خواندنی ها برچسب :

مدافع-حرم

پیکر شهید سعید آبیار، مدافع حرم اهل شهرستان ری، روز پنجشنبه 18 خردادماه از مقابل امامزاده عبدالله (ع) در شهرری تشییع و در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) به خاک سپرده خواهد شد.
سید ابراهیم رئیسی در جریان بازدید از محلات جنوب غرب شهر تهران، در منزل شهید مدافع حرم علی آقابابایی از شهدای حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق حضور یافت و با خانواده این شهید دیدار و گفتگویی صمیمانه داشت.
اوایل از دیدن بعثی‌ها در حالی که خودم دیده نمی‌شدم ذوق می‌کردم و دوست داشتم دست به اسلحه ببرم و شلیک کنم ولی آرام آرام به خودم مسلط شدم. یاد گرفته بودم قبل از هر شلیکی روی خاک‌های مقابلم را خیس کنم.
بهت زده بودیم که قرار است با پیکر شهدا مواجه شویم. تابوت محمدحسین را گذاشتند جلوی در و بقیه را به ترتیب از بالا به پایین چیدند. روی پلاک تابوت محمدحسین نوشته بود: «ایرانی».
این شهید والامقام دارای یک فرزند 2 ساله و ساکن کرج بود.
عمار به بچه‌ها سفارش کرده بود هر سؤالی دارند از من بپرسند. کاظم سؤال‌های جزئی را خیلی خودمانی می‌پرسید و به خاطر شرایطی که داریم شاید بچه‌ها چند شب نتونند بروند حمام. گاهی تا بیست روز هم نمی‌توانند.
خبر شهادت را صبح زود از تلویزیون شنیدم. دعا می کردم دروغ باشد. حتی پسر کوچکم شروع به جیغ زدن کرد. 10 سالش بود و از قبل سردار را می‌شناخت. عکسش را زده بود روی دیوار اتاقش. ماتم‌زده لباس عزا پوشیدیم.
به او گفتم راستی سید کتاب خوندی؟ کتاب عربی خوندی یا کتاب فارسی؟ منظورمان از کتاب، غذا بود. بعضی وقت‌ها برای ناهار غذای عربی می‌آوردند و بعضی وقت‌ها غذای ایرانی. سید گفت: «کتاب بخوره تو سرت بابا!»
گردن کج می‌کنم. پدر کمی آنطرف‌تر از ما تکیه داده به ستون. زانوها را بغل گرفته و به جایی نا معلوم خیره شده است. مادر رد نگاهم را می‌گیرد. روزی که خبر شهادت بابکم رو آوردن، باباش رفته بود استخر... ر.
دو شب بود نخوابیده بودم. با لباس و پوتین خودم را روی تخت بچه انداختم؛ تخت آن قدر کوچک بود که پاهایم از پایین تخت آویزان شد. به اسلامی و قلی‌زاده گفتم تا ساعت دوازده می‌خوابم. بعد از آن شما بخوابید.
پیشخوان