خبرگزاری تسنیم: حجت الاسلام روحانی رئیس جمهور امروز (پنجشنبه 13 آذر) در واکنش به طرح مجلس شورای اسلامی تحت عنوان "اقدام راهبردی برای لغو تحریمها" که مورد مخالفت وی و وزارت خارجه قرار گرفته، گفت: «بگذارید با حوصله، تحمل، خردورزی و آنهایی که تجربه بیست و چند ساله در این امر دارند و در دیپلماسی موفق بودند و در دیپلماسی بارها و بارها آمریکا را در این سه سال در سازمان ملل شکست دادند، کارشان انجام بدهند. البته ما میدانیم هر قوهای هر کاری میکند با نیت خیر است، اما با هم مشورت کنیم، همفکری کنیم و کارها را دقیقتر و پختهتر پیش ببریم.»
فارغ از صحبتهای روحانی علیه این طرح و اینکه این طرح تا چه حد میتواند منافع کشور را تامین کند، احتمالا مراد از رئیس جمهور از تجربه بیست و چند ساله به تیمی از مذاکرهکنندگان کشورمان باشد که در مقاطع مختلفی به مذاکره با طرف غربی و عمدتاً آمریکاییها پرداختند. صحبت آقای روحانی دو وجه دارد. یکی بحث تجربه است که مسلماً تیم مذاکرهکننده مورد اشاره ایشان شامل افرادی همچون خود وی، محمد جواد ظریف، سیروس ناصری، سید حسین موسویان از زمان مذاکرات قطعنامه در دستگاه دیپلماسی حضور فعال داشتند و قطعا تجربه زیادی اندوختهاند اما وجه دوم سخنان رئیس جمهور محل اشکال است. اینکه این تیم "در دیپلماسی موفق بودند و در دیپلماسی بارها و بارها آمریکا را در این سه سال در سازمان ملل شکست دادند"، لااقل رجوع به تاریج همین سی سال گذشته چنین چیزی را به اثبات نمیرساند!
به همین دلیل به چند برهه که مذاکره با آمریکاییها تنها به ضرر طرف ایرانی تمام شد اشاره خواهیم کرد تا صحت و سقم سخنان آقای روحانی معلوم شود.
** آمریکا چگونه اعتماد هاشمی و ظریف را در ماجرای آزادی گروگانها در لبنان پاسخ داد؟
در زمان بوش پدر که یکی از دستورکارهایش را آزادی آمریکاییهایی که در لبنان توسط حزبالله به گروگان گرفته شده بودند، خوانده بود؛ آمریکا رابطهای با ایران نداشت، بنابراین امکانی برای مذاکره بین طرفین وجود نداشت و بهگفته "برنت اسکوکرافت" مشاور امنیت ملی آمریکا این کشور نمیخواست درباره گروگانها مذاکرهای بکند.
بر همین اساس بوش پدر با صدور یک بیانیه زیرکانه، ایران را تنها ابزار ممکن برای آزادی گروگانها دانست. او در بیانیهاش آورد: «امروز آمریکاییهایی هستند که بهخلاف میلشان در سرزمینهای بیگانه بهخاطر چیزی که مسئولش نیستند، نگهداشته شدهاند. دراینباره میتوان همکاری نشان داد و این همکاری تا مدتها به خاطر آورده میشود». بوش پدر در بیانیهاش تأکید کرده بود: "حسننیت"، "حسننیت میآورد".
این بیانیه که حکایت از یک اقدام در برابر یک اقدام از سوی ایران داشت، توسط ایران دریافت شد و اکبر هاشمی رفسنجانی رئیسجمهوری وقت ایران خطاب به آمریکاییها اعلام کرد: «ایران این آمادگی را دارد که با کشورهایی که آمادگی دارند سیاست برخورد مساوی و بدون باجخواهی و انحصارطلبی و توسعه طلبی داشته باشند، با اینها کار کند».
اگرچه اظهارات طرف ایرانی از سوی آمریکا مورد توجه قرار نگرفت ولی پس از انتشار تصاویر یکی از گروگانهای آمریکایی که به دار آویخته شده بود، رئیسجمهور آمریکا ناچار شد که به ایران متوسل شود. بوش پدر در اولین گام با خاویر پرز دکوئیار دبیرکل سازمان ملل متحد تماس گرفت و از وضعیت گروگانها ابراز نگرانی کرد و گفت: «میتواند امتیازهایی به ایران بدهد. البته تا جایی که لزومی به مواجهه مستقیم با آنها نباشد».
دبیرکل سازمان ملل نیز "جیانی پیکو" را که از مشاورانش بود به ایران میفرستد. مأموریت پیکو این بود که رفسنجانی را به آزادی گروگانها راغب کند. فرستاده آمریکا به ایران پس از ورود به تهران با "محمدجواد ظریف" دیدار میکند. پس از این دیدار، وی بههمراه ظریف وارد دفتر کار هاشمی رفسنجانی میشود. طرف ایرانی بهجهت اینکه قصد داشته مذاکرات پنهانی بماند، حتی مترجم را هم از جلسه خارج میکند.
مشاور دبیرکل سازمان ملل در این جلسه به هاشمی میگوید: رئیسجمهور آمریکا تقاضا کرده که به آزادی گروگانهای آمریکایی در بیروت کمک کنید. البته این کمک بیاَجر نمیماند. هاشمی نیز پاسخ میدهد: «ما اولاً نمیدانیم این گروگانها در لبنان هستند یا خیر؟ اما اگر آمریکاییها حسن نیتشان را نشان دهند و مطمئن شویم جدی هستند و اگر کاری از دست ما ساخته باشد، هم بهخاطر لبنان و هم مسائل انسانی این کار را خواهیم کرد. اما بدین شرط که آمریکا در مسئله جنگ ایران و عراق در تعیین متجاوز و خسارتها، بیطرفانه عمل کنند و از سیاستهای خصمانهاش در قبال ایران دست بردارد».
پس از آن رئیسجمهور وقت ایران، محسن رضایی را می خواهد و از او میخواهد که موضوع را بررسی کند که میتواند در این زمینه کاری انجام دهد یا نه. محسن رضایی نیز یکی از فرماندهان سپاه را به لبنان میفرستد تا با اعضای بلندپایه حزبالله برای آزادی گروگانها مذاکره کند. این گفتوگوها به نتیجه نمیرسد اما رضایی به آن فرمانده دستور میدهد که تا زمان آزادی گروگانها در لبنان بماند.
سرانجام، پافشاری ایران اثرگذار میشود و مقامات حزبالله آزادی گروگانها را میپذیرند و ظرف دو ماه و نیم بعد گروگانها "یکی یکی" آزاد میشوند. پس از آزادی گروگانها، ایران در انتظار مشاهده حسننیت طرف غربی و همان اَجری که بوش پدر (رئیسجمهور وقت آمریکا) داده بود، میماند اما پس از گذشت مدتها خبری از وعده طرف آمریکایی نمیشود لذا مقامات ایرانی با دبیرکل سازمان ملل تماس میگیرند که چرا خبری از تحقق وعده بوش پدر نشد؟
مقامات ایرانی که در داخل کشور نیز بهشدت بهجهت کمک برای آزادی گروگانها و عدم دریافت امتیاز از آمریکاییها تحت فشار بودند، با پیکو، همان فرستاده دبیرکل سازمان ملل به تهران تماس میگیرند که چرا آمریکا نامه تشکر نمیفرستد؟ جان پیکو نیز به گوش مقامات آمریکایی میرساند: ایرانیها منتظر یک حرکت از طرف آمریکا هستند. باید منصف باشیم، چون من به آنها قول دادم.
پس از آزادی گروگانها، ایران در انتظار مشاهده حسننیت طرف غربی و همان اَجری که بوش پدر (رئیسجمهور وقت آمریکا) داده بود، میماند اما پس از گذشت مدتها خبری از وعده طرف آمریکایی نمیشود لذا مقامات ایرانی با دبیرکل سازمان ملل تماس میگیرند که چرا خبری از تحقق وعده بوش پدر نشد؟
پس از تلاشهای ایران برای دریافت پاسخ، برنت اسکوکرافت با اعضای شورای امنیت ملی آمریکا جلسه میگذارد و پس از جلسه تصمیم گرفته میشود که آمریکا به زیر میز توافقات فیمابین تهران ــ واشنگتن بزند. آنان بهبهانه انجام حرکتهای تروریستی از جمله ترور مخالفان حکومت و همچنین فتوای چند سال گذشته امام خمینی(ره) درخصوص ارتداد سلمان رشدی، بهبود روابط را بسیار سخت دانستند و مدعی شدند که تهران عملاً به وعدههایی که پیشتر مبنی بر حسننیت داده بود، عمل نکرد.
آمریکائیها میگفتند: "ما گفتیم نشان دادن حسننیت باعث حسننیت متقابل میشود، ولی نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند، بدون توجه به باقی قضایا، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد میدهیم. ما گفتیم حسننیت بهدنبال خود حسننیت میآورد. انجام دادن وقایع تروریستی دیگر، تعریف آمریکا از حسننیت نیست".
پس از آزادی گروگانها و رسیدن آنها به واشنگتن، مقامات کاخ سفید سرخوش از یک معامله تمامبرد و بیهزینه بودند اما اوضاع در ایران عکس آن بود چرا که بهازای آزادی گروگانهای آمریکایی، هیچ امتیازی شامل حال ایران نشد و ما فقط یک پل برای رسیدن کاخ سفید به اهدافش شده بودیم.
هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش دراینباره نوشته است که «آقای [سیدحسین] موسویان از وزارت امور خارجه آمد، گفت: سفیر سوئیس ــ حافظ منافع آمریکا ــ آمده و پیامی از [جورج] بوش، رئیسجمهوری آمریکا آورده است. او در این پیام بهطور خصوصی از کمک ما در آزادی [رابرت] پل هیل، گروگان آمریکایی تشکر کرده و گفته است که حافظ اسد [رئیسجمهور سوریه] به او اطلاع داده که ایران در این امر کمک مؤثر کرده است و نیز گفته اطلاعات آمریکا میگوید گروگانهای ایرانی در دست مارونیها، در همان روزهای اول کشته شدهاند، ولی باز هم آنها آمادگی دارند که پیگیری مسئله گروگانها را ادامه دهند. گفتم بهصورت شفاهی جواب بدهند که اگر زندانیهای لبنانی از اسرائیل آزاد نشوند، مسئله گروگانها احتمالاً پیچیدهتر میشود». (خاطرات هاشمی، ص83)
سه روز بعد از این پیام تشکر، آمریکا از ایران میخواهد پیشنهاداتش را برای جبران لطفی که در قبال آزادی گروگانهایش در لبنان کرده ارائه دهد: «آقای [سیدحسین] موسویان از وزارت امور خارجه آمد. گزارش مذاکره با سفیر سوئیس، [حافظ منافع ایالات متحده]، درباره گروگانها را داد و گفت: سؤال کرده که انتظار داریم چه اقدامی در مقابل آزادی گروگانها انجام شود؛ پیشنهادهایی ارائه دادم». (خاطرات هاشمی، ص88)
فردای آن روز "فرانک رید"، دومین گروگان آمریکایی هم آزاد میشود، اما در رفتار آمریکا که گویا تشخیص داده اوضاع بهسودش در حال تغییر است، نشانههایی مبنی بر عدم وفا به عهد دیده میشود.
موضوعی که هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز 10 اردیبهشت 1369 اینچنین روایتش میکند: «شب به خانه آمدم. در حالی که مشغول نوشتن خاطرات بودم، به اخبار بخش فارسی صدای آمریکا [VOA] گوش میدادم، خبر داد که دومین گروگان آمریکایی در لبنان، امشب آزاد شد. اظهاراتی شده که نشان میدهد، دولت آمریکا میخواهد تا پایان آزادی همه گروگانهایش، امتیازی ندهد. به نظر میرسد اگر چنین باشد، لبنانیها آزادی گروگانها را متوقف میکنند و آمریکا پشیمان میشود» (خاطرات هاشمی، ص90 و 89)
سالها بعد از این ماجرا، هاشمی درخصوص آمریکا میگوید: «وقتی آمریکاییها درست به وعدههایشان عمل نمیکردند، کار ناقص میماند».
** ناکامی در مذاکرات سعدآباد به اعتراف روحانی
یکی دیگر از صحنههای بدعهدی غربیها مذاکرات سعدآباد است. در مهرماه 82 توافق سعدآباد بین ایران و تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) منعقد شد. حسن روحانی، رئیس جمهور کشورمان کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» را درباره توافق سعدآباد که در دوران دولت اصلاحات انجام شد، نوشته است. او در فصل هفتم این کتاب و صفحه 328 مینویسد: «مشکل ما این بود که هرگاه مذاکرات پیش میرفت، اروپاییها بدون چراغ سبز آمریکا قادر به انجام هیچ کار مهمی نبودند.»
او در همان صفحه کتاب همچنین مینویسد: «شرکتهای بزرگ اروپایی در گسترش معاملات و تجارت و اقتصاد و تکنولوژی بدون رضایت آمریکا نمیتوانستند با ایران همکاری داشته باشند. اروپاییها به ما میگفتند "ما به شرکتهای خود توصیههای لازم را میکنیم ولی آنها آزاد هستند و نمیدانیم که شرکتها در نهایت با شما به توافق میرسند یا نه، چون این شرکتها با شرکتهای آمریکایی حجم معاملات بالایی دارند و در شرایط کنونی طرف آمریکایی راضی به این کار نخواهد شد."»
روحانی در صفحه 259 کتاب خود نوشته است: «در واقع اروپاییها در اجرای تعهدی که متقبل شده بودند، ناتوان بودند... در نگاه کلی، اروپاییها همواره بهدنبال نوعی اجماع و یا دستکم هماهنگی با آمریکا بودند.»
بدعهدی اروپا تا به حدی بود که صدای محمد البرادعی، مدیرکل اسبق آژانس را نیز در آورد. البرادعی در کتاب «عصر فریب: دیپلماسی هستهای در عصر خیانت» مینویسد که پس از انجام تعهدات ایران، اروپاییها آن زمان در پیشنهاد خود خواسته بودند بهسبک بازاریهای ایران عمل کنند و همه منافع و امتیازها را در ابتدا و یکجا ارائه ندهند. البرادعی نتیجه را فاجعه میپنداشت. او مینویسد که پیشنهاد مزبور نهتنها ناچیز و کممحتوا بلکه متکبرانه و تحقیرآمیز بود و این برداشت را ایجاد میکرد که اروپاییها با بیمیلی و از سر لطف آن را مطرح کردهاند.
بر اساس آنچه در صفحات 144 و 199 این کتاب نوشته شده است، تحقیر ایران در این پیشنهاد تا آنجا پیش رفته بود که سه کشور اروپایی قول داده بودند در صورت «توقف» غنیسازی، از دانشمندان بیکارشده ایرانی نگهداری خواهند کرد.
علیرغم عقبنشینی تیم مذاکره کننده هستهای در دولت اصلاحات در برابر خواستههای زیادهخواهانه اروپا، باز هم اعتمادسازی برای سه کشور اروپایی شکل نگرفت و علاوه بر صدور 2 قطعنامه علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در نهایت با نقض تعهدات خود در سه توافق سعدآباد، بروکسل و پاریس پرونده ایران را بهطور غیرقانونی به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند.
** تکرار تجربه ناموفق سعدآباد در برجام
در مذاکرات سعدآباد هدف اول این بود که از ورود پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری شود که چنین اتفاقی نیفتاد. هدف دوم این بود که میخواستیم زیر بار مصداقهای شورای حکام نرویم که انجام نشد. در برجام نیز بهدلیل عدم تسلط تیم مذاکره کننده ایرانی به مباحث کارشناسی و عدم رعایت اصول بدیهی دیپلماسی، مهمترین هدف طرف ایرانی که لغو کامل تحریمها بود، عملی نشد، بهعبارت دیگر، نهتنها تحریمها لغو نشد بلکه با قوانینی همچون آیسا و کاتسا 2017 (مادر تحریمها) زیرساخت گستردهتری نیز پیدا کرد.
برجام که امضا و اجرا شد با اجرای توافق، صنعت هستهای کشورمان تقریباً تعطیل شد؛ اما مشکل رکود، تورم، بیکاری، صنعت، ازدواج، پروژه های عمرانی و...در جای خود باقی ماند. چرخ سانتریفیوژها از کار افتاد و متاسفانه به دلیل چیدن تمامی تخم مرغها در سبد برجام از سوی دولت و کم توجهی به ظرفیتهای عظیم داخلی و در نهایت به دلیل کارنامه ضعیف اقتصادی دولت، چرخ بسیاری از کارخانههای بزرگ و مجموعههای تولیدی نیز از کار افتاد. اوباما با خوشحالی اعلام کرد که بدون شلیک حتی یک گلوله، صنعت هستهای ایران را از کار انداختیم. پس از آن مقامات ارشد دولت اوباما اعلام کردند که ما صنعت هستهای ایران را از کار انداختیم.
در نهایت نیز دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا اردیبهشت 97 از برجام خارج شد. در حقیقت آمریکا در شرایطی که دهها امتیاز نقد از ایران گرفته بود، به هیچیک از تعهدات خود در برجام عمل نکرد و نه تنها تحریمها را که مسئله اصلی در مذاکرات بود، لغو نکرد، بلکه دهها تحریم جدید هم به آن افزود.
مقامات دولت پیش از این اعلام کرده بودند که واکنش ایران به خروج آمریکا از برجام، فوری، غیرقابل تصور، پشیمان کننده و دردناک خواهد بود.
پس از اعلام خروج رسمی آمریکا از برجام، روحانی در گفتوگوی زنده تلویزیونی شرکت کرد. انتظار افکار عمومی این بود که واکنشی متناسب با موارد اعلام شده از سوی رئیس جمهور اتخاذ شود. اما روحانی در اظهارنظری قابل تأمل اعلام کرد که «ایران بدون آمریکا برجام را ادامه خواهد داد». او آمریکا را «موجود مزاحم» و «شر» توافق هستهای دانست و از خروج آمریکا از این توافق ابراز خرسندی کرد.