شناسه : ۲۲۶۶۵۷ - شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۵۷
تاثیرات پورنوگرافی بر مغز انسان
(توجه: مطلب زیر بحثی صریح و بیپرده پیرامون اعتیاد به پورنوگرافی است. ازاینرو والدین بهتر است قبل از به اشتراک گذاشتن آن با فرزندان نوجوانشان، خودشان آن را مطالعه کنند.)
ویلیام ام. استروترز (William M. Struthers)، استادیار روانشناسی دانشگاه ویتون میگوید، «ازآنجاکه مغز انسان لنگرگاه بیولوژیکی تجربه روانشناختی ماست، اینکه بفهمیم چطور عمل میکند برایمان بسیار مفید خواهد بود. اینکه بفهمیم مغز چطور به هم متصل شده است و در کجاها حساس است کمکمان میکند بفهمیم چرا پورنوگرافی این تاثیرات را میتواند بر افراد داشته باشد.» در زیر به هفت تاثیر پورنوگرافی بر مغز اشاره میکنیم.
1. محتوای جنسی نورونهای آینهای را در مغز مردها تحریک میکند. این نورونها که مسئول فرایندهایی هستند که چطور یک رفتار را تقلید کنیم، سیستم حرکتی دارد که با برنامهریزی یک رفتار ارتباط دارد. در مورد پورنوگرافی، این سیستم نورونهای آینهای، محرک تحریک جنسی میشود که منجر به فشار جنسی و نیاز به خالی شدن میگردد. دکتر استروترز میگوید، «واقعیت ناخوشایند این است که وقتی فرد معمولاً از راه خودارضایی در این جهت اقدام میکند، عواقب هورمونی و نورولوژیکی در پی دارد که او را به چیزی که روی آن تمرکز کرده است وابسته میکند. به طور طبیعی آن چیز باید همسر او باشد اما میبینیم که برای بسیاری از مردها این به تصویری روی صفحه مانیتور تبدیل میشود. درنتیجه این، پورنوگرافی فرد را اسیر یک تصویر میکند، واکنش بیولوژیکی که برای پیوند دادن یک مرد به همسرش طراحی شده است را ربوده و درنتیجه آن پیوند را سست میکند.»
2. در مردها، پنج مادهشیمیایی اصلی در تحریک و واکنش جنسی دخیلاند. هورمونی که مهمترین نقش را در اعتیاد به پورنوگرافی دارد، دوپامین است. دوپامین نقش مهمی در سیستم مغزی که مسئول یادگیری در ازای پاداش است، بازی میکند. هر نوع پاداشی که روی آن بررسی شده است، میزان انتقال دوپامین را در مغز افزایش میدهد و تعداد زیادی داروهای اعتیادآور ازجمله محرکهایی مثل کوکائین، آمفتامین و متامفتامین، درست روی سیستم دوپامین کار میکنند. وقتی فرد در معرض محرکهای جدید قرار میگیرد، بخصوص اگر جنسی باشد، یا وقتی محرکی تحریککنندهتر از چیزی باشد که فرد تصور میکرد، دوپامین بالا میرود. ازآنجا که پورنوگرافی بسیار بیشتر از رابطهجنسی با شریکجنسی همیشگی، سطح دوپامین را بالا میبرد، قرارگیری در معرض آن منجر به «اعتیاد تحریک» میشود و به مغز یاد میدهد این تصویر را ترجیح داده و از رابطهجنسی با شریک جنسی همیشگی خود احساس رضایت کمتری کند.
3. چرا مردها مدام به دنبال محتوای جنسی جدید برای ارضای جنسی خود هستند و نمیتوانند به یک چیز بسنده کنند؟ دلیل آن با اثر کولیج در ارتباط است، پدیدهای که در گونههای پستاندار دیده میشود که جنس نر (و به میزان کمتر جنس ماده)، اگر با یک شریک جنسی جدید برخورد کند، علاقه جنسی جدیدی بروز میدهد. این مکانیزم نورولوژیکی یکی از دلایل اصلی تنوعطلبی مردها و اعتیاد به پورنوگرافی اینترنتی است.
4. تحریک بیش از حد مدارات پاداش – مثل جهش تکرارشونده دوپامین درنتیجه نگاه کردن به پورنوگرافی – حساسیتزدایی میآورد. همانطور که گری ویلسون توضیح میدهد، «وقتی گیرندههای دوپامین بعد از تحریک زیاد افت کنند، مغز هم درست واکنش نمیدهد، به همین دلیل از آن لذت احساس پاداش کمتری خواهیم کرد. این باعث میشود که فرد به دنبال احساسات قویتری برای رضایت باشد – مثلاً به دنبال محرکهای جنسی شدیدتر، جلسات پورن طولانیتر یا تماشای مکررتر این محتواها. درنتیجه این هم مغز بیحستر خواهد شد.
5. دکتر استروترز میگوید، «عادتهای روانی، رفتاری و احساسی که شخصیت جنسی ما را شکل میدهند، براساس تصمیماتی است که میگیریم. هرزمان توالی تحریک و واکنش فعال شود، حافظهای نورولوژیکی ایجاد میکند که بر پردازشها و واکنشهای آتی به اشارات جنسی تاثیر میگذارد. با فعال شدن این گذرگاه، این مسیر به یک مسیر ارجح تبدیل میشود – یک سفر ذهنی. عواقب این بسیار گسترده خواهد بود.»
6. چه چیز پورن اینترنتی را خاص میکند؟ ویلسون دلایل مختلفی را برای آن برمیشمارد: 1) پورن اینترنتی بسیار جدید است؛ 2) برخلاف غذا و دارو، تقریباً هیچ محدودیت جسمی برای استفاده از پورن اینترنتی وجود ندارد؛ 3) با پورن اینترنتی فرد میتواند هربار شریک جنسی جدیدی برای خود داشته باشد؛ 4) برخلاف غذا و دارو، پورن اینترنتی سیستم گریزی طبیعی مغز را فعال نمیکند؛ 5) سنی که افراد شروع به تماشای این محتویات میکنند. مغز یک نوجوان در اوج تولید دوپامین است که او را دربرابر اعتیاد به این محتواها آسیبپذیرتر میکند.
7. قرارگیری مردها در معرض محتوای جنسی با اضطراب اجتماعی، افسردگی، انگیزه پایین، ناتوانی نعوظ، مشکلات تمرکز و تصورات منفی نسبت به ظاهر و عملکرد جنسی خود، در ارتباط است.