ماهان شبکه ایرانیان

بازگشت حمید صفت به زندان

پایان جلسه با بازداشت متهم همراه بود. به دستور قاضی سربازی به داخل شعبه آمد. کار‌های بازداشت انجام شد. بعد از امضا بود که دستبند بر دستان حمید صفت بستند. او را مستقیم به زندان فرستادند.

دادگاه رسیدگی به پرونده حمید صفت
 
سیما فراهانی؛ آرام و بی‌صدا، با دستانی لرزان و چشمانی نگران روی نیمکت دادگاه نشسته است. نمی‌داند سرانجام این پرونده پرپیچ و خم و جنجالی چه خواهد شد. هنوز هم نمی‌داند که ساعتی بعد آن دستبند فلزی دوباره دستانش را لمس می‌کند و او مستقیم به زندان می‌رود.

رپر معروفی که سه سالی می‌شود به سوژه و تیتر اخبار تبدیل شده است. آن درگیری منحوس در خیابان شیخ‌بهایی حالا او را در برابر اتهام قتل عمدی قرار داده است. حمیدصفت این بار در مقابل هیأت قضائی دادگاه و در برابر چشمان اشکبار مادرش راهی زندان شد.

درخواست قصاص اولیای دم، تقاضای اشد مجازات از سوی دادستان و در نهایت حکم بازداشت این متهم به قتل از مهم‌ترین اتفاقات محاکمه جنجالی این خواننده بود. محاکمه‌ای که 150 دقیقه طول کشید و قرار است هیأت قضائی به زودی حکم این پرونده را صادر کنند.

پرونده‌ای که در این 43 ماه با فرازونشیب‌های زیادی همراه بوده است، اما در نهایت به آزادی حمیدصفت با قرار وثیقه 600 میلیون تومانی ختم شده بود.

ساعت 10:5 صبح روز دوشنبه 18 اسفندماه بود که قاضی متین راسخ، رئیس شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران جلسه محاکمه حمیدصفت به اتهام قتل عمدی را آغاز کرد. با توجه به اینکه نماینده دادستان کیفرخواست این پرونده را در جلسه پیشین قرائت کرده بود، ابتدای این جلسه با درخواست اولیای دم آغاز شد.

درخواست قصاص

پیش از آن رئیس دادگاه خانواده مقتول را دعوت به برقراری صلح و سازش کرد. یکی از پسران هوشنگ به نام سهیل و وکیل سه فرزند مقتول در دادگاه حضور داشتند. سهیل ایستاد. وقتی قاضی از او پرسید که چه درخواستی دارد، در ابتدا گفت: «از حمیدصفت بابت قتل عمدی پدرم شکایت دارم.
 
حمید با پدرم زندگی می‌کرد. سال‌ها با او بود. برای همین می‌دانست که پدرم بیمار است و دارو مصرف می‌کند. با این حال با او درگیر و باعث مرگ او شد.» این پسر ابتدا در خصوص درخواست اصلی‌اش مبنی بر قصاص یا صلح چنین گفت: «اول می‌خواهم ماجرا و حقیقت روشن شود.».

اما در ادامه درخواست صریح خود را مبنی بر قصاص مطرح کرد. او حتی در خصوص برادر دیگرش که هیچ درخواستی در خصوص متهم مطرح نکرده است نیز گفت: «من و خواهرم درخواست قصاص داریم. حاضرم سهم دیه برادرم را هم بپردازم تا متهم قصاص شود. او پدرم را عمدی به قتل رساند.»

وکیل اولیای دم نیز با اعلام درخواست قصاص متهم این پرونده به قضات جنایی گفت: «متهم با قرار وثیقه آزاد است و من درخواست بازداشت او را دارم. حمیدصفت با وجود اینکه می‌دانست مقتول بیماری زمینه‌ای دارد، با این حال با او درگیر شد. مقتول نقش پدرخوانده او را داشت. برای همین درخواست اشد مجازات را برای متهم دارم.»

تقاضای بخشش در دادگاه

در این لحظه بود که حمیدصفت در جایگاه قرار گرفت. در همان ابتدای صحبت‌هایش رو به پسر مقتول کرد و گفت: «می‌خواهم در همین ابتدا از شما تقاضای صلح‌وسازش کنم. من، هوشنگ را دوست داشتم و مثل پدرم بود. نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد. اصلا قصد کشتن او را نداشتم. برای همین پیش از هر حرفی تقاضای صلح‌وسازش دارم.»

قاضی پرسید: اتهام شما قتل عمدی هوشنگ است، این اتهام را قبول دارید؟

متهم: «راستش اتهام قتل عمد را قبول ندارم. مثل همه درگیری و دعوا‌ها ما به هم پرخاش کردیم. من او را هل دادم، اما ضربه‌ای به سر او وارد نکردم. یک گلدان روی اوپن آشپزخانه بود. آن را برداشتم و به سمت دیوار مخالف هوشنگ پرتاب کردم. یکی دو بار هم با کف دست به صورتش زدم و او را هل دادم. فقط می‌خواستم او را هل بدهم نه اینکه به او ضربه‌ای وارد کنم.»

در این لحظه قاضی از متهم خواست که همان ضربه‌ها را دوباره بازسازی کند. او روی صورت یک فرد دیگر آن ضربه‌ها را بازسازی کرد. بعد از آن قاضی پرسید: «شما از بیماری زمینه‌ای مقتول و اینکه داروی ضدانعقاد مصرف می‌کرد، خبر داشتید؟»

متهم: «من فقط می‌دانستم او بیماری قند دارد. نمی‌دانستم چه دارویی مصرف می‌کند. از داروهایش خبر نداشتم. حتی نمی‌دانستم داروی انعقاد خون چیست. حتی خودم چند بار برایش سرنگ قلمی انسولین خریدم. من همان شب که با هوشنگ درگیر شدم، فهمیدم که او بیمار است.
 
همان شب به خانه دایی‌ام رفتم. آنجا بود که مادرم گفت هوشنگ در بیمارستان بستری شده، چون دارو مصرف می‌کرده و دچار خونریزی مغزی شده است.»

قاضی: یعنی نمی‌دانستید که مقتول عمل قلب کرده و در قلبش فنر گذاشته‌اند؟
متهم: خیر. خبر نداشتم.

قاضی: «شما چه مدت با مقتول و مادرتان زندگی می‌کردید؟»
متهم: «وقتی پدر و مادرم از هم جدا شدند، من سال‌های زیادی را پیش پدرم زندگی کردم. بعد از آن تقریبا سه سال هم با مادرم و هوشنگ زندگی کردم. ولی این اواخر از آن‌ها جدا شده و خودم به تنهایی زندگی می‌کردم. فقط گاهی به آن‌ها سر می‌زدم.»

قاضی در این لحظه از مادر حمیدصفت پرسید: «مقتول چه زمانی قلبش را عمل کرده بود؟»
او پاسخ داد: «تقریبا 5 یا 6 ماه بود که عمل کرد. یعنی بعد از رفتن پسرم از خانه‌مان این اتفاق افتاد.»

قاضی باز هم خطاب به متهم پرسید: «از چه زمانی ورزش می‌کنید؟»
متهم: «من پیش از این اتفاق فقط بدنسازی کار می‌کردم. گاهی هم با خود مقتول فوتبال بازی می‌کردیم. ورزش بوکس را در زندان شروع کردم و بعد از آزادی هم آن را ادامه دادم. ولی پیش از این اتفاق، بوکس کار نمی‌کردم.»

دفاعیات وکیل

ادامه این جلسه به دفاعیات عزیز محمدی، وکیل متهم رسیدگی شد. عزیزمحمدی در دفاع از موکلش به سه قاضی جنایی گفت: «بیماری زمینه‌ای مقتول در مرگ او بی‌تأثیر نبوده است. اگر او بیماری زمینه‌ای نداشت الان زنده بود. برای همین نمی‌توان به قطع گفت که عمل موکل من قتل عمد محسوب می‌‎شود.
 
چون او طبق نظریه پزشکی قانونی فقط چند درصد را در مرگ هوشنگ مقصر بوده است. به همین دلیل از دادگاه تقاضای بررسی بیشتر و صدور حکم عادلانه دارم.»

حمیدصفت در آخرین دفاعیاتش درحالیکه به سهیل پسر مقتول نگاه می‌کرد، گفت: «من باز هم از خانواده مقتول تقاضای صلح‌وبخشش دارم. مقتول مثل پدرم بود. من مشکل و دشمنی با او نداشتم. در آن لحظه یک درگیری پیش آمد که من اصلا نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد.
 
حتی چند روز قبلش تولد من بود و او برایم هدیه خرید. من هم برایش هدیه خریدم. ما با هم به سالن ورزشی می‌رفتیم. رابطه بدی نداشتیم. اصلا نمی‌خواستم که او جانش را از دست بدهد. از دادگاه هم تقاضا دارم که کمکم کند.»

حکم بازداشت

پایان جلسه با بازداشت متهم همراه بود. به دستور قاضی سربازی به داخل شعبه آمد. کار‌های بازداشت انجام شد. بعد از امضا بود که دستبند بر دستان حمید صفت بستند. او را مستقیم به زندان فرستادند. آن هم در حالیکه مادرش اشک می‌ریخت. این زن در حالیکه شوکه شده بود، با گریه به پسر مقتول گفت: هرچه می‌خواهی بگو. پدرت اگر زنده بود با این‌کار مخالفت می‌کرد. او آدم بخشنده‌ای بود.»

در نهایت این جلسه ساعت 12:30 به پایان رسید. مادر حمیدصفت و آشنایان او با ناراحتی و اشک دادگاه را ترک کردند. هیأت قضائی به زودی حکم این پرونده را صادر خواهند کرد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان