عاطفه باقری : کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان ، دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی
تحریریه زندگی آنلاین : فرهنگ و ادبیات هر ملتی، دیباچهای است از عاشقانهها، عارفانهها و تمامی روزهای خوب و بد یک نسل که صدایشان را به کلمات سپردند تا روزگاری چراغ راه روشنی برای تاریکیهای شبهای ما باشد. از این رو ما مردمانِ امروز وظیفه سنگین و وزین حفظ این گنجینه را بر عهده داریم. فرهنگی سراسر زیبایی که نمود اسرارآمیزی در روزهای ما داشته است، یکی از اینها، آیین نوروز است. نگاه ما به نوروز همان درکی است که در کودکی به آن رسیدهایم، از این جهت توجه داشتن به ادبیات کودک برای تربیت نسلی نو اندیش، نیکو سخن و خلاق حائز اهمیت است.
اگر به دیده انصاف بنگریم، در شرایط امروزه تحقیقات ادبی و فرهنگی ایران نمیتوانیم موضوعی و مسئلهای مهمتر و با تسمیهتر از گردآوری و تدوین و نشر فرهنگ مردم بیابیم، زیرا گذشته از اهمیت و فواید بیشمار این شعبه از فرهنگ ایرانی، میدانیم که نسخههای خطی کهن و مواد تاریخی و ادبی مضبوط در کتابها و اسناد مکتوب بر سر جای خود هستند و اگر امروز نشد، فردا خواهیم توانست از آنها برخوردار گردیم، ولی گنج گرانبهای فرهنگ مردم که فقط در زبان و زندگی و اندیشه و رسوم مردم منعکس است، بدبختانه همانند گنج قارون در حالِ فرو رفتن است و اگر دیر بجنبیم و فرصت اندکی را که داریم درباره این «کار خیر» به استخاره بگذاریم، مشمول و مصداق «الان قد ندمت و ما ینفع الندم» خواهیم شد.
در این مقاله که با نام، نوروز از نگاه کودکان، نوشته شده است، سعی بر آن شده است تا علاوه بر ارج نهادن به آیین باستانی نوروز که یکی از زیباترین جشنهای دنیا میباشد، به جایگاه اصیل آن برای پرورش فرهنگ دوستی، مهر و شادی در کودکان نیز که زمامدارانِ فردای ما هستند، جان تازهای داده شود.
بیشتربخوانید:
صورت اصیل ادبیات عامه، بیشتر از سرزمینهایی است که ریشهای در تاریخ کهن اجتماعی ایران دارند، مانند خراسان، کردستان، فارس، آذربایجان و ... . در واقع ادبیات رسمی مدیونِ ادبیات و فرهنگ عامه است، از آن جهت که شکلگیری زبان مادری در بدو تولد همراه با فراگیری فرهنگِ زندگی، در فراز و نشیب، کماکان آغوشی از عاطفه و مهر را میگشاید، سخن از همدلی و عشق در غم، سختی، ناراحتی، مرگ، بیماری، بلاهای طبیعی، شادی، عروسی، تولد، فصل درو، باران موج میزند. ادبیات عامه، تنها یادگاری از روستاهای دورافتاده و مردمانِ رنج کشیده دلخوش نیست! بلکه شورِ زندگی برای همه آنهایی است که زیستن را ایمان دارند، وطن را باور دارند...
مسئلهای که ذهن خواننده را درگیر میکند، این است که اصولا هدف از این مقاله، جمعآوری و بررسی ترانههای نوروزی چیست و چه تأثیری برای جامعه دارد؟
- باید اثرات این کار را به چند قسمت تقسیم و تشریح کرد:
1- آشنا کردن نسل جوان با سنتهای باستانی
2- زنده کردن رسومات قدیمی نوروز، ترانه خواندن، توجه به ادبیات کودک و مادر
3- ارج نهادن به کلمههای بومی، آداب بومی و ارزشهای ادبی زبانی آنها
4- مهمتر اینکه مردم روستاها و شهرهای کوچک چون به پایتخت میآمدند، به خاطر لباس و لهجه، احساس حقارت میکردند، اما حالا که متوجه شدهاند داشتن لهجه محلی عار و ننگ نیست، بلکه با ارزش و هزار بار گرانبها است، ناراحت نمیشوند که لهجه و آیین خودشان را حفظ کنند. در پایان لازم میدانم از استاد عزیز، جناب آقای دکتر مهدی رضایی، مدیر گروه محترم دپارتمان زبان و ادبیات ترکی استانبولی دانشگاه علامه طباطبایی که بیدریغ و صمیمانه منابع معتبر و خوبی را برای این مهم در اختیار بنده گذاشتند، تشکر نموده و ادای احترام کنم.
نوروز، نِکو دیرینهای مانا
نوروز سرآغاز رحمت الهی است چنانچه با شروع بهار نمنم بارشهای بهاری شروع میشود و زمین تشنه سیراب میگردد با بارش باران ردپای اردویسور اناهید (الهه آب ) نیز کم کم پیدامیشود.
الهه آب است که به دستور اورمزد از آسمان آب و برف و تگرگ را به زمین میباراند. علت اینکه ایرانیان در نوروز غسل میکنند این است که آن روز متعلق به اردویسوز اناهید همان الهه آب میباشد.
مردم در این روز همزمان با طلوع خورشید از خواب بلند میشوند و با آب جاری که بر خود میریزند تمامی درد و بلا و آفات را از خود دور میکنند و به همدیگر آب میپاشند. دلیل این کار هم اینگونه بیان شده است که چون به مدت طولانی در ایران باران نباریده و بعدا باریده است مردم آن باران را تبرک کرده و به هم میپاشند و این کار همچنان در برخی مراسم رایج است.
بیشتربخوانید:
جشنهای نوروزی، شگفتانهای برای کودکان
از آنجایی که کودکان در قید و بند چیزی نبوده و رها از هر گونه تفکری هستند، به راحتی قابلیت پذیرش فرهنگ و تربیت را دارند، لذا میبایست برای القا و گسترش آموزههای درست و صحیح، از موهبت فرهنگ اصیلمان برای خلق جامعهای شاد، نهایت استفاده را بنماییم. همراه شدن با شوقی عیدانه، خانهتکانی و نظافت محیط زندگی برای کودک مفهوم تازه شدن، نو شدن و تلاش برای زندگی بهتر را دارد. چنان که کودکان از مسائل و احوالات زندگی ما بیخبر هستند، اگر در ما شوق این کارها مرده باشد، کودکانِ ما نیز چنین با رخوت با دنیای جدید آشنا شده و به نوعی شادی و تازگی را در نخواهند یافت.
چه صبحی قشنگه / همه جا رنگارنگ / گل و سبزه و بوته / همه جار و پوشونده / بلبلمون میخونه / گنجشکمون میپره (رویا خدایار)
شاعر در این ترانه کودکانه از صبحی زیبا سخن میگوید و سادهترین اتفاقات زندگی را که از دید ما بزرگترها نادیدنی است، در معنای حقیقی خود بیان میکند، رسیدن صبح و تمام شدن شب تاریک خود نعمتی است ارزشمند. دقت به همه این نعمتها انسان سپاسگزار را غرق نعمت کرده و آماده زندگی جدید میکند. بعد از نو کردن خانه نوبت به خرید نوروزی میرسد، شیرینی و شکلات، رخت و لباس نو، هیجانانگیزترین بخش نوروز برای کودکان میباشد، حس بخشیدن و دریافتن، چه خوب که هر کس هر قدر که توان دارد برای کودکی چیزی نو تهیه کند تا در این جشن بیکران، بینصیب نماند. نو کردن لباس یعنی همانطور که طبیعت سبز میشود، شکوفه میدهد و هوا تازه میشود ما نیز به سمت تازگی حرکت میکنیم. کودکان تازگی را باور کرده و زندگی را فرصتی با ارزش برای جشن گرفتن در مییابند؛ چیزی برای شادمانی!
محققان همیشه احساس امید، شادمانی، اعتماد به نفس، تلاش و خود باوری را از دست یافتههای تربیت و سبک زندگی در کودکی میشناسند. این یعنی ما مسئول رفتار اجتماعی نسل آینده هستیم، جنگ، مرگ و میر، قحطی و گرسنگی، گرانی و فقر، خطرات زیستمحیطی، همه اینها اگر با نا امیدی و رخوت، درجا نشستن و بیهویتی همراه شود دنیای کودکان را سیاه میکند دنیایی که همواره به دنبال نو شدن و روزی نو است. از این رو این کودک است که برای اولین بار دست به گندمهای خیس شده مادربزرگ میبرد تا خبر سبز شدنش را بلند فریاد بزند و اگر مادری نباشد که سبزهای سبز کند، سفرهای نیاندازد و حافظی نخواند، دور تسبیح را تا آخرین دقایق سال نو، یا مقلب القوب به احسنالحال نچرخاند، امیدش، روز نو را، نوروز را از خاطر خواهد برد. کودک ما چشم به سال نو دارد، به شادی جدید، به جشنی برای زندگی، برای دویدن در سبزههای پارک، و خوردن شیرینیها. کودک من، کودک ما نیازمند شادی است و شادی حق همه کودکان است. شادی میتواند یک قصه بلند باشد از داستان ننه سرما و عمو نوروز و تخیلی از انتظار برای بهار، برای دیدار با کسی که دوستش داری هر سال، هر بهار. کودک ما بزرگسالی ماست و ما کودکان را با اسباب بازیهای رنگی، با تلفنهای هوشمند به دست فراموشی سپردهایم. امید آن دارم که پژوهشگران بیشتر از پیش به مقوله کودک و ادبیات آن عنایت کرده و زندگی آنها را دریباند.
با عشق، از طرف یک بچه بزرگ؛ عاطفه باقری