جواد نوائیان رودسری؛ زندهیاد دکتر عبدالهادی حائری، استاد فقید تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، کتابی ارزنده به نام «نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب» دارد که بسیار خواندنی و عبرتآموز است.
او در همین کتاب، با استفاده از منابع تاریخی دست اول، گزارشهایی را درباره نحوه برخورد و سیاست رایج فرمانروایان ایران با حکومتهای اروپایی، از قرن شانزدهم میلادی به بعد ارائه کرده و کوشیدهاست راههای نفوذ استعمارگران به سرزمین ایران را واکاوی کند.
یکی از دورههای تاریخی که توسط او مورد بررسی قرار گرفته، دوره افشاریه است که به واسطه قدرت و توانمندی نظامی نادرشاه، جنبههای مثبت و منفی فراوانی در آن قابل احصاست. نادرشاه دوران سلطنت خود را عموماً در نبرد گذراند و تقریباً سالی نبود که وی در آن به جنگ مبادرت نورزیده یا در تدارک آن نبودهباشد.
او برای پیشبرد نقشههای خود، از تمام ظرفیتهای ممکن بهره میبرد و البته، پیشنهاد ازدواج یکی از این ظرفیتهای بالقوه بود!
تعامل با روسیه
یکی از دغدغههای همیشگی نادرشاه، تقابل با ارتش عثمانی در مرزهای غربی ایران بود. هر چند که او بیشتر تلاش میکرد این مشکل را با روشهای دیپلماتیک حل و فصل کند، اما به دلیل ادعاهای طرفها بر سر مناطق مرزی، در بیشتر مواقع از نبرد گریزی نبود.
در چنین شرایطی، نادرشاه کوشید از ظرفیت نظامی اروپاییها که همواره از اقتدار دولت عثمانی واهمه داشتند، به نفع خود بهره گیرد. در این زمان، مناقشات میان روسیه تزاری و امپراتوری عثمانی اوج گرفته بود و دو قدرت در اطراف دریای سیاه دایم به یکدیگر چنگ و دندان نشان میدادند.
در همان حال، یورش مداوم عثمانیها به صفحات شمال غربی ایران و تلاش برای تسلط بر قفقاز، باعث شد که نادرشاه دایم درگیر بیرون راندن آنها از این منطقه باشد.
روسها هم که برای دفع خطر حمله عثمانیها از قفقاز به کمک نادر سخت محتاج بودند، باب مراوده دوستانه را با وی گشودند و حتی اعلام کردند که حاضرند سرباز و مهمات در اختیار وی قرار دهند تا از آنها برای مقابله با عثمانیها استفاده کند.
این وعده، البته چند بار جامه عمل به خود پوشید و یکبار در بحبوحه هجوم عثمانیها به دربند قفقاز، پنج هزار سرباز روس به ارتش نادرشاه ملحق شدند و به او در جنگ کمک کردند. این موضوع مقدمهای برای ورود بیشتر دیپلماتها و بازرگانان روسی به ایران بود.
ماجرای یک درخواست ازدواج عجیب
دورانی که نادر روابط سیاسی و تجاری خود را با روسیه گسترش داد، مصادف با پایان دوران اغتشاش در حکومت تزارها بود. پس از مرگ پتر اول در هشتم فوریه 1725 (بهمن 1103 خورشیدی)، روسیه پنج سال را در کشمکشهای مربوط به انتقال قدرت گذراند؛ کاترین اول، همسر پتر، دو سال و پس از او، پتر دوم که در سنین نوجوانی بود، سه سال حکومت کرد و درگذشت.
در سال 1730 (1108 خورشیدی)، قدرت به «آنا ایوانوا رومانُف»، ملکه مقتدری رسید که حکومت 10 ساله او، ثبات سیاسی و نظامی لازم را در روسیه ایجاد کرد و این قدرت گرفتن، با اوجگیری اقتدار نادرشاه همزمان شد. روابط میان فرمانروای افشاری و ملکه تزاری به تدریج و با تعاملات نظامی اتفاق افتاده بیشتر شد.
با این حال، اطلاعات نادرشاه درباره ملکه روسیه زیاد نبود. تا آنکه یکبار، هنگامی که جمعی از بازرگانان روس به دربار او آمدهبودند، اطلاعاتی درباره آنا ایوانوا به دست آورد. طبق گزارش میرزامهدیخان استرآبادی، «در حین حضور نواب صاحبقران از جماعت تجار [روس]و احوال و پرسش پادشاهی آقا بانو (منظور آنا ایوانواست) نمودند که زن چگونه پادشاهی میکند و ارکان دولت او چگونه خدمت مینمایند؟
ایشان گفته بودند که پادشاهی ما به ارث میباشد؛ از زمان عیسی تا حال آباء و اجداد ما ذکوراً و اناثاً خدمت آن درگاه مینمایند؛ خواه زن باشد و خواه مرد که از ما طایفه خللی راه نمییابد.»
پس از این گفتگو نادر موضوع خواستگاری از ملکه روسیه را مطرح میکند: «نواب صاحبقران فرمودند که چه شود که بین ما و آن عقد ازدواج رو نماید که دولت یکی شود. تجاران عرض [کردند]که مژده بهتر از این نمیباشد.»
بیتردید طرح موضوع خواستگاری از ملکه روسیه، بدون پیشزمینه ذهنی نبودهاست؛ نادر پیش از آن، در پی تجهیز قشون و ایجاد نیروی دریایی در دریای خزر بود و حتی یک انگلیسی به نام «جان التون» را مأمور ساخت ناو جنگی در این دریا کرد.
بنابراین، طرح مسئله خواستگاری، آن هم زمانی که سطح روابط میان دو کشور در همه زمینهها افزایش یافتهبود، ارتباط مستقیمی با طرحهای توسعهطلبانه نادرشاه در شمال دریای خزر داشتهاست. پاسخ بازرگانان روس، البته از سر چاپلوسی یا وحشت بود، اما ملکه روسیه برای پاسخ دادن به پیشنهاد نادرشاه، روش زیرکانهتری را به کار برد.
او در پاسخ نوشت: «ما مملکت و خود را به هیچ وجه از تو دریغ نداریم، اما لازم مواصلت چنان است به مذهب حضرت عیسی (ع) که داماد وارد حجله ناز میگردد. هرگاه شما اراده اتحاد و یگانگی دارید، باید چند یومی به عنوان ملاقات وارد این دیار گردید و با هم نمک خورده، بعد الیوم نظر به خواهش شما معمول خواهم داشت.»
و با این پاسخ، به طورتلویحی به درخواست نادر، جواب منفی داد. ظاهراً این خواستگاری فراتر از مبادله پیامهایی که ذکر کردهایم نرفته است. ایوانوا مدتی بعد، در سال 1740 (1119 خورشیدی)، بدرود حیات گفت و نادرشاه تا سال 1126 خورشیدی، هفت سال پس از مرگ ملکه روسیه، همچنان بر سریر قدرت باقی ماند.
منبع: روزنامه خراسان