ماهان شبکه ایرانیان

کارل چاپِک؛ مخترع واژه ربات در دنیا

نمایشنامه "ربات‌های جهانی روسوم" در سال ۱۹۲۰ منتشر شد و به تدریج سالن‌های تئاتر سراسر اروپا را فتح کرد. ملودرام علمی تخیلی چاپک در عرض سه سال به سی زبان جهانی ترجمه شد و واژه ربات را وارد فرهنگ لغات جهان کرد.

صحنه‌ای از "کارخانه ربات‌سازی روسوم" اثر کارل چاپک نویسنده چک در سال 1920

رباتی که چاپک صد سال پیش در این نمایشنامه خلق کرد واقعیتی روشن و هولناک از پدیده‌ای غیرمعمولی را نشان می‌دهد که به نوعی تاریخ ماشینی شدن انسان و همنشینی ربات‌ها با ما در زندگی روزمره است و چاپک با زبانی ساده و روشن سعی در بیان آن دارد.
 
پنج سال پس از انتشار داستان "مسخ" کافکا، نویسنده چک و در سال 1920 بود که کارل چاپک هموطن وی دست به خلق شخصیتی به نام "ربات" زد. انسان مسخ شده در نمایشنامه او یعنی "کارخانه ربات‌سازی روسوم" این بار تبدیل به حشره نمی‌شد بلکه به انسانی مکانیکی بدل می‌شد. انسانی مصنوعی و در خدمت اهداف بلندپروازانه بشر که برای رفاه و آسایش او خلق شده بود.

ربات از کجا آمد؟
"ربات" در زبان چکی از ریشه "کارِ بدون مزد" می‌آید و به معنای بردگی و بیگاری است. از زمانی که چاپک این واژه را ابداع کرد تا به امروز تغییرات بسیاری در این ماشین‌ها بوجود آمده است.
 
سال 1928 و هشت سال پس از اختراع این واژه بود که "ویلیام ریچاردز" و "آلبرت هربرت رِفِل" ربات را از کتاب خارج کردند و نمونه واقعی‌اش را ساختند. نام این ربات اریک بود و در معدود عکس‌هایی که از آن وجود دارد مشغول سخنرانی برای خیل بی‌شماری از مردم لندن است.
 

اریک اولین ربات جهان در سال 1928 در یک نمایشگاه تکنولوژی رونمایی شد
 
لندنی‌ها که به تازگی از نمایش چاپک دیدن کرده بودند تحت تاثیر این واژه نوبرانه بودند، بخصوص که بر سینه این ربات عبارت R.U.R نقش بسته بود که مخفف نمایشنامه "کارخانه ربات‌سازی روسوم" بود. اریک از جنس آلومینیوم بود و قادر به ایستادن و حرکت دست‌ها و سر بود. فعالیت ربات در این برهه هنوز جنبه سرگرمی داشت و فعالیت پیچیده‌ای به او محول نشده بود.

پس از جنگ جهانی دوم و در سال 1954 بود که "جرج دِووُل" موفق شد نخستین ربات مرتبط با زندگی انسان را بسازد. رباتی صنعتی که باعث تحولی در عرصه خودروسازی جهان شد. جرج دول پدر علم رباتیک دنیا با این ساخت، ربات‌ها را از ابزار سرگرمی خارج و آن‌ها را در فعالیت‌های روزمره انسانی دخیل کرد.

ربات‌های سراسر جهان متحد شوید
نمایشنامه "ربات‌های جهانی روسوم" در سال 1920 منتشر شد و به تدریج سالن‌های تئاتر سراسر اروپا را فتح کرد. ملودرام علمی تخیلی چاپک در عرض سه سال به سی زبان جهانی ترجمه شد و واژه ربات را وارد فرهنگ لغات جهان کرد.

ماجرای این نمایشنامه چهار پرده‌ای در سال 2000 میلادی و در جزیره‌ای خیالی می‌گذرد. جزیره‌ای که کارخانه ساخت ربات‌های انسان‌نما در آن قرار دارد.
 
دانشمندی به نام روسوم به همراه برادرزاده‌اش دست به خلق انسانی مصنوعی می‌زنند. هدف از خلق این ربات، جایگزین کردن آن با انسان است. کارگرانی ارزان و فاقد نیاز‌های بشری؛ نیاز‌هایی همچون خوردن و خوابیدن و عشق ورزیدن.

از آنجایی که این انسان‌های مصنوعی از روح انسانی بی‌بهره بودند، دست به نافرمانی نمی‌زدند و چنانچه سرپیچی می‌کردند زیر دستگاه پرس می‌رفتند. با اضافه شدن روح به جسم آهنی ربات‌ها توسط یکی از دانشمندان است که آن‌ها علیه کارخانه قیام می‌کنند و شورشی سراسری تمام جهان را فرا می‌گیرد.
 
ربات‌ها در اعلامیه‌ای خطاب به ربات‌های سراسر جهان انسان را دشمن خود می‌نامند و تاکید می‌کنند که ما از انسان بیشتر می‌دانیم.

 
در پرده آخر این نمایشنامه، انسان توسط موجودات ساخته دست خود از میان می‌رود و تنها دو تن جان سالم به درمی‌برند. دانشمندی که هواخواه ربات‌هاست و زنی که دلباخته رباتی با نام نمادین "پریموس" یعنی نخستین است. پیوند این دو در انتهای داستان ما را به یاد آدم و حوای نخستین در دنیای جدید می‌اندازد.

ایوان کلیما، نویسنده چک، در مقدمه چاپ انگلیسی نمایشنامه "کارخانه ربات سازی روسوم" هدف چاپک از نوشتن این اثر را طرح سوالی دانسته که موضوع کل تاریخ جدید جهان است: این اختراع انقلابی، چه اثری بر انسانیت خواهد گذاشت.

نگرانی اصلی چاپک تبدیل ربات به انسان نبود، بلکه بدل شدن تدریجی انسان به ربات‌هایی بدون روح و فاقد هرگونه خصوصیات غیرضروری بود. انسانی تهی شده که کارل چاپک برای نامگذاری آن سال‌ها وقت گذاشت.
 
او در مقاله‌ای در نشریه چکی Lidové noviny در سال 1933 شرح می‌دهد که در ابتدا می‌خواسته نام انسان‌های مصنوعی نمایشنامه‌اش را "آزمایشگاهی" بگذارد، اما پس از مشورت با یوزف برادر نویسنده و نقاش‌اش واژه "ربات" خلق می‌شود.

 
رباتی که زاده شدنش مصادف با ماشینیزمی بود که دوشادوش فاشیسم زندگی بشر را فرا می‌گرفت. در سال‌های بعد این پیشگویی از حیطه خلق ربات و بدل شدن کارگران به آن فراتر می‌رود و ناسیونالیسم خطرناکی که پشت مرز‌های چک در کمین اروپا بود را نشانه می‌رود.
 
از این روست که در آخرین دقایق مرگبار انسان در این نمایشنامه آخرالزمانی، دانشمندان به ایده ساخت "ربات ملی" می‌رسند. رباتی بومی در رنگ و زبان‌های مختلف که نسبت به هم بیگانه می‌مانند و نمی‌توانند همدیگر را درک کنند.

می‌توان آن‌ها را با کوچکترین سوتفاهمی بر ضد هم تحریک کرد و بدین ترتیب تمام ربات‌ها از ربات‌های دیگر نفرت پیدا می‌کنند.
 
نتیجه اینکه در این برج بابل اتحادی شکل نخواهد گرفت و وقوع شورش منتفی خواهد بود. وضعیتی که هرگز در نمایشنامه اتفاق نمی‌افتد و در دنیای واقعی است که با تحرکات آلمان نازی پایه‌گذار جنگ جهانی دوم می‌شود و به واقعیت بدل می‌پیوندد.

نویسنده‌ای که نگران حذف انسان بود
کارل چاپک تنها نویسنده داستان‌های علمی تخیلی نبود. او را نویسنده‌ای همه‌کاره می‌دانند که در پی نشان دادن جنبه‌های مختلف روح انسانی بود. سیاست، اجتماع، علم، باغبانی، سلاح هسته‌ای و داستان‌های پلیسی و قصه‌های کودکان از جمله قدم‌های او در این راه بود.
 
در تمام آثارش او یک هدف را دنبال می‌کرد: پیدا کردن راه حلی برای رسیدن به امید. امیدی که در اروپای آن برهه زیر سایه فاشیسم رو به رشد در حال رنگ باختن بود.

چاپک با پافشاری بر این دیدگاه‌ها بود که برخلاف کافکا که از گمنامی به شهرت رسید از شهرت به نفرت و گمنامی کشیده شد. از این رو چاپ و اجرای نمایشنامه "کارخانه ربات‌سازی روسوم" تا سال‌ها در کشورش ممنوع شد. مقامات حزب کمونیست تمایلی به نشر آثار او نداشتند.
 
چاپک به خاطر انتشار مقاله "چرا من دیگر یک کمونیست نیستم" در دسامبر سال 1924 مورد خشم مضاعف حزب واقع شد و از عرصه نویسندگان ملی کنار گذاشته شد. او که "سمت فقرا و کارگران" ایستاده بود در مقاله‌اش از عدم اعتمادش به حزب پرده برداشت و به کمونیسم و کاپیتالیسم همزمان حمله برد و آن‌ها را متهم کرد که در حال تبدیل انسان به برده و "ربات" هستند.

کارل چاپک

مطلبی که پیشتر در ملودرام علمی تخیلی خود "کارخانه ربات‌سازی روسوم" آن را هشدار داده و نسبت به حذف انسان در انتهای این بردگی ابراز نگرانی کرده بود. پیشگویی‌های او از گسترش فاشیسم در اروپا و تهدید آلمان نازی در دهه 30 میلادی سبب شد تا او در لیست حذف انسانی گشتاپو قرار بگیرد.

گشتاپو به دلیل مطالب او، چاپک را دشمن مردم شماره 2 نامید. چند ماه پس از تصرف چکسلواکی توسط آلمان نازی، گشتاپو برای دستگیری چاپک به سراغ او رفت. بی‌اطلاع از اینکه چاپک چند ماه قبل و در گمنامی بر اثر بیماری ذات‌الریه درگذشته است.

یک ماه پس از مرگ او و در یازدهم فوریه 1938 تلویزیون بی. بی. سی اقتباسی از نمایشنامه او را به تصویر کشید. این اولین برنامه علمی تخیلی در تلویزیون آن زمان بود. چاپک هفت بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد، اما هرگز آن را دریافت نکرد.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان