فرادید؛ اگر شما در به کار گیری کلمات و منطق خوب هستید، تست معمولی آی. کیو برایتان راحت خواهد بود. اما اگر کلمات و منطق نقطهی قوت شما نباشند و شما در کاری که انجام میدهید مهارت بالایی داشته باشید چطور؟ در اینجا، به نظر میرسد تست آی. کیویِ سنتی، هوش واقعی شما را نشان نخواهد داد. اینجاست که نظریه هوشهای چندگانه مطرح میشود. همراه ما باشید، میخواهیم انواع هوش گاردنر را به شما معرفی کنیم.
مطالعهی هوش در اواخر سالهای 1890 در پاریس اتفاق افتاد، زمانی که آلفرد بینِت (Alfred Binet) تستی برای شناسایی نیازهای آموزشی کودکان طراحی کرد. رویکرد او برای اندازهگیری کمّیِ هوش در ایالاتمتحده و بعد در نقاط مختلف جهان مورد استقبال قرار گرفت. مدرسهها شروع به گرفتن تست هوش از بچهها کردند و برنامهی آموزشی خود را به گونهای طراحی کردند که بتواند آی. کیوی آنها را تقویت کند. هنوز هم وارد شدن به خیلی از دانشگاهها به آی. کیو و تستهایی مانند تست سنجش تحصیلی بستگی دارد که آن هم از تست آی. کیو استخراج شده است.
در سالهای 1970، هاوارد گاردنر (Howard Gardner)، استاد علوم آموزشی در دانشگاه هاروارد، تعریف سنتی از هوش را که چنین تستهایی بر پایهی آن بنا شده بودند، زیرسؤال برد. گاردنر با کودکان و بزرگسالانِ بااستعدادی کار میکرد که آسیب مغزی دیده بودند. او به این نتیجه رسید که این افراد استعدادها و موهبتهای دیگری دارند که در تعریف سنتی از هوش گنجانده نشده است. او از منابع مختلفی از جمله تحقیقات عصبشناسی و مطالعهی بیمارانی که اوتیسم داشتند، استفاده کرد تا فرضیهاش را اثبات کند. او بر این باور بود که قسمتهای مختلف مغز، انواع مختلفی از هوش را دربر دارند.
در سال 1983، گاردنر کتابش را به نام «Frames of Mind» چاپ کرد که در آن به 7 نوع مختلف از هوش اشاره شده بود. 10 سال بعد، او نوع هشتم را هم به لیست خود اضافه کرد. این نظریهی هوش چندگانه یا MI، تبدیل به مدلی رایج برای درک جنبههای مختلفی از هوش انسانی شد.
هوش های چندگانه
تئوری انواع هوش گاردنر بر این باور است که تمامی انسانها 8 نوع هوش دارند و نمایهی هوشیِ هر کدام از ما با دیگری متفاوت است. این نمایه یا پروفایل بر اساس ژنتیک و تجربه شکل گرفته است و ما را از دیگران مجزا میکند. این هوشها به شرح زیر هستند:
1. هوش زبانی
قابلیت استفادهی مؤثر از زبان نوشتاری یا گفتاری است. وکلا، نویسندگان و سخنرانان قابلیت بالایی در هوش زبانی دارند.
2. هوش منطق و ریاضی
توانایی تجزیه و تحلیل مشکلات به صورت منطقی، انجام راحت معادلات ریاضی و بررسی مسائل با استفاده از روشهای علمی است. پیدا کردن الگوها و استفاده از منطق استنتاجی قابلیتهای دیگری هستند که با این هوش ارتباط دارند. افرادی که در جوامع علمی و محاسباتی فعالیت دارند، از درصد بالایی از این هوش برخوردار هستند.
3. هوش موسیقی
قابلیت اجرا، ساختن و لذت بردن از الگوهای موسیقیایی از جمله، تغییر ریتم و تُن است. موسیقیدانان موفق، سازندگان موسیقی و افرادی که به نوعی با موسیقی سروکار دارند از سطح بالایی از این هوش برخوردار هستند.
4. هوش جسمی/لمسی
قابلیتِ استفاده از بدن برای ابراز احساسات است. افرادی که از این هوش برخوردارند، با استفاده از همآراییِ جسمی مسائل را حل میکنند. بازیگران و ورزشکاران حرفهای، مثالهای بارزی از این افراد هستند.
5. هوش فضایی
قابلیت شناسایی، استفاده و تفسیر الگوها و تصاویر و بازآفرینیِ اشیاء در فضای سهبعدی است. معماران موفق، مجسمهسازان و طراحان از هوش فضایی بالایی برخوردار هستند.
6. هوش بینفردی
قابلیت درک انگیزه ها، نیات و تمایلات دیگران است. این هوش افراد را قادر میسازد تا به خوبی با دیگران کار کنند. مشاغلی مانند مشاوره، تدریس و فروش، افرادی را میطلبد که هوش بینافردی بالایی داشته باشند.
7. هوش درونفردی
توانایی شناخت خود و تعبیر و ارزشگذاری برای احساسات و انگیزههای خودتان است. مشاوران، هنرپیشهها، پرستاران و نویسندهها افرادی هستند که درک شخصیِ بالایی دارند.
8. هوش طبیعتگرا
قابلیت شناخت و قدردانی از ارتباطمان با دنیای طبیعی است. فضانوردان، زیستشناسان و جانورشناسان نمونههایی از افرادی هستند که هوش طبیعتگرای بالایی دارند. (این هشتمین هوشی است که گاردنر بعدها به لیست انواع هوش خود اضافه کرد.)
هوش معنوی و وجودی (به دنبال تصویر بزرگتر بودن) نیز دو نوع دیگر از هوش هستند که پیشنهاد شده به این لیست اضافه شوند، اما هنوز به طور رسمی به عنوان انواع متفاوتی از هوش شناخته نشدهاند.
تستِ هوش های چندگانه
همانطور که افراد بیشتری به هوشهای چندگانه گاردنر علاقمند میشدند، تقاضا برای تست انواع هوش گاردنر هم افزایش پیدا میکرد. گاردنر و همکارانش در پیِ حل این مسئله برآمدند و به این نتیجه رسیدند که ایجاد تستی قابل اعتماد کار دشواری است. برای این کار، باید عملکردهای مختلف را اندازهگیری کرد. به عنوان مثال، گاردنر گفت: «هوش فضایی، محصول عملکرد فرد در فعالیتهایی مانند پیدا کردن مسیر در شهری ناشناس، شطرنجبازی کردن، نقشهخوانی و به خاطر سپردن جای اشیاء در اتاق است.»
گاردنر به دو دلیل از تستهای هوش انتقاد کرد:
آنها عملکرد را اندازه نمیگیرند. سؤالات این تستها فقط میتوانند علاقه، مهارت و تواناییهای فرد را در زمینهی خاصی کشف کنند.
طبیعت این تستها به گونهای است که به خودشناسی بالایی نیاز دارد. مدل گاردنر میگوید هر فردی به اندازهی کافی هوش درونفردی ندارد که بتواند به این سؤالات به خوبی پاسخ دهد.
برای اطلاعات دقیقتر دربارهی مدل و انواع هوش گاردنر و همچنین نظرات و دیدگاههای او، به وبسایت www.howardgardner.com مراجعه کنید.
محدودیتها و انتقادات به تئوری انواع هوش گاردنر (هوش های چندگانه)
در حالی که ایدهی هوشهای چندگانه به نظر جالب میرسد، یکی از مهمترین انتقادها به آن این است که ابزار مناسبی برای اندازهگیری آن وجود ندارد. این موضوع باعث شده تا اثبات درستی این تئوری دشوار شود. به همین دلیل خیلی از افراد، از آن به دلیل مبهم بودن انتقاد کردهاند و آن را بیشتر ذهنی دانستهاند تا عینی. به علاوه، ارزیابیهایی که برای اندازهگیری هوش چندگانه پیشنهاد شدهاند، همگی پیچیده هستند و طراحیشان بسیار گران تمام میشود.
بعضی از افراد نیز اعتقاد دارند که این 8 هوش لزوما از هم مجزا نیستند و همگی زیرمجموعهای از هوش عمومی هستند. البته، وجود هوش عمومی نیز با بحث و جدلهای زیادی همراه است. خیلی از افراد هم معتقدند که مدل هوش گاردنر، بیشتر شبیه سبکهای شناختی یا روشهای فکری هستند تا انواع مختلفی از هوش.
کاربرد انواع هوش گاردنر
خب، حالا نکته اینجاست که ما چطور میتوانیم از تئوری انواع هوش گاردنر استفاده کنیم؟
- تئوری هوش های چندگانه باعث میشود که به جواب تستهای آی.کیو زیاد اعتماد نکنیم و برای افراد بیش از چیزی که نتیجهی تست نشان داده است، احترام و ارزش قائل شویم. مقیاس استاندارد آی.کیو در بعضی از مشاغل و موارد نمیتواند قابل اطمینان باشد. (البته، در خیلی از موارد و مشاغل هم این مقیاس اهمیت دارد. مراقب باشید که به همه با یک چشم نگاه نکنید.)
- باعث میشود، با دقت بیشتری نتیجهی تستهای آی.کیو را تعبیر کنیم و سعی کنیم که آنها را با تستهای دیگری که بیشتر به شغل و حرفههای موردنظر مربوط میشوند جایگزین کنیم.