«کاترین بنهولد»، در گزارش 29 دسامبر برای نیویورک تایمز نوشت، نام این فرد – به گفته خودش- «دیوید بنیامین» بود. در حقیقت، او یک ستوان در ارتش آلمان بود. او دست و صورت خود را با آرایش مادرش سیاه کرده بود و براقکننده کفش را به ریش خود مالیده بود. او به جای اینکه قاره اروپا را زیر پا بگذارد و به آلمان بیاید، در حقیقت از خانه دوران کودکیاش در شهر غربی «اوفنباخ» 10 دقیقه پیادهروی کرده بود تا به ایستگاه پلیس برسد. دادستانها میگویند این نیرنگ بخشی از توطئه راست افراطی برای انجام یک یا چند تروری بود که میتوانست تقصیر را به گردن پناهندگان و آوارگان بیندازد. این اقدام میتوانست ناآرامیهای مدنی را دامن زند و به این وسیله جمهوری فدرال آلمان را به زیر کشد یا برای آن بحرانسازی کند. افسری که نامش «فرانکو آ» بود و براساس اسناد دادگاه نباید نامش بهدلیل حریم خصوصی افشا شود، منکر این مساله است. او میگوید تلاش داشت تا نقایص موجود در نظام پناهندگی را روشن کند. اما زندگی دوگانه وی – که 16 ماه طول کشید- آنگاه روشن شد که پلیس او را دستگیر کرد در حالی که یک قبضه سلاح از او در سرویس بهداشتی فرودگاه وین پیدا کرده بودند. «آیدان اوزوگوز»، قانونگذاری که کمیسیونر پناهندگان و ادغام در آن زمان بود، میگوید: «آن لحظه واقعا یک لحظه شوکآور و تکاندهنده بود. سیستم پناهندگی باید متقلبان را شناسایی کند. اما داستان بزرگتر این است: چگونه فردی مانند او میتواند سربازی در ارتش آلمان باشد؟» دستگیری «فرانکو آ» در آوریل 2017 آلمان را متحیر کرد. از آن زمان، پرونده او تا حد زیادی از انظار و از رادار افکار عمومی خارج شد اما وقتی در سال آینده پرونده او برای محاکمه به جریان افتد این وضعیت ممکن است تغییر کند. در زمان محاکمهاش، کل آلمان هم محاکمه خواهد شد؛ البته این محاکمه نه فقط به دلیل شکستهای اداری است که اجازه داد یک افسر آلمانی که عربی صحبت نمیکرد خود را به مدتی طولانی آواره یا پناهنده جا بزند بلکه به این دلیل که او مدتها هویت خود را پنهان ساخت و در نهایت خشنودی هویت خود را به عنوان یک راست افراطی پنهان ساخت. پرونده «فرانکو آ» منجر به تحقیقات گستردهای شد که مقامهای آلمانی را به هزارتوی شبکههای افراطی زیرزمینی در تمام سطوح سرویسهای امنیتی سوق داد؛ تهدیدی که مقامهای آلمانی فقط در سالجاری به آن اذعان کردند که بسیار گستردهتر از آن چیزی است که تصور میکردند. یک گروه که از سوی یک سرباز سابق و تکتیرانداز پلیس در شمال آلمان اداره میشد مجموعهای از سلاحها را احتکار کرده بود، فهرستی از دشمنان را ذخیره کرده و سفارش کیسه مرگ [منظور کیسهای است که فرد را هنگام مرگ در آن قرار میدهند] میداد. گروه دیگر، که از سوی یک سرباز نیروهای ویژه اداره میشد و نامش «هانیبال» بود، نورافکن را روی KSK انداخت (نخبه ترین نیروی آلمانی). تابستان جاری، پس از اینکه مواد منفجره و یادگاریهای SS روی برخی داراییهای یک گروهبان یافته شد، کل یگان KSK منحل شد. نویسنده نیویورک تایمز مینویسد با بسیاری از اعضای این شبکهها طی سال گذشته مصاحبه کرده است که «فرانکو آ» هم در زمره آنها بود. اما داستان زندگی دوگانه- یعنی از آنچه افسران مافوق او را یک افسر آیندهدار میدانستند تا دادستانهایی که او را تروریست آینده توصیف میکردند- از بسیاری جهات داستان دو آلمان امروز است. یکی از دلشکستهای جنگ جهانی دوم زاده شد و با اجماع لیبرال شکل گرفت و پرورش یافت. این آلمان برای دههها ناسیونالیسم را رد میکرد و شهروندان خود را در حالتی از ندامت (از گذشته) بار میآورد. آن آلمان که آلمانی متنوع است گویی به سوی یک کشور درهم و ناراضی حرکت میکند؛ زیرا تاریخ دوران جنگ آن در حال رنگباختن است و راست افراطی که در آن مدتها خاموش بود، اکنون در مخالفت با یک جامعه متنوع سر بر آورده است. اجماع و توازن پس از جنگ در آلمان فعلی در حال سکندری خوردن است. وقتی سال گذشته با «فرانکو آ» دیدار کردم، او با مجموعهای از اسناد آمد که برخی از آنها پروندههای پلیس بود و برخی اتهاماتی که علیه او مستند شده بود. او ظاهرا مطمئن به نظر میرسید. دادگاه فرانکفورت اتهام تروریستی را از پرونده وی برانداخت زیرا شواهد کافی برایش نداشت. اما چند ماه بعد متهم شناخته شد.