خبرگزاری فارس: «سر مار را باید در تهران قطع کنید»؛ این روایت «رابرت گیتس» وزیر دفاع اسبق آمریکا از دیدار با «ملک عبدالله» در سال 2007 است که در کتاب خاطرات خود آن را نقل کرده و احتمالا نمیتوان در اصالت آن تردید کرد.
اگرچه به ظاهر گیتس در این دیدار در پیش گرفتن چنین راهبردی را علیه ایران رد کرده، اما سعودیها از آن زمان تاکنون تمام تلاش خود را برای فشار بر ایران به کار گرفتهاند. ریاض به عنوان مهمترین صادرکننده نفت دنیا همکاری همهجانبهای را با واشنگتن برای ثبات بازار در صورت تحریم صادرات نفت ایران به عمل آورده است.
در تابستان سال 2009 زمانی که ایران گرفتار فتنه 88 بود، نشستی محرمانه در واشنگتن برای کلید زدن تحریمهای شدید علیه ایران در حال برگزاری بود. این گروه که شرکتکنندگان در آن به طور غیررسمی نام ائتلاف کشورهای همفکر بر آن نهادند شامل نمایندگان کشورهای گروه 7، عربستان سعوی، امارات، استرالیا و کره جنوبی بود. چین و روسیه، دو کشوری که برای وضع تحریمهای جدید علیه تهران ابراز بیمیلی کرده بودند در این اجلاس غایب بودند.
این جلسه در مقر وزارت خزانهداری آمریکا و به ابتکار «استورات لوی»، کارشناس وقت دولت اوباما در امور تحریمهای ایران برگزار شد. مقامهای آمریکایی این نشست را اولین جلسه از مجموعهای از جلسات راهبردی در بین 11 کشور با موضوع نحوه اجرای جریمههای مالی سنگین علیه تهران عنوان کردند. وزارت خزانهداری آمریکا به طور ویژه در این جلسه هشت حوزهای که واشنگتن احساس میکرد تهران در آنها آسیبپذیر است را مشخص کرد که این حورهها عبارتند از: تلاشهایی برای قطع دسترسی ایران به پروژههای سوخت تصفیه شده، جریمههایی علیه شرکتهای بیمه ایران، طرحهایی برای قطع توانایی ایران برای استفاده از خدمات کشتیرانی بینالمللی و کمپینهایی جدید برای فلج کردن بخش بانکی ایران.
نقش عربستان سعودی در میان این کشورها برای عملی کردن تحریم نفتی ایران مهمتر از تمامی کشورها بود. بدون ثبات بازار نفت امکان تحریم فروش نفت از سوی ایران وجود نداشت و این وظیفه به عربستان سعودی محول شد.
ملک عبدالله در سفر قبلی خود به هند و چین به عنوان بزرگترین خریداران نفت ایران در سال 2005 به هر دو کشور این اطمینان را داده بود که در صورت هرگونه تحریمی علیه نفت ایران اجازه کمبود در بازار نفت را نخواهد داد. سعودیها در سال 2010 زمانی که ایران به صورت یکجانبه صادرات نفت به اروپا را قطع کرد، بلافاصله با افزایش تولید جلوی جهش قیمت نفت را گرفتند.
* منطقه در آتش فتنه سعودیها
البته تلاش عربستان برای رقابت با ایران تنها مختص به ایفای نقش در تحریم ایران نبود. در سال 2006 و در میانه نبرد همهجانبه حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی صدور فتوای «بن باز» مفتی سعودی مبنی بر عدم دعا برای پیروزی حزبالله در نبرد نشان داد که تا چه اندازه نفرت از دوستان منطقهای ایران در قلب راهبرد سعودی ریشه گرفته است. در سال 2011 و زمانی که شورشهای مسلحانه و جولان گروههای تروریستی در سوریه آغاز شد باز هم این عربستان سعودی بود که به عنوان حامی مالی گروههای مسلح تروریستی ظاهر شد.
بخش اعظم این تسلیحات با پول سعودیها از طریق کشورهای اروپای شرقی خریداری شد و از طریق خطوط هوایی جمهوری آذربایجان به ترکیه منتقل شد تا در اختیار گروههای مسلح قرار بگیرد. اردن نیز مرکز توزیع دیگری بود که وظیفه تزریق سلاح به گروههای مسلح را بر عهده داشت. سعودیها که از همکاری دولت بشار اسد با تهران ناخشنود بودند، بودجه نامحدودی برای این کار کنار گذاشته بودند که حتی تروریستها را به سلاحهای گرانقیمتی همچون انواع موشکهای پیشرفته مجهز کرده بود.
اوج این تلاشها نیز ترتیب دادن حمله شیمیایی دروغین در منطقه ریف دمشق در سال 2013 بود تا زمینهساز حمله گسترده آمریکاییها به سوریه شود. با این حال در دقایق آخر آمریکاییها از این کار پا پس کشیدند و سعودیها برای اولین بار متوجه شدند که خبری از هژمونی و تسلط آمریکا بر منطقه غرب آسیا نخواهد بود.
* دست کوتاه سعودیها از دسترسی فناوری غنیسازی
با تمام این فراز و نشیبها شاید ماجرای برجام و افشا شدن مذاکرات آمریکاییها با ایران در عمان بیش از تمام موارد به اعتماد به نفس سعودیها ضربه زد. ریاض انتظار داشت با تمام هزینههایی که برای مقابله آمریکا با ایران پرداخته بود، نقش اصلی در هرگونه تفاهمی با ایران را ایفا کند. با این حال سعودیها در سال 2013 با توافقی روبهرو شدند که بنای آن از مدتها پیش گذاشته شده بود.
میزان خشم سعودیها از چنین رویدادی را میتوان در صرفنظر کردن آنها از عضویت دورهای خود در شورای امنیت در سال 2013 فهمید. سعودیها به ظاهر شورای امنیت را در حل مسائلی همچون عاری کردن خاورمیانه از تسلیحات هستهای بهانه کردند، اما واقعیت این بود که پذیرش غنیسازی در خاک ایران نکتهای نبود که سعودیها قادر به تحمل آن باشند.
عربستان سعودی به عنوان رقیب خودخوانده ایران در منطقه علاقه فراوانی دارد تا به نوعی توازن با تهران دست یابد، اما واقعیت این است که دسترسی به توان هستهای آرزوی دور و درازی برای این پادشاهی است. سعودیها علیرغم سرمایهگذاری سنگین برای دسترسی بومی به توان هستهای فرسخها با چنین توانی فاصله دارند. استفاده از توان هستهای پاکستان در مواقع ضروری نیز بیش از آن که به واقعیت شبیه باشد به یک داستان تخیلی میماند.
آمریکاییها هم هرگونه فروش تکنولوژی هستهای به سعودیها را منوط به امضای تفاهمنامه «123» با این کشور و اعلام رسمی انصراف از توسعه برنامه غنیسازی اتمی میدانند. افشای همکاری هستهای عربستان با چین برای تولید کیک زرد از معادن اورانیوم این کشور را میتوان ناشی از درک همین محدودیت دانست. با این حال این همکاریها فاصله طولانی با به نتیجه رسیدن دارد.
چنین واقعیاتی میتواند اهمیت راهبردی اقدام دولت ترامپ در اعمال دوباره تحریمهای همهجانبه علیه ایران را برای سعودیها روشن کند. شکست دولت ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 و روی کار آمدن بایدن و مطرح شدن برخی مباحث مربوط به برجام، ریاض را به تکاپوی جدی برای تکرار نشدن ماجرای سال 2013 انداخته است.
* برگشت احتمالی به برجام و مساله موشکی
در نوامبر سال 2014 و در میانه مذاکرات ماراتنگونه ایران و کشورهای 1+5 در وین سفر «سعود الفیصل» به این شهر و دیدار با جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا نمادی از خباثت سعودی در این ماجرا است. سفری که ظاهرا نتیجه آن افزایش ناگهانی تولید سعودی و سقوط قیمت نفت تا مرز 20 دلار تا سال بعد بود؛ رویدادی که فشارهای اقتصادی علیه ایران را تشدید کرد. جالب اینجاست که سعودیها در سال 1986 و در میانه جنگ ایران و عراق از همین ترفند استفاده کرده بودند.
«توماس فریدمن» ستوننویس روزنامه نیویورکتایمز که وی را میتوان به طور غیر رسمی سخنگوی سعودیها در رسانههای آمریکایی دانست در یادداشتی که برای این روزنامه منتشر کرده به صراحت از جانب سعودیها اعلام میکند که بازگشت دوباره برجام به آمریکا نمیتواند بدون توجه به دغدغههای سعودی مانند موشکهای ایران روی دهد. به خصوص این که ریاض معتقد است حمله گسترده به تاسیسات نفتی آرامکو با استفاده از تسلیحات ایرانی صورت گرفته است. از سوی دیگر «برت استفر» روزنامهنگار آمریکایی در یادداشت دیگری در همین روزنامه به این نکته اشاره میکند که بایدن میتواند از اتحاد رژیم صهیونیستی و سعودیها برای فشار بر ایران و به عنوان یک برگه امتیاز علیه تهران استفاده کند تا امتیازات بیشتری در حوزه موشکی و منطقهای از ایران بگیرد.
ماجرا به اینجا ختم نمیشود و متحدین ریاض در منطقه صریحتر خواستههای بلوک سعودی را بیان میکنند. «انور قرقاش»، وزیر مشاور دولت امارات در امور خارجه با وام گرفتن از ادبیات «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان، از دولت بعدی آمریکا خواسته که به دنبال حصول «برجامپلاسپلاس» با ایران باشد. وی در توضیح چنین توافقی میگوید: «توافقی بسیار قویتر و سختگیرانهتر با ایران با هدف جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای، جلوگیری از حمایت تهران از تروریسم، جلوگیری از خرابکاری ایران در جوامع و دولتهای عربی و توقف ساخت راکتها و موشکهای تهاجمی.»
تاکنون مشاوران بایدن به این نوشتارها و گفتارها واکنش روشنی نشان ندادهاند، اما به صورت ضمنی به این نکته اشاره کردهاند که هرگونه بازگشت به برجام باید در قبال یک توافق گستردهتر برای بحثهای منطقهای و موشکی ایران باشد. البته تیم بایدن خود بهخوبی میداند که موضوعاتی نظیر توان دفاعی موشکی ایران هرگز موضوعی برای مذاکره نبوده است و در زمان دولت «باراک اوباما» نیز موفق نشدند چنین موضوعاتی را وارد مباحث مذاکراتی کنند.
سعودیها میدانند که دولت بایدن احتمالا به دنبال یک توافق دو حزبی در آمریکا در مورد ایران است و لابیهای آنها در بین جمهوریخواهان میتواند به عنوان ابزار جدی برای این باجگیری ایفای نقش کند. در طول دوران اعمال تحریمهای نفتی علیه ایران نیز سعودیها از تمام توان چانهزنی خود استفاده کردند تا شرکتهای نفتی را از هرگونه موضع گیری مثبت در قبال برجام دور کنند در حالی که شرکتهای نفتی همواره منتقد هرگونه تحریم نفتی بودند.
«جو بایدن» علیرغم تمام انتقاداتی که نسبت به سعودیها به خصوص ادامه جنگ در یمن و ماجرای قتل «جمال خاشقچی» در دوران مبارزات انتخاباتی مطرح کرده، نمیتواند در مقابل تمامی فشارهای ریاض بیتوجه باشد. لابی آیپک با توجه به شرایط فعلی در غرب آسیا به عنوان متحدی با لابی سعودیها در واشنگتن علیه هرگونه توافقی با ایران عمل خواهد کرد و این یعنی سخت شدن تصویب هرگونه توافقی که قرار باشد بر اساس راهبرد دولت بایدن در کنگره تصویب شود. از سوی دیگر عربستان سعودی امیدوار است تا امتیاز بسیار مهم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را با فشار بیشتر علیه ایران معامله کند کمااینکه با مشخص شدن قطعی باخت دولت ترامپ «محمد بنسلمان» روند عادیسازی روابط با رژیم صهونیستی را متوقف کرد.
* ابرهای سیاه بر فراز ریاض
البته در نهایت واشنگتن نیز میداند که تیرهای سعودیها برای تهدید آنها مشقی است. صرفنظر از امتیاز برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی، سعودیها در هیچ پروندهای برای این که بتوانند با تهران مذاکره کنند، دست بالا را ندارند.
پرونده جنگ یمن بر روی زمین به طرز افتضاحی در حال جلو رفتن است و ارتش سعودی در مقابل انصارلله آب میشود. برنامههای اقتصادی برای کمک به وضعیت توسعه اقتصاد غیرنفتی در عربستان نیز به هیچ کدام از اهداف خود نرسیده است. سؤال اینجاست که چرا آمریکاییها در صورتی که منافع حیاتی آنها اقتضا کند توجهی به اولویتهای عربستان خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سئوال باید به گذشته رجوع کرد و واقعیت به خوبی نشان میدهد سعودیها همواره متحد اجارهای آمریکاییها بودند. حتی در این میان برخی سخن از آن میگویند که جناح رقیب محمد بنسلمان در انتظار ریاست جمهوری بایدن است تا وی را از تخت پایین بکشد. ریاض شاید به دنبال کیسه دوختن برای مذاکرات دوباره ایران و غرب باشد که البته اساسا روشن نیست که آیا چنین مذاکراتی رخ خواهد داد یا نه، اما ابرهای سیاه بحران نیز به سرعت بر فراز قصرهای پادشاه سعودی در حال تشکیل است.