ماهان شبکه ایرانیان

مشرق بررسی می‌کند:

راز ارادت فائزه هاشمی به ترامپ چیست؟ / منفعت مالی عظیم پشت نقاب دلسوزی برای مردم +فیلم و عکس

به نظر می‌رسد اظهارات فائزه هاشمی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و دفاع از قاتل شهید سلیمانی، خالی از نگاه سازمانی و مافیایی نیست بلکه فائزه قدم در مسیری گذاشته است که زرسالاران جهانی دیکته می‌کنند.

سرویس سیاست مشرق- اخیرا فائزه هاشمی، دختر مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، بار دیگر در مصاحبه‌ای، منویات و مطامع درونی اردوگاه اصلاحات را به زبان آورد تا نشان دهد که وقتی شهید بصیر انقلاب، «اسدالله لاجوردی»، در سال 63 خطر «نفاق جدید» را از خطر فرقه رجوی بیشتر خوانده بود، چه منظوری داشت.

فائزه هاشمی در این مصاحبه گفته است:

" برای ایران دوست داشتم آقای ترامپ انتخاب شود ولی اگر یک آمریکایی بودم به آقای ترامپ رای نمی‌دادم. به خاطر همین فشارهایی که می‌آورد، بالاخره شاید یک تغییر سیاستی اتفاق می‌افتاد. "

دختر مرحوم هاشمی در ادامه افزود:

"شاید اگر فشارهای آقای ترامپ ادامه پیدا می‌کرد، بالاخره ما مجبور می‌شدیم یک تغییر سیاست‌هایی را داشته باشیم. این تغییر سیاست‌ها حتما به نفع مردم می‌توانست اتفاق بیفتد. دموکرات‌های کمی شُل و وِل هستند. "

و او البته از کینه‌ خود نسبت به شهید سپهبد قاسم سلیمانی، نتوانست بگذرد و گفت:

" نتیجه‌ عملکرد آقای سلیمانی و ما به‌عنوان مقاومت چه شد؟ چه گرهی از مشکلات کشور ما را باز کرد؟ چه مسیری را برای توسعه باز کرده است؟ "

و البته از موضع «پدر» (صاحب تئوری معروف «دنیای فردا...») هم درباره معرکه جنگ جهانی سوم در بلاد شام  با هدف تغییر نقشه منطقه غرب آسیا، پرده‌برداری کرد:

" آقای قاسم سلیمانی قبل از رفتن به سوریه با پدرم مشورت کرد و ایشان به وی گفت نرو! "

گاهی اخباری به گوش می رسد که فائزه هاشمی به فلان کشور خارجی سفر کرده است و بعد از بازگشت، مصاحبه‌های تند و ساختارشکنانه انجام می‌دهد.

به طور معمول در سفرهای آمریکا کاملیا انتخابی‌فرد (همراه سعودی‌ها و سردبیر ایندیپندنت فارسی که کار خود را در دهه 70 از دستیاری فایزه هاشمی در روزنامه «زن» آغاز کرده بود) همراه فائزه هاشمی بوده و به توصیۀ فریبا کمال‌آبادی (یکی از رهبران فرقۀ بهائیت در ایران) دیدارهایی نیز با جامعه بهائیان آمریکا تنظیم شده است.

فایزه هاشمی در منزل فریبا کمال آبادی(سمت چپ)

در 12 اسفند سال گذشته و هفته‌های نخست شیوع کرونا، مشرق در گزارشی نوشت که، فایل صوتی منسوب به «فرزام کمالآبادی»، از رهبران محفل بین‌المللی فرقه ضاله بهاییت، منتشر شده که با رضایت و خشنودی عیان از شیوع کروناویروس و بیمارشدن هموطنان، این مساله را به «انتقام کبیر الهی حضرت بهاء الله» (بنیان‌گذار این فرقه ضاله) مرتبط کرد و وعده داد که فاز اصلی این «انتقام» هنوز در پیش است.

گزارش مشرق را اینجا بخوانید:

خوشحالی اعضای فرقه بهائیت از شیوع کرونا در ایران و کاسبی با سلامت مردم/ کرونا اسطوره‌های غرب‌گرایان را درهم شکست +عکس و فیلم

فرزام کمال آبادی
فرزام کمال آبادی و جو بایدن در بازدید سال 2015 بایدن از موسسه تحت مدیریت کمال آبادی

فرزام کمال‌آبادی، برادر فریبا کمال‌آبادی (از رهبران فرقه ضاله در داخل کشور)، از چهره‌های محوری تشکیلات جهانی بهاییان و عضو مهم شبکه زرسالاران جهان‌وطن است. شبکه زرسالاران جهان‌وطن، بعد از آن که در چنددهه اخیر (بعد از جنگ دوم جهانی)، شیره جان آمریکایی‌ها را مکیده‌ و ظرفیت‌های ایالات متحده را رو به اضمحلال برده‌ و بدهی عظیم 27 تریلیون دلاری را برای آمریکایی‌ها به یادگار گذاشته‌اند، چند سالی است که به جمهوری خلق چین نظر کرده‌اند و قصد دارند در یک روند چندساله، زیرساخت‌های حکمرانی جهانی خود را از نیویورک به شهرهایی چون پکن و شانگهای منتقل نمایند.

فرزام کمال‌آبادی یک عنصر مهم در تحقق این «انتقال بزرگ» است و چند سالی است که با ماموریت نفوذ اقتصادی و سیاسی در چین مستقر شده است و متاسفانه با جلب اعتماد چینی‌ها، توانسته پایگاه قدرت خوبی برای خود شکل دهد. البته شبکه زرسالاران با چین و بنادر اقتصادی آن بیگانه نیستند، چرا که شروع حکومت جهانی آن‌ها در قرن نوزدهم میلادی با تجارت «تریاک» با چین استعمارزده‌ی ان دوران رقم خورد.

شبکه زرسالاری جهانی، یک الیگارشی به شدت تمامیت‌خواه، فاسد، سلطه‌طلب و جهان‌وطن است که دست‌کم از چند قرن قبل، به صورت خزنده، بسیاری از گلوگاه‌های مالی و اقتصادی دنیا، به ویژه حوزه‌های به شدت سودآور و تعیین‌کننده چون نفت و انرژی، طلا، بانکداری، تسلیحات، مواد مخدر، دارو و امثال این‌ها را در سلطه گرفته است.

شبکه جهانی بهاییت، یکی از بازوها و زیرشاخه‌های همین الیگارشی زرسالار جهان‌وطن است که اصولا بذر آن  در دوره حکومت ناصرالدین‌شاه توسط همان الیگارشی در ایران کاشته شد، کما این که فرقه ضاله وهایبت در شبه جزیره عربستان و فرقه ضاله قادیانی در پاکستان، تقریبا مقارن با همان مقطع با هدف انحراف در دین اسلام و جوامع مسلمان، توسط همان شبکه شکل گرفت.

علی محمد باب، موسس فرقه ضاله بابیه که از دل آن بهاییت متولد شد، چند سال کارمند همین شبکه زرسالاری جهانی بود که از طریق بندر بوشهر (به عنوان یکی از کانون‌های استقرار آن شبکه) با کشور چین به تجارت تریاک مشغول بود. استخوان‌بندی و شاکله رهبری شبکه بهاییت، که هم از ابتدای پیدایش و هم امروز در پیوندی وجودی و تنگاتنگ با شبکه جهانی صهیونیسم است و مقرهای اصلی آن در شهرهای «عکا» و «حیفا» در سرزمین‌های اشغالی است، یهودیانی بودند که با دستوری سازمانی به سلک بهاییت درآمدند تا کار نفوذ و رخنه در جامعه اسلامی ایران برای ایشان راحت‌تر باشد.

حسینعلی نوری معروف به «بهاء الله»

 صرف نظر از یهودیان مخفی، نقش یهودیان علنی در ترویج و گسترش کمی و کیفی بابیگری و بهایی‌گری نیز چشمگیر است. اسماعیل رایین در کتاب انشعاب در بهائیت می‌نویسد:

"بیش‌تر بهائیان ایران یهودیان و زردشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویده‌اند در اقلیت می‌باشند. اکنون سال‌هاست که کم‌تر شده مسلمانی به آن‌ها پیوسته باشد.

بهاییان بسیاری را می‌توان نام برد که از جمله خانواده‌های بانفوذ و سرشناس یهودی بوده‌اند که نه تنها در دوران قاجار بلکه در سال‌های بعد در دوران پهلوی در سیاست و اقتصاد ایران نقش داشته‌اند. از جمله خاندان حکیم در دوران قاجار و پهلوی از نسل یک یهودی مهاجر به نام حکیم سلیمان بودند که در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران کوچ کرده بودند.

خاندان‌های یهودی ـ بهایی شبکه‌ای بانفوذ، ثروتمند و مقتدر را پدید آورده بودند که در قلب آن‌ها خاندان‌های آزاده، اتحادیه، اخوان صفا، ارجمند، برجیس، برومند، جاوید، حافظی، حقیقی، حکیم، شایان، صمیمی، عزیزی، عهدیه، فیروزه، لاله‌زار، لاله‌زاری، موید، ماهر، مبین، متحده، متحدین، مجذوب، معنوی، ملکوتی، میثاقیان، میثاقیه، نصرت، وحدت، یوسف‌زاده، یوسفیان و البته افراد بسیار دیگری جای داشتند. "

«دونالد ترامپ» ، سرمایه‌دار فاسد و شارلاتان نیویورکی در سال 2016، در کمال تعجب، رییس جمهور ایالات متحده شد، عضوی از همان شبکه زرسالاران جهانی است که با پیشنهاد و طراحی برخی از ذینفوذترین اعضای آن شبکه همچون روپرت مردوخ، غول یهودی صهیونیست حوزه رسانه و شلدون ادلسون، بزرگ‌ترین حامی مالی ترامپ و حزب لیکود اسراییل و کارسازی مهره‌ای چون جرد کوشنر(داماد ترامپ و عضو خانواده صهیونیست معروف کوشنر) به قدرت رسید.

استاد «عبدالله شهبازی»، پژوهشگر تاریخ و تحلیل‌گر مسایل بین‌الملل، در 23 مرداد 97، در تبیین پدیده ترامپ نوشت:

" ترامپ نه «فرد» بلکه «پدیده» است. ترامپ برکشیده و کارگزار کانون‌های مالی- سیاسی فراملیتی سرشناسی است که، فراتر و گاه مستقل از دیپلماسی رسمی آمریکا، با روش‌های گانگستری- مافیایی برنامه‌های خود را در خاورمیانه و سایر نقاط جهان پیش می‌برند. منظور همان مافیایی است که جنگ داخلی سوریه را برافروخت و با سقوط برق‌آسا و حیرت‌انگیز شهر موصل (20 خرداد 1393/ 10 ژوئن 2014)، 13 روز پس از سخنان اوباما در آکادمی نظامی وست پوینت که «پایان دوران ماجراجویی‌های نظامی» را در سیاست خارجی آمریکا نوید داده بود، بناگاه داعش را به هیولایی ویرانگر برای مردم سوریه و عراق و لولویی مهیب برای ارعاب آمریکائیان، و از اینطریق غارت هر چه بیشتر از بودجه عظیم دولتی‌شان، بدل کرد. این همان مافیایی است که، بر بنیاد شعار ORDO AB CHAO (نظم از درون آشوب پدید می‌آید)، آشوب در خاورمیانه بطور عام و ایران بطور خاص را هدف گرفته است. "

شهبازی در چند یادداشت و مقاله درباره مافیای فرادولتی و فرامنطقه‌ای که ترامپ را برای اهداف خاص اقتصادی و سیاسی به قدرت رساند، بر نقش شرکت «جنی انرژی» و اکتشافات آن در منابع نفت و گاز جولان اشغالی سوریه، تاکید ویژه‌ای کرد:

" در فوریه 2013 اعلام شد که دولت نتانیاهو به شرکت نفت  گاز جنی انرژی، که لرد یعقوب روچیلد و دیک چنی و روپرت مُرداک از مالکان و گردانندگان اصلی آن هستند، مجوز حفاری برای استخراج نفت و گاز شیل (میان‌سنگی، شیست) ‌ در ارتفاعات جولان اشغالی داده است.

 اصل خبر مشارکت لرد روچیلد و دیک چنی و روپرت مردوخ و ژنرال افی ایتام، وزیر سابق امور زیربنایی اسرائیل، در استخراج گاز شیل در تپه‌های جولان در وبسایت رسمی کورپوراسیون آی. دی. تی. منتشر شده در آدرسی که الان خبر وجود ندارد.

ریاست هر دو کمپانی جنی انرژی و کورپوراسیون آی. دی. تی. را آقای هاوارد جوناس (جونِس، یوناس، یونس) به دست دارد و مقر هر دو در شهر نیوآرک ایالت نیوجرسی است.

این آقای هاوارد جوناس مانند محمدامین قره محمد، میلیاردر ترکیه و شریک ناتانیل روچیلد (پسر لرد جیکوب روچیلد)، است که در استخراج و فروش نفت کردستان عراق فعالیت می‌کند. بعبارت دیگر، افرادی مثل جوناس نیوجرسی و قره محمد ترکیه پوشش هستند. مافیابازی روچیلدها و پلوتوکرات‌ها فقط به سده نوزدهم تعلق ندارد.

یکی دیگر از اعضای هیئت مدیره این شرکت که در حال حاضر از شهرک‌نشینان ساکن جولان اشغالی است (در موشاو نُب ساکن است)، ژنرال افرائیم ایتام، یعنی فرمانده نیروهای گولانی حمله‌کننده به فرودگاه عنتبه اوگاندا و عامل بسیاری از جنایت های ارتش اسرائیل هست که حتی به سبب سبعیت بیش از حد در دادگاه نظامی ارتش اسرائیل محاکمه شده. ایتام وزیر سابق دولت شارون، رهبر سابق حزب اولترا صهیونیست مفدال (ملی- مذهبی اسرائیل که بعداً با شاخه‌ای منشعب و در لیکود ادغام شد) و صهیونیست نژادپرست و جنایتکار تمام‌عیار است که به نظرات نژادپرستانه شهرت فراوان دارد. "

این‌نام‌ها، یعنی لرد یعقوب روچیلد، دیک چنی، روپرت مرداک(مردوخ)، هاوارد یونس، محمدامین قره محمد، ژنرال افرائیم ایتان، همگی عضو از مافیایی هستند که ترامپ را در یک برنامه بسیار پیچیده و اهریمنی به قدرت رساندند. به این مافیا، باید چهره‌هایی از اقلیت مسیحی لبنان، همچون جرج نادر، محمد بن زاید  و محمد بن سلمان را هم افزود، که در واقع مهره‌های درجه دوم این مافیا هستند.

درباره نقش روپرت مردوخ در رسیدن ترامپ قدرت، ذکر همین نکته کفایت می کند که لیزی ویدرکومب، خبرنگار نشریه‌ی نیویورکر، در مقاله مفصلی که در معرفی جرد کوشنر و خانواده او نوشته، از قول یکی از دستیاران سابق مردوخ نقل می‌کند که فکر رئیس‌جمهور شدن ترامپ را اولین بار همین جرد کوشنر جوان با مردوخ مطرح کرد و در واقع موافقت اولیه مردوخ موجب به جریان افتادن پروژه ریاست جمهوری ترامپ شد. حتی واسطه‌ی ازدواج ایوانکا دختر ترامپ یا جرد کوشنر(که یک یهودی صهیونیست افراطی است) و یهودی شدن ایوانکا برای انجام این ازدواج، «وندی مردوخ»، همسر روپرت مردوخ بوده است.

گزارش مشرق درباره جرد کوشنر را اینجا بخوانید:

با عامل اصلی پروژه انتقال سفارت آمریکا به قدس آشنا شوید/ آیا پای فرقه مرموز در میان است؟ +تصاویر

اما ارتباط این‌ها با اظهارات فایزه هاشمی و اصولا خاندان هاشمی چیست؟

دست‌کم دو تن از شاخص‌ترین اعضای این مافیای زرسالار و جهان‌وطن که به اذعان ترامپ، 7 تریلیون دلار برای شکل‌گیری جنبش‌های تکفیری و در راس آن‌ها داعش، ساقط کردن دو حکومت سوریه و عراق و در نهایت تغییر نقشه غرب آسیا در جهت اهداف و منافع شیطانی خود سرمایه جذب کردند و اختصاص دادند، در دهه هفتاد، به ایران سفر کردند: روپرت مردوخ و دیک چنی

روپرت مردوخ(مرداک)
دیک چنی

روپرت مردوخ در حوالی سال 75، در دوران ریاست جمهوری هاشمی وارد ایران شد، در حالی که همان موقع، غول خبری معروف دنیا و یکی از بزرگ‌ترین حامیان اسراییل محسوب می شد. با افشاگری یک نشریه انقلابی در آن موقع، درباره ورود مردوخ به ایران، آن سفر نیمه تمام ماند و او خیلی زودتر از برنامه از ایران خارج شد و کل ماجرا به دعوت او توسط یکی از معاونت‌های سازمان صدا و سیما فروکاسته شد!

مردوخ در کنار ترامپ در زمین گلف ترامپ

4 سال بعد، دیک چنی، رییس شرکت هالیبرتون با دلالی «سیروس ناصری» به ایران آمد. دیک چینی همان نومحافظه‌کاری بود که کمی بعدتر همه‌کاره‌ی دولت جنگ طلب و صهیونیست جرج بوش و طراح اشغال افغانستان و عراق شد! او تا همین امروز یکی از چهره‌های کلیدی جریان صهیونیستی و به شدت جنگ‌طلب نومحافظه‌کاران در آمریکاست.

تیم قاتلان ملت‌های افغانستان و عراق از راست: دیک چنی، جرج بوش پسر و دونالد رامسفلد

خبرگزاری فارس، در گزارشی مورخ 22 تیر 1389، نوشت:

“ «دیک چنی» معاون وقت رئیس‌جمهور امریکا بود و سفرش معنای خاصی داشت؛ سفری که بدون اطلاع مقامات جمهوری اسلامی و به بهانه قرارداد نفتی برای رایزنی‌های پشت پرده صورت پذیرفت. سیروس ناصری نایب رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت اورینتال کیش و دیک چنی معاون رئیس‌جمهور امریکا، دو نفر اصلی زمینه‌ساز قرارداد نفتی هالیبرتون- اورینتال در ایران بودند. سفر چنی به ایران در سال 79 که برای آماده‌سازی قراردادهای نفت و گاز در ایران صورت گرفت، تا مدت‌ها محرمانه باقی ماند. در همین سفر محرمانه بود که دیک چنی به علت عارضه قلبی حتی چند روزی را میهمان یکی از بیمارستان‌های تهران بود. "[1]

این مطلب، یک اشتباه در خود دارد و آن این که چنی به عنوان رییس هیات مدیره شرکت نفتی «هالیبرتون»، به ایران سفر کرده بود و چند ماه بعد از آن سفر، در دی ماه 79 با شروع به کار دولت بوش پسر به عنوان معاون او مشغول به کار شد. او پیش از مدیریت هالیبرتون، وزیر دفاع دولت بوش پدر در اوایل دهه 1990 بود، که جنگ اول خلیج فارس و اولین تهاجم گسترده ائتلاف آمریکایی به غرب آسیا در همان دوران رخ داد که هدف اصلی آن تسلط کامل بر منابع انرژی منطقه بود!

مهدی هاشمی و الیگارشی جهانی نفت و گاز

در سال 1374، تیمی از وزارت اطلاعات کشف کرد که اطلاعات بسیار سرّی و محرمانه درباره اقتصاد ایران، سیاست‌های دولت در حوزه اقتصاد به ویژه نفت و گاز و اطلاعات پروژه‌های عمرانی کشور به شرکت‌های خارجی درز پیدا می‌کند. در پیگیری همین پرونده، فردی به نام «عباس یزدان‌پناه یزدی» دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در اعترافات خود آشکار کرد که در واقع دوست صمیمی، شریک، محرم اسرار و در واقع «کیف پول» مهدی هاشمی رفسنجانی، پسر رییس جمهور وقت، اکبر هاشمی رفسنجانی بوده، که از طریق تشکیل شرکت‌های پوششی، اقدام به جمع‌اوری اطلاعات اقتصادی محرمانه از درون دولت، دلالی اطلاعات برای شرکت‌های خارجی و گرفتن پورسانت و رشوه از این شرکت‌ها بابت دلالی و کارچاق‌کنی می کردند و حوزه اصلی فعالیت آنان حوزه نفت و گاز بود.

عباس یزدان‌پناه یزدی، جعبه سیاه خاندان هاشمی و قراداد کرسنت

با افشای نقش پسر هاشمی در این پرونده، فشار سنگینی بر تیم کارشناسان پرونده وارد شد . عباس یزدان‌پناه یزدی هم در یک مرخصی از زندان، از کشور «متواری»! شد و بلافاصله تابعیت انگلستان را دریافت کرد. با استقرار این مفسد اقتصادی در لندن، حال با فراغ بال بیشتری می توانست از طریق شریک خود اطلاعات داخل کشور را دریافت و با شرکت‌های خارجی و به ویژه مافیای جهانی نفت و گاز ارتباط بگیرد.

فیلم اعترافات یزدان‌پناه در سال 74 را اینجا ببینید:

در سالهای 1374 تا 1392 یزدان‌پناه به‌عنوان نماینده مهدی هاشمی در خارج از کشور چندین قرارداد بزرگ در حوزه نفت و گاز را میان ایران و چند شرکت خارجی تنظیم و پورسانت‌های چندمیلیون دلاری دریافت می‌کند، قراردادهای استات اویل، کرسنت و توتال، از این جمله‌اند.

به‌عنوان مثال آنها با تأسیس شرکت درینجر و هورتن و افتتاح حساب در یکی از بانک‌های سوئیس بابت دلالی در قرارداد استات اویل مبلغ 15 میلیون دلار پورسانت دریافت می‌کنند. [2]

همین تیم نقش اساسی را در دلالی قرارداد ننگین «کرسنت» در دوره وزارت بیژن زنگنه در دولت محمد خاتمی به عهده داشت و یزدان‌پناه یزدی را به عنوان «جعبه سیاه کرسنت» لقب داده بودند. قراردادی که تا امروز، با حساب جریمه‌ها و عدم النفع آن، ده‌ها میلیارد به خزانه ملی ایران ضرر وارد کرده است. مهدی هاشمی که در پرونده فساد و رشوه در قرارداد استات اویل نروژ از او به عنوان «جونیور» یاد می شد، 15 میلیون دلار رشوه از بابت کارچاق‌کنی دریافت کرد. این ماجرا به رسوایی بزرگی در نروژ بدل شد و سران وقت شرکت نروژی به اتهام فساد محاکمه شدند. [3]

عباس یزدان‌پناه یزدی، محرم اسرار مهدی هاشمی، در جریان ادای شهادت درباره فساد کرسنت، به نحوی به شدت مشکوک در دبی ناپدید شده و قراین از کشته شدن او حکایت دارد!

در سال 2005 در آمریکا، خبر به جریان افتادن فساد در عملکرد شرکت نفتی «هالیبرتون» و پرداخت رشوه‌های کلان توسط عوامل و واسطه‌های این شرکت در پروژه‌های پارس جنوبی در ایران منتشر شد. در این جا هم البته پای «جونیور» در میان بود.

یکی دیگر از طرف‌های ایرانی دخیل در این قضیه، «سیروس ناصری»، عضو تیم هسته‌ای در دوره اول مذاکرات هسته‌ای با تروئیکای اروپایی در دولت خاتمی و به سرپرستی حسن روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی) بود.

سیروس ناصری
سیروس ناصری(میان حسن روحانی و ولایتی) مذاکرات قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل سال 67

سیروس ناصری که به عنوان نایب رییس شرکت «اورینتال کیش» برای هالیبرتون دلالی می کرد و با رشوه‌های سنگین شماری از مسوولان وقت وزارت نفت را آلوده کرده بود، با به جریان افتادن پرونده فساد در قرارداد هالیبرتون-اورینتال کیش، از ایران به وین اتریش رفت. او بعد از حدود 8 سال در دی ماه 92 همراه با دوست قدیمیش حسین موسویان در مراسم ترحیم والده محمدجواد ظریف آفتابی شد. او در پاسخ به خبرنگار ایران خبر، درباره خبر برخی رسانه‌ها که از بازگشت وی به کشور صحبت کرده بودند، گفت: «هیچ‌وقت از ایران نرفته بودم که بازگردم!»

ناصری همان کسی بود که در جریان مذاکرات هسته‌ای ادعا کرد:

" روزی ١٠٠ تا ١٥٠ میلیون دلار هزینه تاخیر در اجرای برجام است که با احتساب ٢٢ روز تاخیر تا الان ٢٠٠٠ تا ٢٥٠٠ میلیون دلار می‌شود. "

ناصری و شوهر خواهرش مجید تخت روانچی

در اردیبهشت ماه 96، محمدجواد کریمی قدوسی، با تایید خبر جاسوسی 4 نفر در تیم هسته ای و اطلاعاتی که قبلا علیرضا زاکانی داده بود، نفر چهارم را سیروس ناصری معرفی کرد:

"نفر چهارم جاسوسان پشت پرده ای که در برجام فعالیت داشت، آقای سیروس ناصری نام دارد. ایشان هفته ای یک بار از لندن با هزینه ریاست جمهوری آمدند و با آقای نهاوندیان جلسه برگزار می کردند. همه هزینه ها هم اعم از پول بلیط، پاداش ها و مشاوره به عهده ریاست جمهوری ایران بوده و در بحث مذاکرات نیز دخیل بوده است. "

جالب این‌جاست که سیروس ناصری از سال 67 و مذاکرات مربوط به قطعنامه 598 (قطعنامه جام زهر) حضور داشت. سیروس ناصری کسی بود که در سال 79، کمی پیش از روی کار آمدن جرج بوش پسر، دیک چنی را(که معاون و همه‌کاره دولت بوش شد) به ایران آورده بود! سیروس ناصری کسی بود که بر خلاف همه اصول دیپلماتیک، و در تقابل با منافع ملی کشور، با یک بالا بردن دست، تمدید 25 ساله  تعهد بزرگ NPT را در سال 68 از طرف جمهوری اسلامی پذیرفت!

فتنه 88، جونیور و الیگارشی زرسالاران

در گرماگرم ماه‌هایی که فتنه‌گران سبز کشور را به آشوب کشیده بودند و کدهای تحریم به دولت‌های غربی می دادند، خبر خروج مهدی هاشمی از کشور در شهریور آن سال برای افکار عمومی شوکه‌کننده بود. او که یکی از مظنونین اصلی در سازماندهی فتنه بود، در روندی بسیار مشکوک به صورت عادی و از مرز هوایی از کشور خارج شد! خانواده هاشمی و نزدیکان ایشان مدعی شدند که مهدی برای سرکشی به واحد آکسفورد دانشگاه آزاد به لندن رفته است، این درحالی بود که معلوم شد اصولا واحد آکسفورد دانشگاه آزاد صرفا یک نام است و هیچ فعالیت آموزشی یا دانشجویی ندارد. او بعد از افشای دروغش، در ادعایی تازه گفت که برای تحصیل در دوره دکتری دانشگاه آکسفورد، به لندن آمده است! اینجا بود که بخشی دیگر از ارتباطات این فرد و اطرافیان و حامیان داخلی‌اش با شبکه زرسالاران جهانی فاش شد.

جونیور در لندن(شهریور 88)

فیلم بدرقه مهدی هاشمی همچون یک قهرمان توسط پدرش برای اجرای حکم قضایی:

ماجرا از این قرار بود که پروپوزال مهدی هاشمی به بخش ایرانشناسی کالج سنت‌آنتونی دانشگاه آکسفورد (که توسط فردی به نام محمدجواد اردلان نوشته شده بود) توسط فردی به نام «محمدعلی همایون کاتوزیان»، استاد بخش ایرانشناسی تایید شد. محمدعلی همایون کاتوزیان، از نظریه‌پردازان محبوب جریان کارگزاران و لیبرالیست‌های وطنی(به ویژه محمد قوچانی و تیم رسانه‌ای او)، اصولا مسوول بخشی در کالج سنت‌آنتونی آکسفورد بود که با پول یکی از ثروتمندترین خانواده‌های انگلستان، یعنی برادران علاقبند، ایجاد شده است.

محمدعلی همایون کاتوزیان

برادران علاقه بند (وحید و حسین) صاحبان گروه تجاری BALLI در بریتانیا و از سرمایه داران شناخته شده این کشور محسوب می شوند که نام آن‌ها همواره در فهرست ثروتمندترین خاندان‌ها در بریتانیا ذکر می شود. برادران علاقه بند در 2009 در جریان خرید سه فروند هواپیمای بوئینگ 747 برای شرکت هواپیمایی «ماهان» وارد عمل شدند و ارتباطاتی با خانواده هاشمی پیدا کردند.

اما نکته بسیار جالب این که یکی از اساتید بازنشسته دانشگاه آکسفورد، به نام دکتر رضا شیخ‌الاسلامی، که پرونده شکایت از روند غیرقانونی پذیرش مهدی هاشمی در آکسفورد را به جریان انداخت، ادعایی بسیار قابل‌تامل را درباره روند پذیرش او طرح کرد. مرحوم شیخ‌الاسلامی گفت:

"  از طرف دیگر، یکی از شاهزادگان عرب‌ که نزدیکی خاصی با برخی اشخاص در ایران دارد و حفظ آبروی این افراد نیز برای وی اهمیت دارد و می‌خواهد حکومت ایران هم مانند حکومت عربستان سعودی شود، بیش از 20 میلیون پوند استرلینگ به آکسفورد داده است؛ پذیرش آقای هاشمی‌ به حکم سرمایه‌داری به دست مباشرش پنهانی و به سهولت انجام شد. آقای هاشمی‌ بهانه‌ای پیدا کرد که اقامتش در انگلیس به خاطر کسب علم است و چون پذیرش او منافعی داشت، پنهانی‌ و ساده و هزینه‌های اخراجش بسیار بیشتر و جلوگیری از آن بسیار مشکل بود؛ این دیگر کار قبلی‌ها نبود. پیگیری قانونی شروع شده بود و اینجاست که تیغ شاهزاده عرب می‌برد نه افراد محتاج؛ شاهزاده از مقامات بسیار بالای امنیتی عربستان بود که تماس‌های او با دولت‌ مردان غربی در سطح وزیر به بالا بود. "[4]

در آذر 91 بود که نیک‌اهنگ کوثر، شریک تجاری و سیاسی مهدی هاشمی در دوره اصلاحات، و فعال سلطنت‌طلب کنونی(همان کسی که کاریکاتور موهن علیه مرحوم علامه مصباح را در مطبوعات اصلاحات کشیده بود)، فایل صوتی از گفتگوی خود با مهدی هاشمی منتشر کرد که در آن، فرزند هاشمی به صراحت از تلاش و لابی خود با مقامات امریکایی برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی با هدف ساقط کردن دولت احمدی‌نژاد می گوید. او در این فایل صوتی می گوید که باید همه نیروها را علیه نظام متحد کرد و برای «براندازی» آرایش تهاجمی گرفت. [5]

درباره رابطه کاتوزیان و مهدی هاشمی در اینجا بخوانید:

«نخبه سازی» از یک متهم امنیتی دیگر/ محمدرضا جلایی پور کیست و چه سابقه‌ای دارد؟ +تصاویر

از قضاء، لندن محل استقرار یکی از خاندان‌های مهم در شبکه زرسالاران جهانی است. خانواده «هندوجاء»، همواره در سال‌های گذشته در صدر سرمایه‌داران انگلستان بوده‌اند و در مجموعه‌ای از تجارت‌های قانونی و غیرقانونی نقش‌آفرینی می کنند. این خاندان پیش از انقلاب، در فضای اقتصادی ایران نقش‌آفرینی می کردند و پس از انقلاب، بعد از یک وقفه چندساله، با اتصال به هاشمی رفسنجانی، دوباره به فضای اقتصادی ایران، به ویژه حوزه نفت و گاز بازگشتند. در سایه ارتباط با خاندان هاشمی، خانواده هندوجاء، آن اندازه نفوذ خود را بسط و گسترش می دهند که در مساله قراردادهای جدید نفتی یا IPC نظرات خود را از طریق شبکه عوامل خود در وزارت نفت، تحمیل می کنند. [6]

مجله ساندی تایمز در گزارشی آورده است:

"پس از انقلاب ایران، برادران هندوجا واسطه‌ای برای بازگرداندن سرمایه‌های ازدست‌رفته شرکت خطوط هوایی ایالات‌متحده آمریکا در ایران بودند تا جایی که آن‌ها با حجت‌الاسلام رفسنجانی رئیس پرقدرت مجلس ایران تماس گرفتند و توانستند سرمایه‌های این شرکت آمریکایی را به صاحبان آن بازگردانند و حق دلالی هنگفت خود را نیز از آن کسر کنند. "[7]

برادران هندوجا

این کمپانی در ایام پس از انقلاب به‌واسطه تحریم و جنگ کم‌کم تلاش می‌کند از طریق افراد نزدیک به خود در درون مسئولان دولتی، کانال‌های ویژه‌ای برای تجارت با ایران باز کند و حتی انحصار برخی مراودات تجاری با ایران را هم در حوزه انرژی و هم برخی مواد غذایی ایجاد کند. مراودات خانواده هندوجا در دوران سازندگی رو به گسترش می‌گذارد و چنانکه از خاطرات رئیس‌جمهور وقت برمی‌آید آن‌ها  واسطه مهمی برای تثبیت روابط خارجی به‌ویژه با انگلیسی‌ها می‌شوند.


در خاطرات هاشمی رفسنجانی در تاریخ شنبه 20 مرداد 1369 آمده است:

"ظهر آقایان (سیروس) ناصری و (علی) خرم آمدند و گزارش مذاکرات ژنو را دادند پیشرفتی نداشته و عکس‌العمل صدام در مقابل نامه ارسالی هنوز نرسیده است. گفتند هندوجا مراجعه کرده که امریکا و انگلیس تصمیم بر حذف صدام گرفته و روی جانشین او توافق کرده‌اند. پیشنهاد داشته که روابط انگلیس و ایران به‌زودی برقرار شود و خواسته که قبلاً (راجر) کوپر آزاد شود. "

همان‌طور که ملاحظه می کنید، باز هم نام «سیروس ناصری» می درخشد!

بیژن مصور رحمانی «بهایی» و مافیای نفت و گاز

در ماجرای سفر «روپرت مردوخ» به ایران در سال 75، ظاهرا یک تاجر بزرگ و ذینفوذ نفتی در آمریکا که از اواخر دهه 60 ارتباطات خوبی با دولت سازندگی گرفته بود، نقش کلیدی داشت. این فرد، «بیژن مصور رحمانی» نام دارد که هم‌اکنون، یکی از چهره‌های مهم و قدرتمند الیگارشی زرسالاران و عضوی از همان مافیایی است که ترامپ را به قدرت رساند.

بیژن مصور رحمانی

برای این که ماجرا بازتر شود، لازم است نگاهی به سوابق بیژن مصور رحمانی و همسرش شرمین داشته باشیم. بیژن مصور رحمانی کار خود را به عنوان خبرنگار حوزه نفت و انرژی برای روزنامه کیهان در سال 1975 شروع کرد که تا 1978 ادامه داشت. او همزمان تحلیل‌گر حوزه انرژی در شرکت نفت ایران در دولت‌های هویدا و جمشید آموزگار نیز بود. سوابق دیگر او از این قرار هستند:

محقق مهمان بنیاد صهیونیستی راکفلر، نیویورک، 1980-1978

رییس شرکت نفتی «آپاچی» بین‌الملل در هیوستون تگزاس، 1996-1988

عضو هیات مدیره و خزانه‌دار «شورای ایرانیان آمریکایی» (به مدیریت هوشنگ امیراحمدی)، نیوجرزی، از 1998 تاکنون

مشاور اجرایی ارشد، مدیر مطالعات نفت و گاز شرکت پیک و اسلوان، ماساچوست، 1987-1983

رییس هیات مدیره شرکت «موندیل» در مکزیکوسیتی، 1996

عضو «گروه مشاوره بین‌الملل در حوزه خاورمیانه»

و ...

سمت او در حال حاضر، مدیرعامل «شرکت نفت راس‌الخیمه» مستقر در امارات متحده عربی است.

 همسر او، «شرمین»، خود یکی از مدیران مالی شناخته شده در ایالات متحده است که از سال 1993 به گروه تجاری عظیم «گلدمن ساکز» پیوست و اکنون از مدیران ارشد آن است. لازم به ذکر است که گلدمن ساکز، یکی از ابر-مجموعه‌های اقتصادی صهیونیزم بین‌الملل است که فقط یکی از عملکردهای آن، تامین مالی پروژه‌های شهرک‌سازی صهیونیست‌ها در اراضی فلسطینی است.

بیژن و شارمین مصور رحمانی

بیژن مصور رحمانی یکی از اعضای ذینفوذ لابی نفتی-نظامی تاثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکاست که روابط نزدیکی با حلقه نومحافظه کاران(نئوکان‌ها) در واشینگتن دارد. نکته بسیار مهم و قابل توجه در سوابق این فرد، آن است که او عضو «شورای بین‌الملل» یکی از مهم‌ترین اندیشکده‌های امنیتی-اطلاعاتی در ایالات متحده به نام «مرکز بلفر برای علم و مسایل بین‌الملل» در مدرسه حکومتداری کندی دانشگاه هاروارد است: که شاید مهم‌ترین مرکز سیاست‌گذاری امنیتی در کل مراکز آکادمیک آمریکاست.

بیژن مصور رحمانی مدیرعامل شرکت نفتی اماراتی راس‌الخیمه است. نقطه پیوند شرکت نفتی راس الخیمه با لابی جنگ طلب و حامی صهیونیست نومحافظه‌کاران، کسی نیست جز «زلمای خلیل‌زاد»، دیپلمات افغان تبار آمریکایی که جزو نزدیک‌ترین یاران جرج دابلیو بوش و از مهم‌ترین عاملان تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان و عراق بوده است. بیژن مصور رحمانی، زالمای خلیل‌زاد و دیک چنی از شاخص‌ترین چهره‌های مافیای نفت و گاز در حلقه نومحافظه‌کاران آمریکا بوده‌اند و در طرح آمریکا برای اشغال عراق و تسلط بر منابع نفتی آن نقش اساسی ایفاء کردند.

هیات مدیره شرکت راس الخیمه
خلیل زاد و بوش پسر در کاخ سفید

بیژن مصور رحمانی و دوست و شریک تجاری‌اش زالمای خلیل‌زاد، از افراد پشت‌پرده طرح همه‌پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق توسط مسعود بارزانی بودند، چرا که محل اصلی عملیات اکتشاف و بهره‌برداری شرکت «راس الخیمه»، اقلیم کردستان است.

نکته‌ای بسیار مهم درباره «بیژن مصور رحمانی» وجود دارد. او از نسل میرزا احمدخان صنیع السلطنه، عکاس اختصاصی ناصرالدین‌شاه و آورنده دستگاه سینماتوگراف به ایران است. صنیع السلطنه که با خواهر همسر ناصرالدین‌شاه یعنی زیور السلطنه ازدواج کرد(باجناق شاه شد)، عضو لژ اعظم شرق از لژهای بزرگ ماسونی در آسیا بود. حمید نفیسی در صفحه 45 کتاب «تاریخ اجتماعی سینمای ایران، جلد 1» به زبان انگلیسی، می نویسد که احمدخان صنیع‌السلطنه که به بهایی‌گری معروف بود،  شهرت «مصور رحمانی» (تصویرگر الهی) را از شخص «عبدالبهاء» دریافت کرده است. نوه او، جهانگیر مصور رحمانی، که به احتمال قوی پدر بیژن مصور رحمانی است، سال‌ها رییس قسمت فوتوگراور اداره چاپ مجلس و مشهور به بهایی بودن بود. ((تاریخ ظهورالحق، ج 8 قسمت اول، صص 501-502))

مصور رحمانی که به همراه همسرش شارمین، بنیادی را در دانشگاه پرینستون برای جاسوسی و شبکه‌سازی نفوذ در حوزه‌های آکادمیک و فرهنگی ایران راه‌ انداخته است، در تیرماه سال 96 اسمش از زبان سخنگوی وقت قوه قضاییه، به عنوان کارفرمای «زی یو وانگ»، جاسوس آمریکایی چینی‌تبار دستگیرشده مطرح شد.

همان‌طور که در سوابق مصور رحمانی ذکر شد، او از سال 1998، عضو هیات مدیره شورایی بود که هوشنگ امیراحمدی در آن سال، در جهت لابی‌گری و پیوند زدن مافیای نفت و گاز آمریکا با مافیای نفت و گاز در ایران راه انداخت. در اوایل اسفند سال 74، در آستانه انتخابات مجلس پنجم شورای اسلامی، که برخی از روزنامه‌ها و مطبوعات و چهره‌های سیاسی، درباره تلاش لیبرال‌ها و غربگرایان برای نفوذ در مجلس پنجم هشدار می دادند، هفته‌نامه «صبح»، متن سخنرانی هوشنگ امیراحمدی را، که در آن موقع مسوول بخش مطالعات خاورمیانه در دانشگاه نیوجرسی بود، منتشر کرد.

خلاصه حرف امیراحمدی (که هنوز دم و دستگاه لابی‌گری خود را تاسیس نکرده بود) این بود که «اسلام سیاسی» در ایران از بین‌بردنی نیست، بلکه باید تلاش کرد تا در آن نفوذ نمود و گرایش‌های انقلابی آن را نرم و تعدیل کرد. او بهترین نحوه مواجهه غرب با جمهوری اسلامی را، تلاش برای قدرت گرفتن جریان طرفدار غرب در داخل ساختار سیاسی جمهوری اسلامی دانست.

گزارشی در نشریه «صبح» در زمستان 74 درباره موج بازگشت چهره‌های رژیم پهلوی در دولت سازندگی

نکته قابل‌تامل این‌جاست که حدودا دو هفته بعد از انتشار این سخنان، انتخابات مجلس پنجم طلیعه‌ی تثبیت جریان تکنوکرات‌های طرفدار غرب برای دوران پساهاشمی، از طریق شکل‌گیری فراکسیون کارگزاران در مجلس بود. این انتخابات، همان انتخاباتی است که فایزه هاشمی با تاکتیک‌های تبلیغاتی چون «دوچرخه‌سواری» و «پاتیناژ» و پوشیدن شلوار جین، توانست رای قابل توجهی کسب کند و و به عنوان نفر دوم تهران به مجلس راه یابد. بنا بر برخی روایات و گزارش‌ها، در این مقطع، برخی وابستگان هاشمی از طریق عوامل نفوذی خود در جریان‌های حزب‌اللهی آنان را تحریک می کردند که به فایزه در موقع دوچرخه‌سواری سنگ پراکنی کنندو فحش بدهند تا رای فایزه بالا برود! [8]

در تحریریه روزنامه «زن» که به دلیل مصاحبه با فرح پهلوی و انتشار آن توقیف شد

و البته حالا دیگر روشن است که دوچرخه‌سواری و حقوق زنان، تنها پوسته و ظاهری بود تا با بقای جریان لیبرالیست، منافع زرسالاری جهانی در ایران تثبیت و تامین شود.

سیامک نمازی؛ یک نقطه اتصال مهم

باقر نمازی، از مقامات کشور در دوره پهلوی و استاندار خوزستان تا واپسین روزهای حیات رژیم پهلوی بود او همچنین سابقه حضور در یکی از معاونت‌های وزارت کشور را نیز در کارنامه دارد. نمازی در حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان که در حال نمایش فیلم «گوزن‌ها» با مضمونی نزدیک به حال و هوای انقلابی آن روزها بود، استاندار خوزستان بود؛ در منطقه نفت‌خیز و پالایشگاهی کشور، هیچ یک از ماشین‌های آتش‌نشانی به محل سینما نرسیدند و 677 نفر در آتش سوختند: یکی از ماشین‌ها خراب بود، دیگری در وسط راه خراب شد و سومی هم وقتی رسید آبی برای خاموش کردن آتش نداشت!

باقر نمازی در حال دستبوسی محمدرضا پهلوی در زمان استانداری خوزستان

باقر نمازی سال 61 به آمریکا متواری شد و با آغاز به کار دومین دولت کارگزاران تحت عنوان مبهم «فرستاده و مشاور سازمان ملل در امور جامعه مدنی»، در سال 72 به ایران بازگشت؛ البته با دست پر و با برنامه هم بازگشت. ورود باقر نمازی به ایران همراه شد با تأسیس زنجیره‌ای از شرکت‌های مشورتی با حوزه فعالیت گسترده از مدیریت و آموزش تا مشارکت در پروژه‌های نفتی؛ واضح اینکه مشارکت در پروژه‌های نفتی کشور برای یک گروه و شرکت تازه‌ تأسیس با بنیانگذاری نظیر نمازی، بدون اتصال به بدنه وزارت نفت و دولت امکان‌پذیر نیست. او زمانی به ایران بازگشت که اوج سلطه‌ی مهدی هاشمی بر تشکیلات وزارت نفت بود.

باقر نمازی و پسرش سیامک که هر دو به جرم جاسوسی و ایجاد شبکه نفوذ در زندان هستند
خانواده نمازی

همان دهه 70، گروه شرکت‌های آتیه با مدیریت پسر باقر، یعنی سیامک نمازی راه‌اندازی می‌شود. آتیه بهار در توضیح زمینه فعالیت‌های خود، مشاوره اقتصادی به شرکت‌های تجاری با تمرکز بر بازار ایران و ارائه خدمات مشاوره‌ای در حوزه‌های نیروی انسانی، استراتژی، حقوق و منابع انسانی را برشمرده است.

آتیه خیلی زود به دلال و واسطه ورود شرکت‌ها و برندهای خارجی به کشور تبدیل شد و همزمان با راه‌اندازی بخشی تحت عنوان «مشاوره راهبری صنعت نفت ایران» با ارتباطاتی که با مسؤولین وقت وزارت نفت و همچنین شرکت‌های نفتی چندملیتی داشت، در این حوزه نیز به دلالی مشغول شد. گروه آتیه، حتی همین امروز، که باقر و سیامک نمازی به جرم جاسوسی در زندان هستند، یکی از ذینفوذترین گروه‌های فعال در بخش نفت و گاز کشور هستند و البته نقطه پیوند مافیای نفت و گاز ایران با مافیای زرسالاران جهانی!

بیژن خواجه‌پور، داماد باقر نمازی و گرداننده‌ی پیشین گروة‌های آتیه، در هر دو پرونده فساد نفتی استات اویل و هالیبرتون، در کنار مهدی هاشمی، نقش کلیدی داشت. به عبارت دیگر، بار دیگر نقاط پیوند با الیگارشی زرسالاران و چهره‌های صهیونیست و جنگ‌طلبی چون دیک چنی، در پس پرده خودنمایی می کند و باز نام خاندان هاشمی مشخص است!

سیامک نمازی، دوست و شریک «تریتا پارسی» بود که کار خود را در لابی‌گری بین شرکت‌های نفتی آمریکایی و مافیای نفت و گاز در ایران، زیر نظر هوشنگ امیراحمدی آغاز کرد و اصولا دست‌پروده‌ی او بود! حرف‌های امیراحمدی را در آستانه انتخابات مجلس پنجم به یاد دارید؟ تریتا پارسی امروز از گزینه‌های اصلی دولت بایدن برای تصدی امور مربوط به ایران و غرب آسیاست در شورای امنیت ملی کاخ سفید است!

بیژن خواجه‌پور در دادگاه فتنه 88

 درباره این شبکه و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «هیولای هفت‌سر فساد» و روابط داخلی و خارجی و بازوهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی امنیتی آن، باید مقالات و بلکه کتاب‌ها نوشت.

همین قدر باید گفت که این شبکه کاربلد، قدرتمند و ذینفوذ، استاد طراحی‌های پیچیده برای «نفوذ و استحاله» از درون است و در پنهان شدن زیر لایه‌های «آزادی‌خواهی»، «دمکراسی»، «حقوق زنان» و فلان و بهمان، مهارتی خاص دارد. پای ده‌ها و صدها میلیارد منافع مالی یک شبکه جهانی و دنباله‌های داخلی آن‌ها در میان است که برای رسیدن به منافع خود از خونین کردن خیابان‌ها، به ویرانی کشاندن کشورها، فاسد کردن سیستم‌های اقتصادی و فروپاشی اقتصاد ملی آنان هیچ ابایی ندارند، اما از چنان هوشی در ظاهرسازی و از چنان سلطه‌ای بر سلاح «رسانه» برخوردار هستند که هم تاراج  و ویران کنند و هم در جایگاه مدعی العموم قرار بگیرند به همراه دیگران فریاد «دزد، دزد» سر دهند.

رهبر معظم و فرزانه انقلاب در 20 مهرماه 94، درباره «جنگ نرم» این شبکه اختاپوسی جهانی و کارگزاران داخلی آن علیه ملت و نظام چنین فرمودند:

" جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. صورت را حرفی ندارند که حفظ کنند، سیرت را از بین می برند. باطن را تغییر می دهند و متحول می کنند. جمهوری اسلامی، اسمش هم جمهوری اسلامی باشد، احیانا یک آقای معممی هم در راس آن باشد، هیچ اشکالی ندارد، اما اهداف آمریکا، صهیونیسم، اهداف شبکه قدرت جهانی را، که خیلی از دولت‌های بزرگ و مقتدر جهان را می چرخاند، تامین کند، اسمش هر چه می خواهد باشد. "


[1] https://www.farsnews.ir/news/8904220050

[2] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/02/02/718973

[3] http://www.jahannews.com/analysis/427858

[4] https://www.mashreghnews.ir/news/166708/

[5] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1391/09/26/5312

[6] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/11/27/1002919/

[7] http://www.mizenaft.com/news/12761

[8] https://www.mashreghnews.ir/news/978819

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان