اما چرا با وجود مازاد تولید سنگ آهن و سایر محصولات زنجیره فولاد در کشور، تولیدکنندگان این زنجیره همواره دغدغه تامین مواد اولیه را دارند؟ یکی از دلایل آن عدم شناخت کافی نهادهای تصمیمگیر در خصوص جزئیات فولاد است و دوم اینکه روش تولید فولاد در واحدهای مختلف متفاوت بوده و حجم تولید نیز متفاوت است از این رو هزینههای تمامشده واحدها قابل قیاس نبوده و نمیشود نسخهای کلان برای کل زنجیره نوشت مگر اینکه دولت در مقام اجرا و نظارت برآید و سیاستگذاری کرده و تصمیمات کلان در این حوزه اخذ کند.منصور یزدیزاده به عنوان مدیرعامل ذوبآهن اصفهان، قدیمیترین واحد فولادسازی که روش تولید متفاوتی نسبت به سایر واحدهای فولادی در کشور دارد معتقد است قیمتگذاری راه اشتباهی است و برای رسیدن به تعادل باید قیمتها آزاد شود و یارانههای انرژی نیز حذف شود. مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است:
به عنوان تولیدکننده نظرتان در خصوص شیوهنامه فولاد چه هست. موافق هستید یا مخالف ؟
با شیوهنامه فولاد مخالفتی نداشتیم و این موضوع را درک میکنیم که دولت تکالیفی دارد و مجلس نیز انتظاراتی از دولت دارد، اما شیوهنامه از لحاظ کارشناسی ایراداتی دارد که باید حل شود ضمن اینکه ما به عنوان تولیدکننده در مقامینیستیم که بگوییم شیوهنامه باشد یا نباشد تنها بحث ما این بود که شیوهنامه اشکالاتی دارد که انتظارات تولیدکنندگان را برآورده نکرده و موارد موردنظر را نیز به انجمن فولاد منتقل کردیم.
پیشنهاد شما در قبال عرضه کل محصولات زنجیره فولادی در بورس کالا چه بود؟
موضوع مدنظر ما این بود که ذوبآهن سالانه 320 الی 330 میلیون دلار ارز برای تولید فولاد و محصولات فولادی نیاز دارد که آن هم عمدتا برای تامین انرژی است که سایر واحدهای به صورت یارانه دریافت میکنند و اگر نیاز ارزی ما از سوی دولت تامین شود ما هر آنچه که تولید میکنیم را در بورس عرضه میکنیم. حتی طی یک نامه رسمی به معاونت معدنی این موضوع را اطلاع دادیم و اعلام آمادگی کردیم.
شما موافق عرضه کل محصولات زنجیره در بورس کالا هستید ؟
اگر کل تولید در بورس کالا عرضه شود دیگر رقابتی وجود نخواهد داشت و همه محصولات با قیمت پایه معامله میشوند. البته خواسته دیگر در شیوهنامه این بود که شمش «واحدهای خود مصرف» نیز در بورس کالا عرضه شود و سپس مجوز صادرات دریافت کنند که در این صورت ما هر دو موقعیت را از دست میدهیم. یکی اینکه شمش مورد نیاز مصرف خود را باید در بورس عرضه کنیم و این امری اقتصادی نیست برای شرکت که مجدد شمش را از بورس خریداری کند و دوم اینکه شمشی که امکان صادرات آن را داریم باید در بورس بفروشیم و موقعیت خود را در بازارهای جهانی از دست دهیم این در حالی است که در اغلب کشورها بهخاطر حمایت از محصولات نهایی، هزینه واردات شمش تقریبا صفر است، بنابراین قیمت صادراتی شمش مطلوبتر از صادرات محصول هست. اما به من میگویند صادرات محصول نهایی داشته باش و زیان کن اما این زیان به نفع چه کسی است؟ این زیان از جیب سهامداران میرود. موضوع سوم و ضربه کاری این بود که اعلام کردند به واسطه افزایش قیمتهای جهانی کف قیمت را کاهش دهیم.
اما این سه موضوع مبنی بر اینکه: نخست، عرضه کل تولید در بورس با وجود مازاد عرضه، دوم اینکه حتی اگر مصرفکننده شمش هم باشید باید در بورس عرضه کنید و سوم اینکه با وجود آنکه میدانیم رقابتی در میان نخواهد بود کف عرضه کاهش یابد؛ عواقب مطلوبی برای تولیدکننده و مصرفکننده ندارد و با این تفاسیر قیمتگذاری فولاد برای ما به صرفهتر خواهد بود، چرا که قیمتگذاری بر پایه هزینه تمام شده خواهد بود و سود بیشتری نصیب تولیدکننده خواهد بود، اما نظام پسندیدهای نیست و منسوخ شده است و دیگر انگیزهای برای کاهش قیمت تمام شده برای تولیدکنندگان باقی نمیماند.
فولادسازان اغلب از حمایت دولت بهره میبرند و این توقع میرود تا در خصوص عرضه محصولاتشان در بورس کالا با دولت همکاری کنند.
این موضوعی است که مدام همه میگویند دولت به واحدهای فولادی کمک میکند، اما ذوب آهن جزو معدود شرکتهایی است که کمترین بهره را از کمک دولت میبرد. در حالیکه ذوب آهن به دلیل نوع تولید که به روش کوره بلند است مجبور به خرید زغال کیفی کک شو و کک است که بخش زیادی از آن را با قیمتهای جهانی وارد میکند و قیمت زغال داخلی نیز بر پایه ضریبی از قیمتهای فولاد خوزستان است.
نکته دوم اینکه ذوب آهن از سهمیه سنگآهن استفاده نمیکند در حالیکه تمام واحدها حتی آنهایی که تازه متولد شدهاند از این سهمیه استفاده میکنند. تمام بحث ما این است که چرا برای ذوبآهن سهمیهای تعیین نمیشود؟ اگر سهمیه برای ذوبآهن در نظر گرفته شود تازه ما میشویم مثل دیگران در حالیکه ما برای تامین انرژی و مواد اولیه دغدغه داریم و دولت حمایتی از ذوبآهن نمیکند و مجموعهای که امروز حداکثر باید سه تا چهار هزار نفر پرسنل داشته باشد، پذیرای بیش از 13 هزار نفر پرسنل به صورت مستقیم و تا 4 هزار نفر نیز پیمانکاری است. به این ترتیب تمام مزیتهای توسعه فولاد که انرژی و نیروی کار ارزان و معادن است شامل حال ذوبآهن نمیشود.
راهکار شما برای متعادلسازی بازار فولاد چیست؟
معتقدم بهترین راه برای متعادلسازی بازار فولاد این است که قیمت همه چیز از مواد اولیه تا انرژی آزاد شود. امروز اگر انرژی آزاد شود برای ذوبآهن که تاثیر چندانی ندارد و به طور قطع سایر شرکتها نیز زیان نخواهند داشت و فقط حاشیه سود آنها کمتر میشود و انگیزه شرکتها برای کار، بیشتر شده و قیمتها واقعی میشود و دیگر شاهد دخالت دولت نخواهیم بود و مشخص میشود که سود شرکتها حاصل از عملکرد مدیریت آنها بوده یا سود از یارانه انرژی و تورم حاصل شده است.
به این ترتیب شرکتها به دنبال تولید با ایجاد ارزش افزوده بیشتر میروند مانند کاری که ذوبآهن با تولید ریل دنبال کرد و با تولید ریل امروز به صادرات این محصول نیز رسیدیم.
انتظار شما به عنوان تولیدکننده از وزارت صمت چیست ؟
هرگونه محدودیت در صادرات مخرب بوده و میتواند به تولید فولاد آسیب وارد کند.
ارزش محصولات ذوب آهن سالانه یکمیلیارد و 250 میلیون دلار است که به این ترتیب نیاز ارزی ما سالانه بین 25 تا 30 درصد این رقم (حدود 350 میلیون دلار ) است.
البته زمانی 80 درصد نیاز کشور در حوزه فولاد به کشور وارد میشد، اما امروز تقریبا صددرصد نیاز به این محصول استراتژیک تولید میشود. انتظار ما از وزارت صمت این است که شرکتهای بزرگ فولادی را به عنوان مشاور، همراه خودش ببیند.
ما همیشه در کنار دولت بودیم، ولی هر وقت که مشکلی پیش آمد، ما را به عنوان مدیر دولتی متهم میکنند در حالیکه این برای من باعث افتخار است که بتوانم با ایجاد کار در وضعیت معیشتی پرسنل خود تغییری ایجاد کنم و با ایجاد سود شرکت وضعیت سهام را به نفع سهامداران بهبود بخشم.
هر وقت در ساز و کار بورس کالا دخالت شد و سیستم تعیین قیمت وجود داشت رانت ایجاد شد، قطعا هدف دولت از دخالت ایجاد آرامش است، اما این روشها ایراد دارد و فقط حلقههای واسط بهره میبرند نه تولیدکننده و نه مصرفکننده. من معتقدم قیمتهای ایران باید از قیمتهای جهانی تبعیت کند و با بهرهگیری از تجربه سایر کشورها بگذاریم ساز و کار بورس کار خود را انجام دهد و کف و سقفی برای صادرات وضع کنیم و بازار را به حال خود رها کنیم.
به طور متوسط در هر متر مربع ساختمان چقدر فولاد استفاده میشود و فولاد چه تاثیری در قیمت دارد؟
اخیرا اعلام شده که مردم دغدغه تامین میلگرد را دارند، اما نکتهای که به آن تاکید میکنم این است که امروز قیمت اغلب اقلام مصرفی مردم نسبت به سال قبل 4 برابر شده در حالیکه اغلب اقلام مصرفی مردم نیز شاید حتی ارزبری هم نداشته باشند، اما فولاد طی یک سال گذشته چنین رشدی را نداشته و مشکل مردم ما تیرآهن یا میلگرد نیست.
باید این نکته را تاکید کنم برای ساخت یک مترمربع ساختمان فقط 60 کیلوگرم آهن استفاده میشود، بنابراین سهم آهن در ساختمان فقط 3 درصد است و قیمت آهن از ساختمان نیز تنها باید 3 درصد سهم داشته باشد، از این رو نباید عامل گرانی قیمت مسکن را فولاد عنوان کرد.