خشم احساسی
کنار آمدن با احساسات هیچوقت آسان نیست، مخصوصاً وقتی که عصبانی هستیم. خشم نوعی احساس است اما وقتی در زندگی خودمان و سایرین مشکل ایجاد می کند به یک مسئله دشوار تبدیل می شود. احساسات از این نظر بلااستفاده هستند که این یک حس است که باعث می شود بدن به تغییرات درون فرد واکنش دهد و او را برای اعمال پرتوان فوری آماده می کند.
ترس ریشه خشم و محرکی است که حس رنجش و آزار را جلوی چشم می آورد. وقتی کسی از نظر فکری احساس تهدید کند، واکنش او همراه با ترس خواهد بود. ترس کاملاً در تاروپود این حس نفوذ کرده است؛ ازاینرو فرد همیشه قادر به کشف آنچه که باعث عصبانیتش می شود نیست. وقتی این اتفاق می افتد (برحسب میزان ترس و موقعیت مورد نظر)، فرد با هیجان و فکر نسبت به مشکل رفتار می کند.
اگر فرد موقع واکنش دادن فکر نکند، احتمالاً فاجعه ای رخ خواهد داد. فکر همان جایی است که باید باشد و اگر یاد گرفته باشیم که در موقعیت ها از فکرمان استفاده کنیم، دیگر برای کنترل آزردگی خود مشکلی نخواهیم داشت.
اما، اگر عادت داشته باشیم که هیجانی و احساسی واکنش دهیم، در طول زندگی خود مشکلات زیادی خواهیم داشت. برخلاف باور عموم، احساسات بیشتر از اینکه به ما برای داشتن یک واکنش پخته در همه موقعیت ها کمک کند، ما را دچار توهمات بیهوده می کند. اگر در یک موقعیت خطرناک باشید و به احساساتتان اجازه بدهید بر فکرتان حکمرانی کنند، به احتمال خیلی زیاد دچار خطر خواهید شد.
بعنوان مثال اگر برای دعوا کردن تحریک شدید و احساساتتان به هیجان آمده باشد، دیگر دنبال راه حل هایی برای اجتناب از دعوا نخواهید بود. اما اگر با فکر جلو بروید، خواهید توانست با حرف زدن طرف مقابل را آرام کنید یا خیلی راحت از آن موقعیت خودتان را بیرون بکشید.
البته این درمورد همه مشاجرات و دعواها پیش نمی آید اما در اکثر آنها عمل می کند. احساسات شما نقش مهمی در مشاجرات دارند چون عصبانیت هم نوعی احساس است . این مسئله را می توان در دعوای زن و شوهرها دید. می دانیم که اگر هر دوی آنها سر همدیگر جیغ و داد بکنند، مشکلشان بیشتر می شود. می دانیم که هر دو طرف از نظر احساسی تحریک شده اند. حالا اگر یکی از دو طرف از فکرش استفاده کند، خواهد توانست مشکل را ببیند و راه حلی برای کنار آمدن با آن پیدا کند. حتی ممکن است ببینند که چقدر مشکلشان مسخره است و این مسئله را به طرف مقابل هم منتقل کند.
میدانیم که وقتی بچه ها دعوا می کنند بعد از اینکه می فهمند چقدر دعوایشان احمقانه بوده، خیلی زود با هم آشتی می کنند. درنتیجه، اینجا احساسات نقش داشته است و بچه ها را فریب داده و به آنها قبولانده که دعوایشان قابل توجیه است. اما اگر بچه ها با فکرشان تصمیم می گرفتند می توانستند درمورد مشکلشان با هم حرف بزنند و برای حل آن با هم کنار بیایند.
خشم رفتاری آموختنی است که همه ما باید چه مستقیم و چه غیرمستقیم، با آن دست و پنجه نرم کنیم. وقتی در سیستمی زندگی کنیم که به ما یاد می دهد که خشونت پاسخ مشکلات است، دیگر انتظار کنترل رفتار از فرد عصبانی در جامعه خیلی سخت خواهد بود.
می بینیم که تاثیر نقش بسیار مهمی در مشکلات مربوط به تندی و بدخلقی دارد. ازآنجاکه رهبران به ما می گویند که وقتی قادر به کنترل فرد مقابل یا گروهی از افراد نیستید، خشونت چاره کار است، اینجاست که با تاثیرات مواجه هستیم. اجتناب از تاثیرات منفی در اکثر مواقع غیرممکن است اما می توانیم راه بهتری برای وفادار ماندن به حقایق و نقاط خوب زندگی پیدا کنیم.
با نگاه کردن به جنبه مثبت، می توانیم ببینیم که جنگ مشکلات بسیار زیادی برای ما به وجود آورده و به سود هیچکس نبوده است. می توان با نگاه کردن به رهبران و سردمداران جنگ ها به این موضوع پی برد. حالا اگر در جامعه با خشونت رفتار کنید به زندان برده می شوید و رفتار شما عواقبی به دنبال دارد. درنتیجه، آنچه رهبران به ما یاد می دهند این است که برتری نقش مهمی در کنترل و دشمنی دارد. اینکه یاد بگیریم مثبت فکر کنیم، آنطور که فکر می کنید سخت نیست. فقط کافی است که مدام برای خودتان تکرار کنید که امروز قرار است روز خیلی خوبی برای من باشد.
برای اینکه برای اطرافیانتان فردی مطمئن و قابل پیش بینی باشید، خیلی مهم است که در زمانهایی که عصبانیتتان تحریک می شود، بتوانید آرامش خود را حفظ کنید. این قدرت به شما این امکان را می دهد که چه در کارتان و چه در زندگی خصوصیتان به اهدافتان دست پیدا کنید.
1٫ احساسات و هیجانات منفی را فقط رودررو یا پشت تلفن بیان کنید. ایمیل، دستگاه پیامگیر تلفن، و یادداشت برای بیان کلمات منفی مناسب نیستند. چیزی که روی صفحه کاغذ مثل بمب است، وقتی کلامی بیان شود مثل پر خواهد بود.
2٫ در پاسخ خود از این جمله استفاده کنید، “می فهمم”. این جمله درزمان هایی که تنش بسیار بالا است و برای ایجاد توافق یا آشتی با طرف مقابل نیاز به وجه اشتراک دارید، بسیار کمکتان خواهد کرد.
3٫ دقت کنید که چه موقعی با حرفی که کسی به شما می زند، احساس می کنید تهدید شده اید. با وسوسه دفاع کردن از خودتان یا قطع رابطه با فرد مقابل مقابله کنید.
4٫ تمرین کنید که وقتی عصبانی هستید از دیگران چیزی درخواست کنید. مطمئناً همیشه درخواست داشتن خیلی بهتر از بروز عصبانیتتان مفید است. بعنوان مثال، اگر پرستار بچه تان با گذاشتن ظرف های کثیف داخل سینک آشپزخانه دیوانه تان کرده است، خیلی بهتر است که از او بخواهید اینکار را تکرار نکند تا اینکه عصبانیتتان را بیرون بفرستید.
5٫ سعی کنید دقیقاً جملاتی که کسی که دچار درد احساسی عمیقی شده به شما می زند یا وقتی کاملاً با طرفتان مخالف هستید را تکرار کنید. این تکنیک آینه باعث می شود هم گوینده و هم شنونده بحصی متمرکز داشته باشند، مخصوصاً وقتی این تکنیک برای این انجام می شود که فرد درک بهتری از یک دیدگاه دیگر پیدا کند.
6٫ مسئولیت احساساتتان را بر عهده بگیرید و دست از مقصر کردن دیگران بردارید.
7٫ سعی کنید به حرفهای هر دو طرف یک دعوایی که خودتان در آن هستید گوش دهید انگار که نقش داور را دارید. اگر بتوانید به این طریق گوش بدهید و پاسخ بدهید، سریعتر آرامش را به مشاجره برمی گردانید و به راه حل دست پیدا می کنید. بعنوان مثال، در پاسخ به درخواست ترفیع یکی از کارمندانتان ممکن است بگویید، “از یک طرف درک می کنم که واقعاً به این ترفیع نیاز داری و از طرف دیگر من نماینده شرکتی هستم که الان وضعیت بودجه آن چندان جالب نیست. آیا می توانم به طریقی روی پاداش تو کار کنم که نیاز به پول در آ ن نباشد؟” به این ترتیب دیدگاه میانجی به دنبال مصالحه ای خلاقانه خواهد بود که محدودیت ها و نیازهای هر دو طرف را در نظر بگیرد.
8٫ برای ایجاد مهارت هایی برای کنترل احساسی خود در موقعیت های سخت، نگرشی جالب و تفریحی داشته باشید. می توانید در یک مکالمه بسیار پر تنش و خشمگین بعنوان یک ورزشکار برجسته به خودداری فکر کنید. همچنین می توانید ایجاد این مهارت را با تمرین کردن با وزنه در باشگاه مقایسه کنید که هرچه عضله خوددار بیشتر استفاده شود، رشد بیشتری خواهد داشت و به میزان بیشتری در شرایط پرتنش آرام می ماند.
9٫ وقتی موقعیت دیوانه تان می کند چند روز صبر کنید تا کمی از نظر احساسی آرام شوید. با گذشت زمان می توانید منتقدانه تر به مسائل و موقعیت نگاه کنید و راه حل بهتری برای مشکل پیدا کنید.
10٫ تصمیم بگیرید که در مواقع عصبانیت رسمی و مودب حرف بزنید. اگر به خودتان اجازه بدهید که عصبانی شوید و از کوره در بروید دیگر افراد در کنار شما احساس امنیت نمی کنند. آنها تصور خواهند کرد که شما فردی غیرقابل پیش بینی هستید و ممکن است به هر عملی دست بزنید. ترس دیگران شما را به اهدافتان در روابط یا کار نمی رساند.