رکسانا خوشابی - روانشناس
تحریریه زندگی آنلاین : بحران میانسالی، اصطلاحی است آشنا برای هر کسی که به میانسالی نزدیک شده یا در حال گذراندن آن است. هر چند که همهی افراد این بحران یا دوران را مشابه هم سپری نمیکنند. برای برخی از افراد این بحران واقعاً شکلی بحرانی دارد برای بعضی ممکن است بسیار کمرنگتر بوده و در واقع شباهتی به بحران نداشته باشد. بحران میانسالی مانند هر موضوع دیگری دارای علائم و نشانههای خاص خود است و میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. برخی از افراد میانسال در این دوران به یاد اشتباهات گذشته میافتند و خود را سرزنش میکنند که چرا از زندگی خود بهره بیشتری نبردهاند. برخی متأسفانه دچار افکار مرگ و نیستی و بیماری میشوند. بعضی هم هستند که مسئولیتهایشان را کنار گذاشته یا نسبت بدانها بیتفاوت میشوند و ترجیح میدهند وقت خود را با تفریح و جوانی کردن مجدد بگذرانند.باید توجه داشته باشیم که خودِ موضوع ورود به دوران کهولت و پیری نیاز به آمادگی و خصوصاً آمادگی روانی دارد. همه ما باید بتوانیم خود را برای دورانی که تواناییهایم کمتر و ضعفهایمان بیشتر میشود آماده کنیم. خیلی از ما تصور درستی از دوران پیری نداریم و باورمان این است که پیری منجر به احساس افسردگی، پشیمانی و اضطراب خواهد شد. درحالیکه پیری هم مانند دیگر دورانهای زندگی، ویژگیها، سختیها و لذتهای خود را دارد.
بحران میانسالی نیز رخدادی است که گرچه برای همه پیش نخواهد آمد، اما در این مرحله بسیاری از افراد سعی میکنند دوباره احساس جوانی کنند و با این واقعیت که زندگی آنها مسیر دیگری خواهد یافت کنار آمده و تمایل پیدا کنند که از ادامه آن لذت بیشتر نهایت استفاده را ببرند. البته تغییرات عاطفه و خلقوخو که برخی از افراد در این دوران تجربه میکنند همیشه هم منجر به دگرگونیهای عمده در روش و شیوهی زندگی نمیشود. اما گاهی همین بحران میتواند تغییرات مثبتی در زندگی ایجاد کند. برای مثال فرد میانسال ممکن است برای زنده کردن دوران قدرتمندی و جوانی، رژیم غذایی سالمتر و ورزشهای مناسبی را در پیش بگیرد و برخی عادات آسیبزا مانند سیگار کشیدن یا پرخوری را کنار بگذارد.
بیشتربخوانید:
بحران میانسالی از چه سنی آغاز میشود
معمولاً بروز این بحران در دهه 40 و اوایل 50 سالگی گزارش شده است اما آنطور که مطالعات مختلف نشان میدهد، بحران میانسالی بسیاری از مردم جهان را با خود درگیر نمیکند. درواقع بسیاری از افراد اصلاً دچار این بحران نمیشوند. تا جایی که برخی از محققان معتقدند که مفهوم بحران میانسالی به ساختار اجتماعی مربوط است. یعنی گویی چنانچه در اجتماع اعتقاد بر این باشد که افراد باید در دهه 40 زندگی خود بهنوعی بحران دچار شوند، برخی افراد را مجبور به تجربه این دوره میکند.یک نظرسنجی که بر روی بحران میانسالی در ایالاتمتحده آمریکا انجام شد تا مشخص شود که چند نفر دچار چنین بحرانی هستند. تقریباً 26٪ از شرکتکنندگان گزارش دادند که دچار بحران میانسالی هستند. اکثر شرکتکنندگان در این نظرسنجی گزارش دادند که بحران میانسالی آنها قبل از 40 سالگی یا بعد از 50 سالگی رخ داده است. اما بهطور معمول سن 45 سالگی بهعنوان سن میانسالی در نظر گرفته میشود. همچنین، اکثریت قریب به اتفاق کسانی که دچار این بحران شدهاند میگویند که این بحران به دلیل تجربه یک اتفاق ناراحت کننده در سنین میانسالی در آنها به وجود آمده است. بهعنوان مثال، امکان دارد که بیماری، طلاق، از دست دادن شغل، از دست دادن یک فرد محبوب یا جابجایی محل زندگی را علت شروع شدن این بحران گزارش کنند.
علائم بحران میانسالی
از آنجا که برای تشخیص این بحران، روشهای آزمایشگاهی و رسمی وجود ندارد، متخصصان بهسختی میتوانند بر روی آن مطالعه انجام دهند و اغلب درباره آن با اختلافنظر متخصصان مواجه هستیم. بخش عمدهای از تحقیقات انجام شده در این زمینه بر پاسخ افراد به سؤالات مربوط به اینکه آیا آنها دچار این بحران شدهاند یا نه، استوار هستند. که البته ممکن است تعریف هر شخص از بحران با شخصی دیگر متفاوت باشد. به همین دلیل است که نتایج مطالعات نیز بسیار متفاوت هستند.اگرچه معمولاً تصور میشود که علائم این بحران مواردی مانند ترس از مرگ یا تمایل به جوان شدن مجدد هستند، اما افراد در این دوران میتوانند علائمی بسیار متفاوتتر را تجربه کنند. انجمن روانشناسی آمریکا درباره این بحران چنین میگوید: یک تغییر واضح و ناگهانی در رفتار را میتوان بحران عاطفی آشکار دانست. نمونههایی از این تغییرات رفتاری میتواند شامل موارد زیر باشد:
بیتفاوتی نسبت به بهداشت شخصی یا ظاهر خود، تغییرات چشمگیر در عادات خواب (مانند کمخوابی، بدخوابی، پرخوابی)، کاهش وزن یا افزایش وزن، تغییرات خلقی مانند افزایش عصبانیت، تحریکپذیری، اندوه و غم یا اضطراب، بیتفاوتی نسبت به روابط شخصی و عادات مختلف
برای بسیاری از افراد، دوران میانسالی زمانی است که روابط و مسئولیتهایشان در حال تغییر است. ممکن است بعضی از افراد در دوران میانسالی به دلیل کهولت والدین خود، نیاز به مراقبت از مادر و پدر پیر خود داشته باشند. برخی دیگر ممکن است نوعی احساس پوچی در زندگی داشته باشند یا ممکن است احساس کنند که فرزندانشان سریع رشد کرده و آنها را به دلیل ازدواج، تحصیل یا مهاجرت ترک خواهند کرد و در نتیجه در همهی این حالات زندگی آنها از نظر ظاهری و مسئولیتها تغییرات عمدهای خواهد کرد.روند پیری در این مدت بیش از هر زمان دیگری آشکار میشود. برخی از افراد ممکن است دچار بیماری شوند درحالیکه برخی دیگر ممکن است کاهش تواناییهای جسمی و ضعیفتر شدن، حساستر شدن و تنهایی را تجربه کنند.برای برخی از افراد، دوران میانسالی ممکن است زمان اندیشیدن دربارهی گذشتهها باشد. این دسته از افراد ممکن است به سالهای گذشته زندگی خود نگاه کنند و مدام از خود سؤال کنند که اگر مسیری متفاوتی را طی کرده بودند، زندگی آنها چگونه میشد؟ برخی افراد ممکن است پشیمان باشند که مسیر شغلی دیگری را انتخاب نکردهاند و یا زندگی را که روزی در رویاهایشان میدیدند، نساختهاند. گروهی دیگر ممکن است به روزهای شاد زندگی خود فکر کنند برخی به این میاندیشند کهای کاش همسر دیگری داشتند یا فرزندان کمتر یا بیشتری میداشتند و همینطور الی آخر. اما هیچکدام از این اندیشهها سودمند نیستند و فرد میانسال باید کاری کند که هر چه بیشتر در لحظه (در اینجا و حالا) زندگی کرده و پروندهی گذشته را ببندد.
بیشتربخوانید:
بهترین راه مواجهه با بحران میانسالی
اولین راه، داشتن هدف است. اگر فرد در سنین 50 به بالا همچنان بتواند هدفگرا باشد و برای خود اهدافی در نظر بگیرد این بحران را بهخوبی سپری کرده و یا اصلاً دچار بحران نخواهد شد. البته بدیهی است که این اهداف باید با سن و توانمندیهای فرد هماهنگی و همخوانی داشته باشد. برعکس، در نظر گرفتن اهدافی که واقع بینانه نبوده و رسیدن فرد به آنها ناممکن یا سخت باشد، اثر منفی در پی خواهد داشت.دومین راه، پر کردن زمان و وقت خود با انواع کارهای خوب و مثبت است. خصوصاً کارهایی که کمکی به دیگران هم محسوب شود. بازی کردن با نوهها، انتقال تجربیات به جوانان (که میتواند مکتوب یعنی بصورت جزوه یا کتابچهای برای اطرافیان یا آیندگان باشد یا حتی به صورت دورهها یا کلاسهای کوتاهمدت رایگان انجام شود)، خاطرهنویسی (خصوصاً خاطرات و داستانهای مثبت و سازنده)، گلکاری و نگهداری از گیاهان، بافندگی یا پختن غذاهای مناسب و جدید، مراقبت از همسالان و بسیاری کارهای دیگر هستند که به فرد احساس مفید بودن، شادی و سرزنده بودن میدهد. مهم این است که این دوران را نیز مانند هر دوران دیگری در زندگی خود با شادی و لذت همراه کنیم. موفق باشید.