بود، با افزایش فعالیت حزب توده در نخستین سالهای دهه 20، به این حزب پیوست و در جریان اعتصاب کارگران صنعت نفت در سال 1325 نقش مؤثری داشت و در سال 1330 پس از اعتصاب پالایشگاه آبادان از کار اخراج شد و به کارخانه چیتسازی رفت و آنجا به پخش اعلامیههای حزب توده و توزیع روزنامه «نوای ظفر» پرداخت.
فعالیتهای سندیکایی شهریاری بهعنوان یکی از اعضای ردهپایین حزب توده تا وقوع کودتای 28 مرداد 1332 ادامه یافت و پس از آن در دومقطع زندانی شد و در سال 1334 راه کویت را در پیش گرفت و شبکهای حزبی در میان کارگران مهاجر ایرانی بهوجود آورد. در مقطعی که او دیگر برای حزب توده یک مهره کلیدی محسوب میشد و پایش به اروپا هم باز شده بود، در اواخر سال 1342 جذب ساواک شد.
شهریاری که گفته میشود بهواسطه روسها به رادمنش، دبیرکل حزب توده معرفی شده بود، با هدف راهاندازی تشکیلاتی وابسته به این حزب در تهران که رهبران تودهای با توجه با رونق فعالیتهای سیاسی میان سالهای 39 تا 42، حساب ویژهای روی آن باز کردهبودند، با حمایت رادیو پیک راه ایران را درپیش گرفت و به همراه پرویز حکمتجو، علی خاوری و علی حکیمی، نشریه «ضمیمه مردم» را نیز منتشر کردند. «تشکیلات تهران» با محوریت این چهار نفر ابتدا ارتباط گرفتن با اعضای سابق حزب توده را آغاز کرد. شهریاری با وارد کردن تعدادی از مأموران امنیتی به تشکیلات تهران، اطلاعات ارزشمند بسیاری را از گروههای انقلابی در اختیار ساواک قرار داد.
لو دادن شبکه کوچکی که در سال 42 قصد داشت عدهای را از طریق مرز شمال به شوروی بفرستد، آغاز ضربات مرد هزارچهره به پیکر مبارزان انقلابی چپ محسوب میشود که به بازداشت همه افراد منتهی شد. یک سال بعد علی خاوری که حامل نامهای برای کمیته مرکزی حزب توده بود، به همراه 3 نفر دیگر در هشتپر آستارا دستگیر شدند که در این ماجرا هم ردی از شهریاری برجا نماند.
بعد از این دستگیریها اسلامی در تشکیلات تهران همهکاره شد و تشکیلات جنوب و آذربایجان را هم راهاندازی کرد. این تشکیلات سهگانه مانند یکی از ادارههای ساواک به شناسایی انقلابیون میپرداخت و نقش ویژهای در اشراف سازمان امنیت بر فعالیتهای آنان داشت. شهریاری نقش خود را در قالب یک انقلابی چپ بهخوبی ایفا و حتی با صدور اطلاعیههایی در قالب تشکیلات تهران، به دولتهای رومانی و شوروی بهدلیل توسعه روابط با ایران اعتراض میکرد. صحنهسازی مشترک با ساواک برای کشف چاپخانه نشریه ضمیمه مردم در اواخر سال 45، ازجمله اقداماتی بود که مردهزار چهره برای «ردگمکردن» انجام میداد.
شهریاری یکی از مهلکترین ضربات را به گروه بیژن جزنی که درحال تدارک انجام عملیات مسلحانه بود، با نفوذ دادن ناصر آقایان وارد کرد و با معرفی خود بهعنوان یک انقلابی طرفدار مشی مسلحانه، اعتماد گروه را جلب کرد و حتی زمینهساز دستگیری حسن ضیاظریفی (یکی از اعضای مؤثر هستههای مخفی مارکسیستی (گروه جزنی – ظریفی) که بعدها (با ادغام گروه احمدزاده - پویان) سازمان چریکهای فدایی خلق را بنیاد نهادند) شد. طرحریزی دقیق برای فراری دادن و سپس دستگیری 5 تن از باقیماندگان گروه جزنی در مرز که به دستگیری 3 نفر از آنها منجر شد، از دیگر ضربات شهریاری به گروه جزنی بود.
ردپای اسلامی در شناسایی گروه فلسطین و دستگیری اعضای آن در سال 1348، زیرضربه قرار گرفتن گروه کوچک «آرمان خلق»، جاسوسی از سازمان استخبارات عراق و جمعآوری اطلاعات از گروههای انقلابی در کشورهای عربی و ایرانیان خارج از کشور هم دیده میشود و برخی از اعضای کلیدی حزب توده مانند گالیک آوانسیان، مرتضی باباخانی، هدایتالله معلم، آصف رزمدیده و صابر محمدزاده را نیز در تور ساواک گرفتار کرده بود، اما او نقش آخر خود را در بسته شدن پرونده تیمور بختیار با ظرافت ویژهای ایفا کرد. اگرچه گفته میشود شهریاری درسال 1348 توسط رادمنش به بختیار معرفی شده است، اما برخی اسناد آشنایی وی با سپهبد بازنشسته را بهواسطه کمونیستهای عراقی که پس از کودتای بعثیها در 1968 فعالیتهای خود را ازسر گرفته بودند، میدانند.
شهریاری آنقدر به بختیار نزدیک شده بود که در هفته سهبار آنهم درحضور پرویز ثابتی، مقام ارشد ساواک و از طریق فرستنده رادیویی ویژه با او صحبت میکرد. این ارتباط تا 3 روز قبل از کشته شدن بختیار در عراق در اواخر مرداد 1349 ادامه یافت. اسلامی که به محرم اسرار بختیار تبدیل شده بود و حتی در چینش نزدیکترین افراد وی در دفترش نقش داشت و مأموران ساواک را حتی در لباس آشپز، راننده و منشی در اطراف او مستقر کرده بود، همه اسلحه و مهماتی که بختیار از طریق عراق وارد ایران میکرد و قرار بود در اختیار برخی ایلات و سایر عوامل نفوذی قرار گیرد، تحویل ساواک میداد تا در نمایشهای تلویزیونی علیه بختیار و گروههای مسلح نشان داده شود.
به گفته عیسی پژمان، مرد شماره یک ساواک در کردستان که سابقه فعالیت در حزب توده را هم داشت، بندبازیهای این ابرجاسوس توسط کا. گ. ب به رادمنش منتقل میشود، اما او به تکذیب شایعات میپردازد و اسلامی را «پرولتری رنجبر» معرفی میکند که توسط رقبای جناحی تخریب میشود؛ او برای دبیر اول حزب توده «نه تنها یک کادر درجه اول، بلکه یک شخصیت سیاسی در مقیاس بینالمللی» بود.
دغدغه شناسایی عامل نفوذی ساواک در میان فعالان چپ پس از دستگیری ضیاظریفی در مهر 1347 مطرح و جلساتی با حضور شهریاری برگزار شد. این جلسات تحت اشراف کامل ساواک بود (و حتی درجلسه چهار نفرهای که برای بررسی موضوع تشکیل شد، 2 نفر نفوذی ساواک بودند) به همین دلیل ماهیت واقعی اسلامی فاش نشد تا اینکه این موضوع در پلنوم سیزدهم حزب توده در آذر 1348 بهصورت رسمی ازسوی نورالدین کیانوری مطرح و این جمعبندی حاصل شد که شهریاری «سازمان حزب را در دست ساواک نگاه داشتهاست» این موضوع به معلق شدن رادمنش دبیر اول حزب توده که حاضر به پذیرش این واقعیت نبود، هم انجامید.
آخرین پرده از نمایش مرد هزارچهره دوم دی 1349 با کارگردانی پرویز ثابتی روی آنتن رفت؛ پس از کشته شدن تیموربختیار، ساواک نمایش قدرت بزرگی به راه انداخت و در مصاحبهای با نشان دادن مهمات و اسلحههای کشف شده (بیش از 60 هزار قبضه انواع اسلحه که شهریاری بهدست ساواک رسانده بود) تصویر شهریاری از پشت و نیمرخ نشان داده شد و ثابتی بدون ذکر نام واقعی، از او با عنوان اسلامی و مرد هزارچهره نام برد. با وجود اینکه دستگیری اسلامی در دی49 رسما اعلام شده بود، اما در بخش حسابرسی کارکنان سازمان امنیت، ویژه عملیات تیمور بختیار، مبلغ 500 هزارریال پاداش برای او با نام مستعار «سهیل» درنظر گرفته و پس از آن بهعنوان مدیر به شرکت کشتیرانی «آریا» در آبادان فرستاده شد.
چند روایت درباره چگونگی شناسایی شهریاری از سوی چریکهای فدایی خلق روایت شدهاست؛ از نقش مأموران استخباراتی عراق به تلافی ماجرای ژنرال فراری عراق عبدالغنی الراوی گرفته تا برخورد اتفاقی با حمید اشرف در تاکسی. اما هرچه بود عاقبت این جاسوس زبردست با آن عصای مرموزش در دام تیم ترور بهمن آهنگران، بهروز ارمغانی و فرهاد صدیقی گرفتار شد. آهنگران تیرهای اول را شلیک کرد و ارمغانی تیر خلاص را زد، 200 دلار بههمراه 4 هزارتومان پول نقد موجود در جیبهایش را «مصادره انقلابی» کردند، شعار دادند و رفتند.