سرویس فرهنگ و هنر مشرق ـ در روز سوم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد)، دو فیلم از فیلمسازان متعهد به نمایش درآمدند که هر دو آثاری نسبتاً موفق بودند:ابلق/ نرگس آبیار، تکتیرانداز/ علی غفاری.
گزارشهای قبلی را اینجا بخوانید
روزنامچه فجر 1/ دو اقتباس از دو نویسندۀ سوئیسی در یک روز!
غرضمندی و بیهنری؛ بیانیههای سیاسیِ علیمردانی و مهدویان
مصلحتاندیشی
ابلق/ نرگس آبیار/ *** (خوب)
خلاصه داستان: ماجرای زنی به نام راحله (الناز شاکردوست) که یکی از اقوامش به او نظر سوء دارد.
خانم آبیار باز هم فیلمی زنانه و متفاوت ساخته است که جایش در سینمای ایران خالی بود. موضوعاتی از این قبیل، فقط توسط یک فیلمساز زن میتوانند نوشته و ساخته شوند. پیشتر، این قبیل فیلمها را خانم درخشنده با نگاه مادرانۀ خود میساخت، فیلمهایی که چندان هنر صرف آنها نمیشد. اما حالا توسط زنی ساخته میشوند که از ادبیات و قصهنویسی، به سینما آمده و کمکم بر ابزار و تکنیک مسلط شده است. و این البته جای شکر دارد.
برای اینکه قصه فیلم لو نرود، بنده مجبور به پردهپوشی هستم. مخصوصاً که این قبیل موضوعات، اصولاً نگفتنی هستند. باید تأمل کرد که چه چیزی باعث میشود که یک زن بخواهد نظر سوء دیگران را بر زبان بیاورد یا آن را کتمان کند. آیا جنبش «من هم» (#me_too) که از سینمای هالیوود به راه افتاد و در جهان گسترش یافت، صحیح بود؟ آن زنها موضوع را تا چند سال کتمان کردند چون در شغلشان، هنوز به آن متجاوزان نیاز داشتند. اما آنچه در جوامع مسلمان رخ میدهد، کتمان کردن از روی حیا است. خانم فیلمساز نیز همین را پیشنهاد میکند. و من در انتها خواهم گفت که چرا با نظر او موافق هستم.
خانم شاکردوست با لهجۀ ترکی، وجهی دیگر از تواناییهای خود را علن کرده و هوتن شکیبا نیز در نقش شوهر او، بسیار متفاوت از قبل ظاهر شده است. و همچنین بهرام رادان و گلاره عباسی که با گریم متفاوتشان، ظاهری غریب یافتهاند. به نظر میرسد که هوتن شکیبا و الناز شاکردوست باز هم نامزد بهترین بازی شوند. چنانکه دو سال قبل در فیلم شبی که ماه کامل شد، نامزد شده و جایزهها را بردند. گیتی معینی علیرغم متفاوت بودنش، آشکارا معلوم است که بازی میکند. و این شاید تنها فیلم خانم آبیار در این سالها بوده که نتوانسته وجهی دیگر از بازیگران زن را معرفی کند.
در اینجا لازم است که به بازی غلط بهرام رادان اشاره کنم. این البته از ضعف کارگردان و انتخاب اوست. بر خلاف آنچه در پوستر فیلم دیده میشود، افراد هیز و چشمچران، سر به زیر نیستند. خانمها این قبیل افراد را به سبب نگاههای ناپاکشان به سرعت تشخیص میدهند و دربارهاش حرف میزنند. لذا سخن گفتن زنان فیلم دربارۀ آن بعد از علن شدن ماجرا، در واقع انتخابی ناصحیح بوده است. مخصوصاً که ریشدار بودن او و عضویت او در شورای محله، نیز میخواسته به وجه قدرت او اشاره کند. چیزی که در نقش پرویز پرستویی در فیلم بیهمه چیز نیز دیده میشود و او نیز عضو شورای انصاف روستا است.
ایراد دیگر فیلم، کشدار بودن آن است. به راحتی میتوان 20 دقیقه از این فیلم 119 دقیقهای را حذف کرد. مثلاً سکانس گریز علی (هوتن شکیبا) بیجهت تا پنج دقیقه، کش آمده است. صحنۀ کفترپرانی با آن کاتهای فراوانش، حوصلۀ تماشاگر را سر میبرد. و این مشکل در فیلمهای خانم آبیار اصولاً هست که بیجهت طولانی میشوند. یادم هست که فیلم نفس (1394) هم طولانی بود و در مونتاژ ثانوی، کوتاهتر شد.
بیشتر بخوانید:
فیلمبرداری به مدیریت سامان لطفیان، با تکدوربین روی دست ظاهراً میخواسته حس مستند را القا کند. در حالیکه آزاردهنده شده و مخاطب را از غرق شدن در فیلم باز میدارد. این هم اصولاً از انتخابهای کارگردان است. فیلمنامه اولیه را پریسا کُرزیان نوشته و با همراهی نرگس آبیار، بازنویسی شده است. فیلم میتوانست در میان جامعۀ اشراف رخ دهد، چنانکه آنها بیشتر مبتلا به این مسائل هستند. اما انتخاب کارگردان این بوده که در میان طبقات فرودست اتفاق بیفتد.
تصور کنید که این موضوع اگر توسط تهمینه میلانی ساخته میشد، چه فیلمی از کار درمیآمد. زنها همه فریاد میزدند و بیل به دست، به دنبال مردان متهم میدویدند. حتی مردان بیگناه هم به جرم «مرد بودن» باید مانند جمشید هاشمپور در واکنش پنجم (1381) یک بیل به فرق سرشان میخورد. حیا هم که کلاً در آن فیلم کیمیا بود و وجود نداشت. چنانکه در فیلمهای میلانی اصولاً غایب اصلی است.
در پایان، به موضوع مهم حیا در معارف دین میپردازم. آن مصلحتی که باعث پردهپوشی در چنین وقایعی میشود، «حیا» است. شاید چند حدیث در این خصوص، بتواند فضیلت حیا و اهمیت این گنج مخفی را بازگو کند. در ابتدای کتاب اصول کافی آمده است که حیا، جزئی از ایمان است. آن کسی که حیا ندارد در واقع، ایمان ندارد.
در کتاب توحید مفضّل چند فایده از منافع حیا از قول امام صادق(ع) آمده است. اول اینکه حیا، مخصوص به انسان است [و البته کسانی که انسانیت در آنها باقی است]. ثانیاً اگر حیا نمیبود هیچکس مهمانداری نمیکرد، و به وعدهها وفا نمینمود، و امانت را برنمیگرداند، و معاصی را ترک نمیگفت، و حوایج مردم را برنمیآورد، و به پدر و مادر احترام نمیگذاشت، و صلۀ رحم و احسان به خویشان نمیکرد. در انتها حضرت صادق علیه السلام به مفضّل میفرماید: «پس نمیبینی که چگونه خدا به آدمی عطا کرده است، هر خصلتی را که صلاح او در آن است و امر دنیا و آخرتش به آن تمام میشود» (توحید مفضل، مجلس اول).
حدیثی دیگر، از حضرت امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «همانا خدای تبارک و تعالی میل زناشوئی را 10 سهم قرار داده است که 9 سهم آن، در زن است و یک سهم در مرد. و اگر نبود آن مقدار حیا که خدای عز و جل به مقدار شهوت در زنان قرار داده، به هر مردی، 9 زن در میآویخت.»
شرح این سخن در حدیثی دیگر از آن حضرت آمده است: «حیاء 10 سهم است، 9 سهم در زنان است و یک سهم در مردان. و چون دوشیزه خون حیض دید یک سهم از حیای او میرود، و چون شوهر کند یک سهم برود، و چون بکارتش از دست رفت یک سهم حیا از او برود، و چون فرزند آورْد یک سهم برود. و پنج سهم برای او باقی میماند پس اگر دامن به ناپاکی آلود همۀ حیایش از دست برود و اگر عفت ورزید پنج سهم از حیا برایش میماند.» (شیخ صدوق، الخصال، باب اوصاف دهگانه، احادیث 28 و 29).
شهید زرین
تکتیرانداز/ علی غفاری / ** (متوسط)
خلاصه داستان: رسول زرین (کامبیز دیرباز) تکتیرانداز ایرانی، امان از عراقیها میگیرد.
این فیلم اکشن و قهرمانپرور جنگی، دربارۀ رزم شهید زرین در دوران دفاع مقدس است، شهیدی که اسفند 1362 در عملیات خیبر با توپخانۀ عراق به شهادت رسید. فیلم خوشبختانه قصهگو، خوشساخت و تماشایی است. علی غفاری بعد از فیلم استرداد (1390) اثر مهمی نساخته بود و عمدتاً وقتش را با سه فصل سریال بچه مهندس در تلویزیون میگذراند. حالا او بیش از همه تکنیک خود را در کارگردانی اولین اثر جنگیای که ساخته است، به رخ میکشد. تکتیرانداز، یک فیلم استاندارد است اما اثر مطلوب ایرانی و دفاع مقدس نیست.
عراقیها در این فیلم، شبیه به فیلمهای بیست سال قبل تصویر شدهاند؛ خشن، انتقامجو و حتی شرابخوار. اگرچه اشخاص خوبی نیز در میان آنها یافت میشوند. از جمله عبدالقادر (حسین پوریده) که رسول از کشتن او صرف نظر میکند. صدام برای سر این تکتیرانداز ایرانی، جایزه تعیین کرده است. مسئول عملیات به نام قیوم راشد (عبدالرضا نصاری) ناکام میماند و نقشهای دیگر طراحی میکنند تا رسول را به جبهۀ عراق بکشانند. و همین ماجرا باعث فروپاشی جبهۀ دشمن و شهادت رسول میشود. علیرغم آنکه دشمن دوست داشت رسول را با سلاحی مشابه خودش به شهادت برساند، اما او در نهایت توسط توپخانۀ عراق شهید شد.
این بخش البته داستانپردازی شده است. اما شهادت رسول توسط توپخانه دشمن، واقعی است. همچنین رو در رو شدن رسول و قیوم راشد نیز عملاً اتفاق افتاده است. شلیک راشد، لالۀ گوش راست رسول را شکافت، مجروحیتی که اثر آن، در عکسهای شهید زرین دیده میشود. اما رسول، دشمن را میکشد (در فیلم اما زخمی میکند).
فیلم توسط بنیاد روایت فتح و انجمن سینمای دفاع مقدس ساخته شده است. به وقت تماشا، به این میاندیشیدم که اگر سید مرتضی آوینی این فیلم را میدید، چه مواجههای با آن داشت. از مجموع یادداشتهای سینمایی آقا سید مرتضی و مستندهایش میتوان فهمید که او به سینمای ملی و خاص ما علاقمند بود و با غیر آن، مخالفت میورزید. لذا علیه آرنولد بازی در سینمای دفاع مقدس سخن میگفت و مینوشت.
درست هم هست. قهرمانهای ما باید متناسب با فرهنگ خاص ایرانی تصویر شوند، چنانکه در همین فرهنگ، زیسته و بالیدهاند. در کنفرانس مطبوعاتی، کارگردان عنوان کرد که در فیلمنامه اولیه، زندگی عادی رسول در اصفهان، که شغل لباس فروشی داشته نیز نوشته شده بود. اما ما آن را حذف کردیم چون فقط مقطع رزمآوری رسول مد نظر ما بود.
یکی از چیزهایی که سید مرتضی در روایت فتح مرتباً بر آن تأکید داشت، این است که رزمندگان دفاع مقدس، افراد عادی و معمولی هستند. مثلاً در مستند شب عاشورایی با یک بقال و یک کشاورز مصاحبه میشود و سید مرتضی در نریشن، تأکید دارد که این مجاهدان، از بچه محلههای من و تو هستند که تعلیمات پیشرفته جنگی ندیدهاند. آنها با کشتن دشمن، به خداوند تقرب میجستند. چنانکه حضرت امیر در نهج البلاغه میفرماید که ما با کشتن اقوام مشرک خود و دفاع از پیامبر اکرم، به خداوند تقرب میجستیم.
بله! تفاوت یک رزمندۀ راه حق با دیگران در همین است. آنها با کشتن، قسی القلب میشوند اما مجاهدان حقیقی، به قلبی رقیق دست مییابند و پاک و زلال میشوند. ظاهراً جناب غفاری تحت تأثیر فیلم تکتیرانداز امریکایی (2014) ساختۀ کلینت ایستوود بوده. اما آنچه برای امریکاییها و مردم دنیا جذابیت دارد، حیات طیبۀ خاص رزمندگان ما است. اسپیلبرگ در نجات سرباز رایان (1997) از زندگانی ما ایرانیها تقلید کرده و لذا در آن فیلم، باسمهای جلوه میکند که یک مادر چهارمین فرزندش را به جبهه جنگ بفرستد، اما در دفاع مقدس ما، چیز غریبی نبود. یا آنچه بهروز افخمی در مورد فیلم 1917 (2019) ساختۀ سام مندس میگوید که از دیدهبان حاتمیکیا اقتباس شده، و غلط هم نیست.
به امید فیلمهای بهتر وطنی و باهویت ایرانی.
** امیر اهوارکی