سرویس سیاست مشرق - شناختنامه احمدینژاد، پژوهشی است که به رفتارهای احمدینژاد در عرصه سیاسی و اجرایی میپردازد، این پژوهش به نقاط عطف رئیس دولت نهم و دهم میپردازد و به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا احمدینژاد تغییر کرده است؟
آنچه در ادامه میآید، قسمت اول از این پژوهش است، در این بخش به رفتار احمدی نژاد و حامیانش علیه حاج قاسم سلیمانی پرداخته شده است.
********
یکی از فرازهای عبرت آموز کارنامه احمدینژاد و یارانش در سالهای اخیر رفتاری قابل تأمل این افراد با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت او و رفتار شهرتطلبانه و کاسبکارانهی آنها با شهادت آن مجاهد در راه خدا بود.
یکی از اقدامات غیر قابل توجیه و جنجالآفرین دکتر احمدینژاد در سالهای اخیر حملات او و هوادارانش به فرمانده سپاه قدس، حاج قاسم سلیمانی بود. این حملات در سال 1396 و 1397 گسترش یافت و مسأله نامهنگاریهای مکرر دکتر احمدینژاد و اطرافیان او به حاج قاسم و اهانت به او بهانه عدم حمایت حاج قاسم از حمید بقایی در پرونده قضاییاش بود.
یکی از اتهامات آقای حمید بقایی مساله ارزهایی بوده است که از یک نهاد انقلابی دریافت داشته و در آن اختلاس کرده است. حکم نهایی دادگاه چنین بود که آقای بقایی به علت اختلاس بخشی از این ارزها محکوم شناخته میشود.
چون در این بخش مساله به سپاه قدس مربوط می شد دکتر احمدینژاد و حمید بقایی انتظار داشتند که حاج قاسم سلیمانی به دادگاه نامه نوشته و یا با نامهنگاری علنی در فضای رسانهای کشور این اتهامات را از بقایی رفع نمایند.
نامه احمدینژاد که در تاریخ 21 دی ماه 1396 به سردار حاج قاسم سلیمانی نوشته شده بود علاوه بر تأکید بر نوعی مراودات کاری میان خودش و سپاه قدس، با تأکید بر این که به زودی اصحاب قدرت و ثروت از کشور زدوده خواهند شد، نوعی خبر از سرنگونی قریبالوقوع نظام میداد. همین درخواست را آقای حمید بقایی نیز در نامهای به حاج قاسم سلیمانی به بیان دیگری تکرار کرد:
به دنبال این نامه موجی از رسانههای حامی احمدینژاد سعی کردند که سردار سلیمانی را هدف درخواست رسانهای خود قرار دهند و با فشار و حمله رسانهای باعث شوند که او در این باره موضعی بگیرد که بتوانند از آن در عرصه فشار به قوه قضائیه استفاده کنند. درخواستی که وجه قانونی نداشت و سعی احمدینژاد و یارانش بر این بود که با فشار رسانهای بر روند رسیدگی به این مسأله در دستگاه قضایی اثر بگذارند. اصولا نیازی به این نبود که فرمانده سپاه قدس به این موضوع ورود علنی داشته باشد. قوه قضائیه خود از مسئولان مربوطه در سپاه پاسداران استعلام میکرد و نتایج آن در پرونده و رسیدگی قضایی منظور می گردید و نیاز به موضعگیری علنی فرمانده سپاه قدس و درگیر شدن او در یک پرونده قضایی داخلی نبود.
چنانکه از مرد مبارزه و شهادت، سردار حاج قاسم سلیمانی انتظار میرفت او در این زمینه واکنشی که مورد علاقه احمدینژاد و یارانش باشد نشان نداد و اقدامی نکرد که بتوانند از آن در مقابله با نهادهای نظام از جمله سپاه و قوه قضائیه سوءاستفاده کنند. خصوصا که آن زمان مانند بسیاری از مواقع دیگر حاج قاسم در میدان مبارزه با دشمنان خارجی نظام مشغول بود و دخیل شدن در بازی رسانهای دکتر احمدینژاد و یارانش نه به مصلحت کشور بود و نه جزو وظایف او در سپاه قدس.
در پی سکوت رسانه ای حاج قاسم، احمدینژاد نامه دومی را منتشر کرد که در آن علاوه بر نوعی از تهدید، اهانتهایی را نیز به حاج قاسم سلیمانی روا داشته بود.
بخشهایی از متن نامه دوم احمدینژاد که در تاریخ 26 اسفند 1396 منتشر شده بود به شرح زیر است:
«اینجانب نامه های متعدد در موضوع ادعای کذب در تحویل میلیونها دلار توسط جنابعالی به جناب آقای حمید بقایی که بهانه صدور شدیدترین و بالاترین حکم غیرمستند، غیرقانونی، ظالمانه و کاملاً سیاسی علیه ایشان شده است، به جنابعالی نوشته ام که بیجواب مانده است... چرا جنابعالی و همکارانتان در برابر این ادعا و ظلم فاحش سکوت کرده اید. در حالی که در رسانه ها اینگونه مطرح میشود که جنابعالی برای مقابله با ظلم در سوریه و دیگر مناطق، فداکاریها کرده اید، جای این سوال باقی است که چرا با سکوت خود در برابر ظلم بزرگی که در کشور خودتان و به نام شما در جریان است، مشارکت میکنید؟ ...لازم است آمادگی کامل خود را برای تبیین مراودات کاری بین خود و شما که در نامه مورخ 21/10/96 نیز از آن یاد کردهام اعلام نمایم. با استفاده از همه قدرت حکومت و به طور ظالمانه و غیرقانونی، شیرمردی را در بند کردهاند و سرمستانه، رقص پیروزی میکنند اما یادآور میشود که خدای قادر منتقم، حاضر و ناظر است و به لطف خود، به زودی ظالمان را رسوا و مظلومین را با عزت و سرافرازی به آغوش ملت باز خواهد گرداند و آن روز برای پشیمانی دیر است. خادم ملت ایران محمود احمدینژاد»
این نامه از دو جهت زمینهساز جنجال رسانهای فراوانی بود. جهت اول این که احمدینژاد در آن با ظرافت تهدید کرده بود که به افشاگری علیه سپاه قدس دست خواهد زد و این تعبیر احمدینژاد که مراودات کاری خود و شما را تبیین می کنم از سوی بسیاری از رسانههای معاند و ضد انقلاب به افشاگریهای قریبالوقوع احمدینژاد علیه سپاه قدس تعبیر شد و ظاهرا هم در آن این تهدید نهفته بود که قرار است احمدینژاد آنچه از فعالیت های محرمانه سپاه قدس میداند را به بهانه «تبیین مراودات» خود با سپاه قدس علنی کند.
از سوی دیگر در همین عبارت تهدید مجدد به فروپاشی زودهنگام نظام و آزاد شدن بقایی در اثر یک انتقام الهی از نظام نهفته بود و البته ظاهر کلام دکتر احمدینژاد این بود که فرصت امثال حاج قاسم سلیمانی برای پشیمان شدن از مشارکت در ظلمی که در نامه اول از آن پرهیز داده بود در حال از دست رفتن است.
جهت دوم این نامه تحقیر حاج قاسم سلیمانی با عبارت زیر بود: «در حالی که در رسانه ها اینگونه مطرح میشود که جنابعالی برای مقابله با ظلم در سوریه و دیگر مناطق، فداکاریها کرده اید» این عبارت به این معنی برداشت می شد که از نظر احمدینژاد فداکاری و مقابله با ظلم در سوریه در مورد حاج قاسم واقعیت ندارد و ساخته و پرداخته رسانههاست و در واقع حاج قاسم که رسانه ها مدعی هستند در خارج با ظلم مبارزه می کند در داخل شریک ظلم به بقایی است.
این اهانت احمدینژاد به حاج قاسم از سوی حامیان و دوستداران احمدینژاد خیلی زود درک شد و آنها نیز حملهای بیرحمانه به حاج قاسم را آغاز کردند و با انواع اهانتها حاج قاسم را مورد حمله قرار دادند. به عنوان مثال به موارد زیر از میان تبلیغات آن زمان حامیان احمدینژاد علیه حاج قاسم توجه کنید. در این اهانتها که سر منشاء آن تعابیر معنادار خود احمدینژاد بود، حامیان احمدینژاد و بقایی به سردار سلیمانی لقب قهرمان پلاستیکی و همدست ظالم را داده بودند.
اهانت و حملات دکتر احمدینژاد به حاج قاسم سلیمانی به این میزان محدود نماند. مدتی بعد در زمستان سال 1397 دکتر احمدینژاد در نامهای جدید به حاج قاسم سلیمانی اتهام جدیدی را به او متوجه کرد. متن نامه احمدینژاد که مورد استقبال رسانههای حامی او و نیز رسانههای ضد انقلاب قرار گرفت چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار سرلشگر پاسدار حاج قاسم سلیمانی
فرمانده محترم سپاه قدس
سلام علیکم
گفته میشود که جنابعالی در ماجرای دستگیری برادر آقای جهانگیری، معاون اول رییس جمهور از سهامداران اصلی بانک گردشگری، پادرمیانی کرده و با توصیه به مقامات مربوطه موجبات آزادی ایشان را فراهم کردهاید.
در همین حال با اتهام کذب تحویل مبالغی توسط شما به آقای بقایی، ظلم بزرگی به این برادر مؤمن، پاک، خادم و انقلابی روا داشته شد.
متأسفانه حضرتعالی در این موضوع کاملاً آشکار حاضر به ادای شهادت نشدید و به مکاتبات متعدد و درخواستهای مکرر بی توجه ماندید.
در اثر این کوتاهی یک فرد بیگناه مورد سنگینترین مجازاتهای ظالمانه قرار گرفت و اینک ماهها است که در زندان انفرادی و تحت نظر پزشکان در اسارت به سر میبرد.
نمیدانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضیها بیدار شوند و به مسیر ارزشهای الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.
از خداوند متعال رفع ظلم و استقرار عدالت و عزت و آزادی را مسئلت دارم.
خادم ملت ایران
محمود احمدینژاد
نامه جدید احمدینژاد حاوی یک جنگ روانی جدی و اهانتهای متعددی بود که هدف از آن ظاهرا تخریب چهره حاج قاسم در عرصه رسانه ای کشور بوده است. زیرا اولا یک اتهام کاملا درباره حمایت شهید سلیمانی از مهدی جهانگیری را به ناروا و بدون دلیل را به عنوان شایعهای که شنیده شده است، در نامهای رسمی مطرح و آن را رسانهای میکنند.
ظاهرا دکتر احمدینژاد از مطرح کردن این شایعه و دامن زدن به آن این هدف را دنبال می کرد که حاج قاسم مجبور به انکار علنی این اقدام شود و در پی آن بتوانند یک زد و خورد و نامهنگاری رسانهای طولانی را با او آغاز کنند که چرا در پاسخ به اتهامی که به خودت زدیم واکنش نشان دادی اما در پاسخ به اتهامی که به بقایی زده شده بود سکوت کردی؟
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بقایی و احمدینژاد و یاران او هرگز مطابق روال رسمی دادگاه خواهان شهادت دادن حاج قاسم سلیمانی و یا فرد دیگری نشده بودند که گفته شود حاج قاسم از شهادت دادن خودداری کرده است. بلکه اصرار آنها بر یک بازی رسانهای بود. میخواستند با شروع یک درگیری رسانهای بازیای را آغاز کنند که اگر سپاه علنا اعلام کرد که پولی در اختیار بقایی گذاشته بوده و بقایی از آن سوء استفاده کرده است، شائبه هایی دیگر را مطرح کنند که توضیح دهید چرا و کجا و به چه صورت این پول داده شده است. در حالی که قرار نبوده و نیست که همه اقدامات امنیتی و ارتباطات سپاه قدس علنی شود و بازیچه فعالیتهای رسانهای تیم دکتر احمدینژاد قرار گیرد.
آنها هرگز خواهان حضور فرمانده سپاه قدس در دادگاه نشده بودند، چرا که اگر خواهان آن نیز می شدند مطابق روال معمول همهی نهادها نماینده آن سازمان در دادگاه حاضر و در برابر قوه قضائیه مسئول بود و به همه سوالات پاسخ می داد، چنان که در عمل در این پرونده نیز نماینده سپاه در فرآیند رسیدگی به پرونده حضور داشته و شهادتهای لازم و مدارک و مستندات لازم را ارائه داده بود. اصولا اتهام بقایی نیز این نبود که از شخص حاج قاسم پولی را دریافت کرده است که در دادگاه نیاز به آمدن حاج قاسم و شهادت او باشد. کل این ماجرا یک بازی رسانهای طراحی شده بود که دکتر احمدینژاد و یارانش به دنبال آن بودند.
ثانیا احمدینژاد در این نامه حاج قاسم را به ظلم و همدستی با ظالمان متهم می کند و مینویسد: «نمیدانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضیها بیدار شوند و به مسیر ارزشهای الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.» بازی رسانه ای و هوچی گری اطرافیان دکتر احمدینژاد در آن زمان برای بسیاری از افراد ایجاد شائبه میکرد اما الان که با گذشت زمان و خوابیدن بخشی از غبار حاصل از این هوچیگریها معلوم می شود که بقایی و حامیان او به دنبال ایجاد جنجال با کشیدن اسم حاج قاسم به دادگاه بودهاند و مقصود آنها چیزی جز جنجال رسانهای و هجمه به شخص حاج قاسم سلیمانی نبوده است. به عنوان مثال بقایی در بخشی از دفاعیات رسانهای خود مدعی می شود که باید حاج قاسم سلیمانی را به جای او محکوم کنند، این در حالی است که در هیچ بخشی از اتهامات او مطرح نشده بوده است که شخص حاج قاسم به او چیزی داده و یا این کار توسط شخص حاج قاسم انجام شده است، و مطرح کردن نام حاج قاسم تنها برای ایجاد جنجال رسانهای بوده است.
ثالثا چنان که ذکر شد در مقطعی در سالهای 96 به بعد، احمدینژاد و یارانش به این نتیجه رسیدند که نظام به زودی دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد و از این جهت سعی داشتند با موضعگیریهایی کاملا خارج از چارچوب نظام خود را در قامت اپوزیسیون نظام اسلامی مطرح کنند. از نحوه برخورد آنها با حاج قاسم و سعی بلیغ آنها در مقابله با همه نهادهای نظام و تعبیرهای تقریبا صریحی که از تغییرات اساسی قریبالوقوع به میان میآوردند، میتوان فهمید که احمدینژاد و یارانش تصور می کردند که طرحهای براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است و به زودی با نارضایتی مردمی و شورش نظام جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت. از این جهت تلاش میکردند که با خیال خام خود در جبهه معترضین و به اصطلاح مردم قرار گیرند و خود را ضد نظام اسلامی جلوه دهند.
از همین رو بود که احمدینژاد به صراحت مدعی شد که وضع آزادی در جمهوری اسلامی از وضع آزادی در نظام شاهنشاهی پهلوی هم بدتر شده است و مدعی شد که مخالفان و منتقدان روسای سه قوه از برخورد قضایی امان ندارند و زندانها پر از منتقدین به این سه شخصیت (آقای روحانی و برادران لاریجانی) است و نیز مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی به حکومت خانوادگی تبدیل شده است و مدعی شد: هماکنون با یک حکومت خانوادگی مواجه هستیم. درباره اقتصاد نیز اشاره داشت که زمان قبل انقلاب و در دوره طاغوت اقتصاد کشور مردمیتر بود و با انقلاب «بنیادها» به بهانه برخورد با سرمایهداری اموال مردم را از آنها گرفتند و همه چیز در اختیار دولت و نهادها و سازمانها قرار گرفت. [1]
بیانیه احمدینژاد در مورد دادگاه بقایی و حکم آن نیز به خوبی روشنگر این نکته است که او تصور داشته است که نظام روزهای پایانی خود را می گذراند و از این مهلکهای که در آن گرفتار شده است جان سالم به در نخواهد برد. او در بخشی از این بیانیه می نویسد: «عجیب آنجا است، در نظمی که برای انسانها هیچ حقی قائل نیست و در حالی که جان و مال و آبروی مردم را بازیچه و قربانی اهداف پست و دنیاطلبانه خود میسازند، مستکبرانه و به طور یک طرفه و دائماً انتظار تبعیت واحترام گذاری و بالاتر از آن، انتظار حمایت نیز دارند. تردید ندارم که به فضل الهی و به زودی، بقایی و بقاییها با سربلندی به آغوش ملت باز خواهند گشت و ستمگران از این ظلم و ستم خود سخت پشیمان و یقیناً در پیشگاه ملت محاکمه خواهند شد.»
بر همین مبنا بود که احمدینژاد و حامیانش حاج قاسم را که یکی از محبوبترین شخصیتهای نظام اسلامی و سرباز آن شناخته می شد آماج حملات خود قرار داده و به هر بهانهای به حاج قاسم حمله کرده و او را زیر سوال می بردند:
حتی به این بهانه که حاج قاسم با آنها در پرونده بقایی و نیز مقاصد آنها در سوریه همراهی نکرده است مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد:
[1] https://www.farsnews.ir/news/13971206000625/