بررسی و شناخت ابعاد شخصیتی احمدبن موسی الکاظم شاه چراغ(ع)

روزگاری مهاجرانی غریب از سلاله پاک پیامبر (ص) از ظلم و ستم بسیار و شکنجه و آزار حاکمان ستمگر به دیاری پناه آوردند که آن را مأمن خود می دانستند و امروز آرامگاه آنها، زیارتگاه و پناهگاه مردم این سرزمین است

بررسی و شناخت ابعاد شخصیتی احمدبن موسی الکاظم شاه چراغ(ع)

مقدمه

روزگاری مهاجرانی غریب از سلاله پاک پیامبر (ص) از ظلم و ستم بسیار و شکنجه و آزار حاکمان ستمگر به دیاری پناه آوردند که آن را مأمن خود می دانستند و امروز آرامگاه آنها، زیارتگاه و پناهگاه مردم این سرزمین است. حقا که خیرات و خوبی های آنها موهبتی بود از جانب خداوند و به مردمی عطا شد که لیاقت آن را داشتند و طی قرون متمادی از این میراث گرانبها به خوبی محافظت کردند و با الهام گرفتن از معماری و هنر اصیل ایرانی مرقدهای زیبایی برافراشتند که راز ماندگاری این زیارتگاهها سیرت پرفیض درون آنها می باشد که با حیات معنوی مردم ایران درآمیخته است. وجود این بقاع متبرکه علاوه بر فیوضات و برکات معنوی باعث همبستگی و وحدت اقوام ایرانی و سایر مسلمانان جهان می باشد. نگارنده در این تحقیق تمام تلاش خود را می کند که کمتر به سمت گمانه و احتمال برود و از میان ابهامات و احتمالات آن را که به حقیقت نزدیک تر است بیان نماید.

1 - زیارت

1-1 معنای لغوی زیارت

زیارت در لغت به معنای میل و قصد (آهنگ) چیزی یا کسی را کردن است و در عرف، زیارتِ کسی، عبارت است از آمدن نزد او به قصد تکریم و تعظیم و انس گرفتن با وی. (المصباح المنیر، واژه «زور») (طریحی، ج2، 1375، ص305) زیارت اهل قبور، اعم از معصومین علیهم السّلام و غیر آنان با حضور در محل دفن آنان به قصد گرامیداشت ایشان و سلام دادن بر آنان تحقق می یابد. (عاملی، ج2، 1417ق، ص23) علاوه بر آن به زیارت معصومان علیهم السلام از راه دور و نیز زیارت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه با توجه کردن و سلام دادن به ایشان زیارت اطلاق شده است. به زیارت کننده «زائر»، به زیارت شونده «مَزور» و به زیارت و نیز مکان و محل دفن مزور «مزار» گویند؛ چنان که به کلماتی که معصومان علیهم السّلام بدانها زیارت می شوند، همچون زیارت جامعه کبیره و عاشورا، «زیارت» اطلاق می شود.[1]

1-2 معنای اصطلاحی زیارت

بنابر کاربردهای منابع روایی، می توان اصطلاح دینی زیارت را چنین تعریف کرد: زیارتْ عملی عبادی به معنای حضور در پیشگاه پیشوایان دینی یا اشخاص محترم یا نزد قبور آنان یا دیدار از مکانی مقدس یا محترم برای اظهار ارادت و کسب فیض معنوی یا ادای احترام است. زیارت دو سوی دارد که یک سوی آن شخص مؤمن است. سوی دیگر لازم نیست که انسان باشد و بدین رو دیدار کعبه را نیز زیارت گویند.

همچنین لازم نیست شخص زیارت شونده، زنده و در دنیا باشد. بدین ترتیب زیارت قبور مؤمنین نیز در این تعریف جای می گیرد.

1-3 فلسفه زیارت

زیارت از جمله حقایق معنوی است که از قانون خودش تبعیت می کند قانونی که ثابت و پابرجاست و همیشه عمل می کند. زیارت زائر و مزور را تحت تاثیر یکدیگر قرار می دهد در روایات بسیاری داریم که به زیارت اموات بروید اموات از اثر حضور شما چنین و چنان می شوند و. . . همچنین به یاد مرگ افتادن و بیزاری از دنیا که ارمغان همیشگی قبرستانهاست، تاثیر مثبتی است که اموات بر زائرین می گذارند. کسی که دلتنگ عزیز از دست رفته است بیش از هر جایی در کنار مزار او آرام می گیرد اینها آثار واقعی زیارت است که کسی نمی تواند منکر آن باشد. بنابراین، رابطه اثر پذیری در زیارت دوسویه است مگر اینکه یکی از طرفین انسان کامل باشد (در اینجا مزور منظور است) و تحت تاثیر نقص های اطرافیان قرار نگیرد. در این فرض زائر تاثیر پذیرمطلق و مزور تاثیرگذار می شود و رابطه تاثیرگذاری یکسویه و به نفع زائر می گردد. در روایات داریم که آرامگاه اولیای الهی بقعه ای از بقعه های بهشت است. یعنی همانطور که بهشت محل وصال حقیقی به خداوند و سلامت و امنیت نفس و برآورده شدن آرزوها و. . . است، حرمهای اولیای الهی نیز این چنین است و تا این اندازه موجب صفای روح و شفای دل می شود. کسی که آرامش روحانی را در حرم اهل بیت درک نمی کند و تاثیر نمی پذیرد باید در رفتار و زیارت خود تجدید نظر کند. رسول خدا خطاب به امیرالمومنین علیه السّلام فرمود: ای ابا الحسن خداوند قبر تو و قبور فرزندان تو را بقعه ای از بقعه های بهشت می گرداند. (دیلمی، 1379، ص383)

2- شخصیت و فضایل احمد بن موسی(ع)

حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاه چراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) است. پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی (علیهما السلام) و محمد بن موسی (علیهما السلام) از یک مادر که «ام احمد» خوانده میشد متولد گردیدند. ام احمد در میان همسران امام موسی کاظم(ع) محبوبترین و داناترین بودند. در فضیلت احمد بن موسی (علیهما السلام) سخنان بسیاری است. آن جناب پس از برادر گرامی خود امام رضا(ع) و در میان فرزندان امام کاظم (ع) از شخصیتی بس والا و صفاتی نیکو برخوردار بود. به طور کلی از آنچه نسب شناسان، علمای رجال، محدثان، محققان، مورخان، مولفان و نویسندگان در خصوص احمد بن موسی (علیهما السلام) و فضایل وی نوشته اند، بر می آید که او کریم، شجاع، فاضل، صالح، پرهیزگار، صاحب ثروت و منزلت، بزرگوار و با عزت بوده و نزد پدرش منزلتی خاص داشته است. شب ها تا صبح به عبادت مشغول بود، با قلم خود، قرآن بسیار نوشت و شخصی موثق و راوی احادیث زیادی از نیای خود بود. شیخ مفید علیه الرحمه در کتاب خود بنام (ارشاد) در شرح حال حضرتش می فرماید: «حضرت احمد بن موسی (علیهما السلام) جلیل القدر، کریم و پرهیزگار بود و حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) او را دوست و مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف بود به «بسیره» به او بخشید.» (مفید، 1413ق، ص273)

2-1 کرامت و سخاوت

بسیاری از تذکره نویسان و رجال شناسان جناب احمد بن موسی(ع) را به عنوان مردی کریم و اهل جود و سخاوت معرفی کرده اند. شیخ مفید و نیز صاحبان کتابهای «نقدالرجال» و «جامع الرواه» درباره او نوشته اند: « کان کریما. . . و یقال: ان احمد بن موسی (رضی الله عنه) اعتق الف مملوک. احمد بن موسی(ع) مردی کریم و بخشنده بود و گویند ایشان هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. (مفید، 1413ق، ص244)

2-2 دانش و آگاهی و سخن وری

بر اساس برخی شواهد احمد بن موسی(ع) مردی سخن ور و برخوردار از صفت بلاغت و صفاحت بوده است. تعبیراتی مانند: «کان. . . عالما نبیلا، او عالمی برجسته بود.» و «کان. . . فاضلا من أحب ابناء موسی کاظم (ع) و أوثقهم بعدالرضا (ع)، او شخصیتی با فضل و از محبوب ترین پسران امام موسی کاظم(ع) و از مورد وثوق ترین آنان پس از امام رضا(ع) بود.»، «کتب ألف مصحف بیده المبارکه، با دست مبارک خود، هزار جلد قرآن کتابت نمودو تعبیرات مشابه دیگر در حق احمد بن موسی(ع) همه دلایل روشنی بر مراتب دانش و آگاهی و تلاش علمی آن جناب است. (خوانساری، 1390ق، ص22)

2-3 شجاعت

آن حضرت در مبارزه با سربازانی که به فرمان مامون جهت مواجهه با ایشان و جمعیت همراه آمده بودند، رشادت و دلاوری بزرگی نشان دادند، به گونه ای که سربازان مزبور به منظور به زانو درآوردن وی و همراهان متوسل به برخی حیله ها شدند. در اشاره به این صفت احمدبن موسی(ع) صاحب اعیان الشیعه، به نقل از ابوجعفر محمد بن هارون نیشابوری که از نسب شناسان برجسته زمان خود است نقل می کند: «کان احمد بن موسی کریما شجاعا» (عاملی، 1357ق، ص308) حسن بن محمد بن یحیی برای من حدیث کرد از جدش که گفت: شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) که می گفت: پدرم با فرزندان خود از شهر مدینه بسوی برخی از اموال خود بیرون رفت و با احمد بن موسی (علیهما السلام) بیست مرد از خدمتگزاران و خادمین پدرم همراه بودند و چنان مراسم احترام و ادب نسبت به آن جناب بجای می آوردند که هرگاه احمد بن موسی (علیهما السلام) می نشست آن بیست تن می نشستند و چون برمی خاست بپا می ایستادند. در چنین شرایطی پدرم احمد را قلباً چنان دوست می داشت و باطناً به وی مهر می ورزید که چون احمد از پدر غافل می گردید پدرم مخفیانه با گوشه چشم بر او نگاههای گرم و محبت آمیز می نمود و چشم از وی برنمی داشت و ما متفرق نمی شدیم تا اینکه احمد از جمع ما خارج نمی گشت.

محمد کشی در کتاب خود، احمد بن موسی (علیهما السلام) را یکی از فضلای عصر خود نام می برد و او را از محدثانی می شمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده است. (مفید، 1413 ق، ص237)

2-4 ولایت مداری و دفاع از امامت

در این مورد گزارشات ارزنده ای در دست است که نشان می دهد وی حقانیت امامت و ولایت را بعد از شهادت پدرش آشکار ساخته است. بیعت احمد بن موسی (ع) و مردم مدینه با علی بن موسی الرضا (ع) از مهمترین روایت هایی است که در فضایل احمد بن موسی(ع) نقل شده است. (عرفان منش 1391، ص98و 99) آیت الله سیدعلی اصغر دستغیب می فرمایند: «بعضی شخصیت ها بی مرز هستند یعنی اینکه در گوشه و کنار عالَم هستی هر انسانی که دارای معرفت و بینش باشد نسبت به آن ها سر تعظیم فرود آورده و به عنوان الگوی کرامت و فضیلت قبولشان دارد که یک نمونه از این شخصیت های بدون مرز امین ولایت حضرت احمد بن موسی(ع) هستند که صرف نظر از پیوندهای نسبی به پیامبر و ائمه(ع) ازلحاظ مقامات عالیه انسانی و خصوصیاتی که اولیا الله دارند شهره اند. آن حضرت به ویژه در امتحان امانت داری ولایت سربلند خارج شد که شرایط زمان ایشان به گونه ای بود که افراد زیادی خواستار ولایت و امامت ایشان بودند و اگر ایشان چنین کاری را انجام می دادند، فرقه ای بر فرقه های مشکل ساز عالَم اسلام افزوده می شد؛ اما ایشان امانت داری نموده و شرایط امام شدن را تبیین کرد که امام بعدی را باید الزاماً امام قبلی تعیین کند. باید قدردان آنچه داریم باشیم و عطیه های الهی در حق خود را باور کنیم و اگر کسی درجایی شایستگی های بیشتری نسبت به ما دارد آن را کتمان نکنیم و این درسی است که از حضرت احمد بن موسی(ع) می گیریم.»[2]

3- پیدایش فرق شیعه بعد از شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع) و مساله امامت احمدبن موسی(ع)

برای بررسی مساله امامت احمدبن موسی(ع) لازم است به طور اجمالی به بررسی فرق مختلف بعد از شهادت امام موسی کاظم(ع) بپردازیم. پس از شهادت امام موسی کاظم(ع) در میان پیروان آن حضرت، اختلاف و چند دستگی پیدا شد و فرقه هایی به وجود آمد که عمده ترینشان عبارتند از:

1- موسویه: این گروه در رحلت امام شک ورزیدند و گفتند که ما نمی دانیم که امام رحلت کرده یا در قید حیات است. امام به زندان هارون رفته ولی بیرون نیامده و در رحلت وی تردید داریم و به رحلت وی گواهی نمی دهیم و چون چشم به راه حضرت امام موسی کاظم (ع) بودند به موسویه معروف شدند و برخی از منابع آنها را «ممطوره» یا «ممطوریه» نیز نامیده اند. (عرفان منش، 1396، ص29)

2- واقفیه: این گروه که عده ای از کارگزاران مالی امام موسی کاظم(ع) بودند و بیشتر گرایش مادی داشتند؛ رحلت امام را منکر شدند و آن حضرت را مهدی نامیدند و سلسله امامت را در حضرت موسی کاظم(ع) ختم کردند تا با رواج این عقیده اموال امام را نزد خود نگاه دارند. (عرفان منش 1391، ص 89)

3- قطعیه: یک گروه که بخش اعظم شیعیان را شامل می شد با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد کافی، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل می شد به نام قطعیه مشهور شدند. (عرفان منش 1391، ص89)

4- احمدیه: گروهی به دلیل اینکه احمد بن موسی(ع) از سیمایی ملکوتی و چهره ای نورانی برخوردار بود و به سبب اینکه از وصیت خاص امام کاظم(ع) در مورد امامت امام رضا(ع) آگاهی نداشتند، معتقد به امامت ایشان شدند. گرچه این شبهه با روشن گری به موقع حضرت احمد بن موسی(ع) برطرف گردید.

4- پذیرش امامت احمد بن موسی(ع)

عده ای از شیعیان بعد از امامت حضرت امام موسی کاظم(ع) قائل به امامت احمد بن موسی(ع) شدند و به امامت برادرش حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شک کردند و گفتند که او به خاطر کمی سن شایسته امامت نیست و به راههای امامت آشنا نیست. علاوه بر انگیزه های سیاسی و یا انگیزه های دیگری چون باورها و تصورات آن دسته از شیعیان که احمد بن موسی را به عنوان وصی حقیقی امام موسی کاظم(ع) قلمداد می کردند و همچنین توجه به فضایل و عظمت و شخصیت احمد بن موسی(ع)، هرکدام به تنهایی می تواند عاملی برای جانبداری از احمد بن موسی(ع) محسوب شود. اگرچه تصویر شفافی از انگیزه های هواداران آن حضرت نداریم ولی مسلم این است که اعتقاد به امامت احمد بن موسی(ع) استمرار و دوام چندانی نیافت که این ناپایداری را باید در مواضع و واکنش های منفی آن حضرت نسبت به طرح امامت وی و اصرار بر ولایت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرضا (ع) جستجو کرد. البته واضح است که گرایش به احمد بن موسی(ع) و جانبداری گروهی از امامت وی نه تنها از منزلت احمد بن موسی (ع) نمی کاهد بلکه مبین عظمت روحی و فضیلت معنوی وی می باشد.

4-1 بیعت احمد بن موسی(ع) و مردم مدینه با علی بن موسی الرضا(ع)

چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است. به همین جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفۀبحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم. پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد. (عرفان منش 1396، ص 42)

5- بررسی ارتباط قیام حضرت احمدبن موسی علیه السلام و وجود بقاع متبرکه امامزادگان در سراسر ایران اسلامی

5-1- علل مهاجرت امامزادگان و سادات به ایران

سادات در مقاطع مختلف و با انگیزه های متفاوتی به سرزمین ایران مهاجرت کردند:

1- گروهی از ساداتی بودند که به هنگام ظهور و یا قیام یکی از علویان بر علیه حاکمان ستمگر اموی و یا عباسی برخاسته بود که پس از شکست در قیام مورد تعقیب قرار گرفتند. از آنجائیکه مردم ایران عشق وافری به اولاد علی (ع) داشتند، هنگامی که مهاجرانی از این ذریه پاک به این سرزمین وارد می شدند از حضور آنها استقبال می کردند.

2- گروهی جمع کثیری از علویان هستند که با تشکیل سلسله علویان در طبرستان و پس از آن به ایران عزیمت کردند. این دسته از علویان در شهرهای شمالی و همچنین قم، ری، قزوین و بخش هایی از شهرهای جنوب غربی ایران پراکنده و سکنی گزیدند. (طبری، 1368، ص276)

3- گروهی از سادات و اولاد ائمه(ع) به خاطر تشدید ظلم و شکنجه خلفای عباسی که نسبت به شیعیان با شدت عمل بیشتری انجام می شد و دستور قتل عام آنها صادر میشد، به ایران مهاجرت کردند. (عرفان منش، 1391، ص33)

4- عده ای از سادات «موسوی»، «حسنی»، «حسینی» یا به شوق دیدن امام رضا(ع) و یا پس از با خبر شدن از توطئه مأمون و شهادت امام رضا(ع) عازم ایران شدند که در این رابطه می توان به کاروان احمد بن موسی(ع) و برادران وی و همچنین فاطمه بنت موسی(ع) اشاره کرد. (عرفان منش، 1377، ص57)

از میان علویانی که در عهد مأمون بر علیه خلفای عباسی قیام کردند می توان به قیام های ابن طباطبا و ابوالسرایا در کوفه و زید بن موسی(ع) در بصره و اهواز، اسماعیل بن موسی(ع) در فارس و همچنین هجرت حضرت معصومه (س) و قیام احمد بن موسی(ع) و برادران امام رضا(ع) را نام برد که همراه با کاروان عظیمی از سادات علوی و امامزادگان از مدینه به سمت خراسان (مرو) در حال حرکت بودند. (یعقوبی، 1366، ص426)

5-2 جغرافیای تاریخی قیام

برای تعیین خط سیر کاروان احمدبن موسی(ع) و برادرانش چند نکته قابل ملاحظه است که عبارت است از: مبدأ حرکت، مقصد کاروان، محل درگیری و صحنه کارزار و سرانجام محل شهادت و مدفن آنان. درباره مقصد کاروان برادران امام رضا(ع) و همراهانش که خراسان است همه منابع اتفاق نظر دارند. اما درباره مبدأ حرکت کاروان تفاوت هایی در برخی منابع وجود داردکه به بررسی آن می پردازیم. خط سیر حرکت احمدبن موسی(ع) یکی از راههای متداول آن زمان بود. راهی که برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرضا(ع) آن را تا مرو (خراسان) پیمود. این راه از مدینه به بصره و از طریق سوق الاهواز به فارس می رسید و سپس از کویر به نیشابور، طوس، سرخس و مرو پایان می یافت. مبدأ قیام احمدبن موسی (ع) مدینه و مقصد آن خراسان (مرو) بود. اما برخی منابع مبدأ حرکت ایشان را از بغداد نوشته اند. به دلیل اینکه معتقدند محل زندگی ایشان شهر بغداد بوده است. اختلاف درباره مبدأ حرکت فقط به محل سکونت احمد بن موسی(ع) و برادرانش در بغداد و یا مدینه باز نمی گردد.

با توجه به گزارشاتی که در عصر امامت حضرت امام موسی کاظم(ع) درباره حضور احمد بن موسی(ع) در شهر مدینه و ماجرای بخشیدن مزرعه ای موسوم به یسره از سوی پدر بزرگوارش به وی، سرکشی به برخی از املاک پدرش در شهر مدینه، ماجرای انتشار خبر شهادت امام موسی کاظم(ع) در مدینه و تجمع مردم در خانه ام احمد و مسجد، طرح بیعت با احمد بن موسی(ع) و دعوت وی برای بیعت مردم با حضرت امام رضا(ع) در شهر مدینه، همجواری احمد بن موسی(ع) با برادرش امام رضا(ع) در شهر مدینه به عنوان کانون ولایت، پیش از آنکه مأمون فرستادگان خود را به شهر مدینه گسیل دارد تا امام رضا(ع) را برای ولایت عهدی از مدینه به خراسان روانه کند و گزاراشات دیگر مارا نسبت به سکونت و یا حضور احمد بن موسی(ع) در شهر مدینه مطمئن می سازد و در نتیجه می توان پذیرفت که مبدأ حرکت کاروان احمد بن موسی(ع) که متشکل از جوانان بنی هاشم، خویشان و برادران وی (محمد و حسین) بودند، از مدینه آغاز شد. علاوه برآن بغداد در آن زمان مرکز تجمع عباسیان بود که نه دل درگرو علویان داشتند و نه به سیاست های مأمون خوشبین بودند. شاید یکی از دلایلی که سبب تقویت احتمال عبور کاروان احمد بن موسی(ع) از مسیر بغداد، ری و قم به سمت خراسان میشود؛ حرکت کاروان دیگری به رهبری حضرت فاطمه معصومه (س)، خواهر امام رضا(ع) نزدیک به همان ایام بود که به همراه برادرانش هارون بن موسی(ع) و حمزه بن موسی(ع) و بیست و دو تن از علویان به سوی خراسان می رفتند. که ماموران به فرمان مأمون، خلیفه عباسی بر قافله تاختند و آنها را زخمی کردند و یا به شهادت رساندند. وجود مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) در قم همین را می رساند. نکته دیگر اینکه حرکت از بغداد به کوفه و سپس به بصره و خراسان راهی طولانی و غیر متداول بوده است. پس قول معتبر این است که مبدأ حرکت مدینه بوده است. (عرفان منش، 1396، ص79)

5-3 علل قیام

بررسی علل قیام احمد بن موسی(ع) ارتباط زیادی با زمان قیام و همچنین انگیزه قیام او دارد. با جستجو در منابع تاریخی زمان قیام احمد بن موسی(ع) در دو مقطع متفاوت بیان می شود. 1- زمان حیات برادرش علی بن موسی الرضا(ع): اگر این قول را بپذیریم انگیزه قیام احمد بن موسی(ع) آگاه شدن وی از توطئه قتل امام رضا(ع) و یاری رساندن در دفع توطئه مأمون می باشد. هرچند به غلط برخی کتابها انگیزه وی را صرفا دیدار برادرش علی بن موسی الرضا(ع) دانسته اند. «احمد بن موسی(ع) قصد خراسان نمود. با هفتصدتن از برادران و برادرزادگان و جماعت کثیری از دوستان از مدینه حرکت نمودند. چون به دو فرسنگی شیراز رسیدند، خبر شهادت امام رضا(ع) به آن نواحی رسید، مأمون نیز که از حرکت امامزادگان اطلاع یافته بود به جمیع حکام و عمال قلمرو خود نوشته بود که در هر جان که آن ابوتراب (احمد بن موسی( ع)) را یافتید به قتل برسانیدو. . . (سلطان الواعظین، 1350، ص115) 2- بعد از شهادت امام رضا(ع): پذیرفتن این قول به معنای این است که انگیزه احمد بن موسی(ع) از سفر به ایران جنبه عدالت خواهانه و یا خون خواهی دارد. (مهاجران موسوی، ص 113) چنانچه برخی مورخان می نویسند: «احمد بن موسی(ع) چون خبر شهادت امام رضا(ع) را شنید بسیار اندوهگین شد و بسیار گریه کرد و برای خونخواهی از بغداد خارج شد و همراه او سه هزار نفر از نوادگان امامان معصوم بوده اند که قصد جنگ با مأمون داشت و. . .» (مفید، 1413ق، ص238)

5- 4 آغاز قیام

آنچه که از بررسی متون تاریخی به دست می آید این است که قیام احمد بن موسی(ع) زمانی آغاز شد که مواضع و سیاست های مأمون نسبت به امام رضا(ع) تغییر کرد. او که دریافته بود ولایت عهدی امام رضا(ع) اساس خلافت عباسیان را برهم می زند، در یک برنامه زمان بندی شده ابتدا با مسموم کردن انگور، امام(ع) را رنجور کرد و سپس با افشره انار زهرآلود وی را به شهادت رساند. (جزایری، 1337ق، ص176) احمد بن موسی(ع) بعد از آگاهی از توطئه به همراه دو تن از برادرانش به نام های محمد (معروف به سید میرمحمد عابد) و حسین (معروف به سید علاءالدین حسین) و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر برای حمایت و یاری امام رضا (ع) از طریق بصره وارد خراسان شدند. از آنجایی که این حرکت دیدار ساده برادر نبود، مأمون دچار وحشت شد. به خصوص زمانی که اطلاع یافت کاروان احمد بن موسی(ع) از هر دیاری که می گذرد، جمع کثیری از شیعیان و علویان به آن می پیوندند.

بنابراین مأمون که ورود برادران امام را به مرکز حکومت تهدیدی جدی برای موقعیت خود می دید به همه حکمرانان خود دستور داد که «در هرکجا قافله بنی هاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را به مدینه بازگردانند و یا مقتول کنند. (ملک الکتاب شیرازی، 1335ق، ص 1460) این دستور، به هر شهری که می رسید کاروان از آن جا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی(ع)، حکم به حاکم وقت رسید. حاکم فارس «قتلغ خان» مردی جدی و مقتدر بود. وی با لشکری انبوه از شهر خارج شد و در برابر کاروان احمد بن موسی(ع) اردو زد. (محل اولین تلاقی را در خان زنیان، هشت فرسخی شیراز ذکر می کنند.) (شیرازی، 1362، ص345) وقتی که احمد بن موسی(ع) با قتلغ خان رو به رو شد، در آنجا خبر شهادت برادرش علی بن موسی الرضا (ع) انتشار یافت. و به احمد بن موسی(ع) خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود را دارید، بدانید که وی فوت شده است. حضرت احمد بن موسی(ع) که وضع را چنین دید، دانست که نخست برادرش در طوس شهید شده است، دوم، برگشتن به مدینه و یا جای دیگر ممکن نیست. سوم، این جماعت به قصد مقاتله و جدال در اینجا گرد آمده اند. بنابراین اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود: قصد اینها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب(ع) است. هرکس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران احمد بن موسی (ع) عرض کردند که مایلند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آنها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه خود را آماده سازید.

(عرفان منش، 1377، ص58) در سه نوبت به فاصله چند روز سپاهیان قتلغ خان شکست سختی خوردندو عده ای از آنان کشته شده و یا رو به فرار نهادند. روز دیگر، احمد بن موسی(ع) یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی(ع) نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمدبن موسی(ع) موج می زند، توان مقابله مردانه با آنان را ندارد، با عده ای از فرماندهان سپاه خود، طرح نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آنها فایق آیند و براساس نیرنگ و توطئه طراحی شده، جمعی از سپاهان جنگ آزموده خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی (ع) گسیل داشت و به آنان دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به سوی دروازه های شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی(ع) با این خدعه وارد شهر شدند. هنگامی که آنان وارد شهر شدند، دشمن مکار، دروازه های شهر را بست. سپاه قتلغ خان که از پیش در گذرگاههای شهر کمین کرده بودند، یاران احمد بن موسی(ع) را هرکدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند. (سلطان الواعظین، 1350، ص118)

5- 5 زندگی مخفیانه و شهادت احمد بن موسی(ع)

در نتیجه توطئه دشمن، بسیاری از یاران احمد بن موسی(ع) به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، در اطراف شهر پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکنده شدگان این نهضت هستند. احمد بن موسی با تنی چند از برادران و یاران خویش تا مدتی زندگی مخفیانه ای برگزیدند. دشمن در گوشه و کنار به سختی در جستجوی آنان بود. حکمران فارس، جاسوسان بسیاری را برای یافتن احمد بن موسی(ع) گماشت. سرانجام جاسوسان محل اختفای احمد بن موسی(ع) و یارانش را یافتند. قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی (علیهما السلام) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع می نویسند: احمد بن موسی (علیهما السلام) به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمی آید، شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست، پنهان شد. با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند مولف هدیه احمدیه این رویداد را چنین شرح می دهد: «مردان روباه صفت و نیرنگ باز که از پیش او فرار نمی کردند، از دم تیغ به هلاکت می رسیدند و چون به محله دزک رسید، ظالمی از عقب ضربتی بر فرق همایونش زد که تا دامنه ابرو را شکافت و چند زخم کاری دیگر که از عقب سر بر بدن مبارکش وارد ساخت تا حدی که ضعف فوق العاده بر بدن شریفش مستولی گردید و در پنین احوال باز کفار بی رحمی را که در کمال بی غیرتی به حضرتش حمله می بردند از خود دور ساخته، مردانه با شجاعت از خود دفاع می نمودتا از بازار سوق المفازن (این زمان معروف به بازار ریسمان) عبور فرموده به همین موضع که اکنون تربت مقدس آن بزرگوار است رسیدند. از کثرت زخم وجراحات و خون که از رگهای مبارکش بیرون شده بود، با حالت ضعف از پای درآمده و اشقیای کفار بر گردش مجتمع و آن حضرت را شهید ساختند.[3] (شاملی، ص17)

5- 6 ملاحظاتی درباره مدفن احمد بن موسی(ع)

اختلاف درباره مدفن امامزادگان موضوعی است پرسابقه و دامنه دار که در بسیاری از منابع تاریخی، کتب انساب و رجال به چشم می خورد که دامنه این ابهامات و اختلافات درباره مدفن احمد بن موسی(ع) شامل شهرهای بلخ، یمن، بغداد (کاظمین)، لواسان، اسفراین و. . . می شود. این منابع فاقد منشأ و مأخذ برای گفته خود هستند و یا شواهد و استدلالی برای آنچه که بیان کرده اند ارائه نمی دهندو غالبا خبر خود را با تردید و ضعف همراه ساخته اند که نمایانگر عدم اعتماد ناقل خبر برآنچه می گوبد است. زیرا مدفن احمد بن موسی(ع) در شیراز به قدری شهرت یافته که به نظر غیر قابل انکار می رسد و منسوب بودن بقعه و آرامگاهی که امروز به شاه چراغ شهرت یافته به شخص حضرت احمد بن موسی(ع) در غایت اشتهار است. از آنجائیکه مشهور بودین دلیل بر اصیل بودن نیست به طور خلاصه آنچه نسب شناسان و مورخان از مدفون بودن حضرت احمد بن موسی(ع) در شیراز آورده اند بیان می کنیم.

علامه محمدصادق آل بحرالعلوم در حاشیه فرق الشیعه (چاپ نجف، 1355-1936) می نویسد: «. . . و فی تعلیقهه الوحید البهبهانی أنه هوالمدفون بشیراز الملقب بسیدالسادات المعروف الآن بشاه چراغ انتهی. . .» نعمت الله جزایری نیز در ذیل ترجمه احمد بن موسی(ع) و برادرش محمدبن موسی (ع) می نویسد: (ترجمه) «احمد بن موسی (ع) انسانی کریم و بخشنده بود و امام موسی(ع) او را دوست می داشت. و محمد بن موسی(ع) فردی صالح و پرهیزکار بود و این دو برادر در شیراز مدفون هستند و شیعیان به قبور آنها تبرک می جوبند و بسیار به زیارت آنها می روند و ما هم بسیار به زیارت ایشان مشرف شده ایم.» (جزایری، 1337ق، ص380) وی سپس ضمن کنکاش درباره مدفن احمد بن موسی(ع) و آشکار شدن محل دفن وی می پردازد و می نویسد: «(ترجمه) سخن درباره مدفن احمد بن موسی(ع) مختلف است. اما آنچه که شهرت یافته این است که وی در شیراز دفن شده است و در عصر اتابک ابوبکربن سعد بن زنگی (متوفی 659ق) همان کسی است که توسط شاعر بلند آوازه شیرازی، شیخ مصلح الدین سعدی مدح شده است بر مزار او قبه و بارگاه عالی برافراشت، که در سفرم به شیراز آن را مشاهده کردم. و قبل از سلطان فوق الذکر اثری از این زیارتگاه نبود. (بنا به گفته صاحب کتاب شدالازار) جسد وی را در قبرش تازه و بدون تغییر یافتند درحالی که در دستش انگشتری بود که بر نگین آن عبارت «العزه لله احمد بن موسی» نقش بسته بود و گمان می کنم از روی نقش انگشترش دریافتند ایشان باید احمد بن موسی الکاظم(ع) باشدو بعد از سال یک هزار هجری ایشان به شاه چراغ ملقب و مشهور شد و این گونه لقب گذاری پارسی برای اولاد ائمه(ع) و سادات بعد از گذشت قرن ها از رحلت ایشان در بین پارسی زبانان متداول است. روضاتی و دیگر مورخان نیز به تفضیل درباره مدفن احمد بن موسی(ع) در شیراز سخن گفته اند و عقیده عام و خاص در این باره به حد یقیین است و کسی انکاری ندارد که از شرح آن به دلیل تکراری بودن خودداری می شود.

6- حضرت محمدبن موسی(ع)

حضرت سیدمیر محمدبن موسی(ع) معروف به سیدمیرمحمد عابد از فرزندان بلافصل امام موسی کاظم(ع) مدفون در جوار حرم مطهر احمدبن موسی(ع) است. حضرت سیدمیر محمدبن موسی (ع) به سبب کثرت عبادت به میر محمد عابد مشهور شد. ایشان بسیار با فضل و تقوا بودند. در تمام عمر قائم الیل و صائم النهار بودند و به ندرت ایامی را افطار می نمودندو عشق بسیاربه کتابت قرآن داشتند و از حق الکتابه کلام الله، بندگان بسیاری خریداری و آزاد نمودند. (سلطان الواعظین شیرازی، 1350، ص117)

شیخ مفید در ارشاد درباره فضایل سید محمد عابد می نویسد: «و کان محمد بن موسی من اهل الفضل و الصلاح أخبرنی أبومحمدالحسن بن محمدبن یحیی، قال، حدثنی جدی، قال حدثتنی هاشمیه مولاه رقیه بنت موسی(ع) قالت: کان محمد بن موسی صاحب وضو و صلوه و کان لیله کلا یتوضاء ویصلی، فیسمع سکب الماء ثم یصلی لیلاً، ثم یهدا فی ساعه فبرقد و یقوم، فیسمع سبک الماءو الوضوءثم یصلی لیلاً، فلا یزال کذلک حتی یصبح و ما رأیته قط الا ذکرت قول الله تعالی کانوا قلیلاً من الیل یهجعون. (شیخ مفید، 1346، ص303) محمدبن موسی(ع) همیشه با وضو بود. شبها را به عبادت و نماز می گذراند و پس از فراغت از نماز، اندکی استراحت می کرد و آنگاه به پا می خواست و وضو می گرفت و مشغول عبادت و نماز می شد وی این کار را تا صبح تکرار می کرد.

هاشمیه (کنیز دخت موسی بن جعفر (ع)) همچنین می گوید: هیچ گاه محمد را ندیدم مگر اینکه این آیه از قرآن را به یاد آوردم «کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون». (و از شب اندکی را خواب می کردند.) صاحب اعلام الوری در فضیلت و منقبت وی می آورد: «او مردی پرهیزکار و صالح بود». (طبرسی، 1417ق، ص181) و علامه مامقانی در تنقیح المقال، وی را از راویان احادیث اهل بیت می شمارد. (مامقانی، 1341، ص193) محمدبن موسی(ع) همراه برادرش احمدبن موسی(ع) برای عزیمت به طوس از مدینه وارد فارس شد که با جنگی نابرابر از سوی حاکم فارس رو به رو شد. آنها پس از مقابله و کشمکش هایی، پس از شهادت عده ای از بنی هاشم، متفرق در زوایایی مخفی شدند.

سید میرمحمد عابد (ع) نیز همچون برادرش احمدبن موسی(ع) به زندگی مخفی روی آورد. درباره چگونگی رحلت و یا شهادت سید میر محمد عابد(ع) اقوال متفاوتی وجود دارد. برخی از منابع بر شهادت وی پس از جدال و کشمکش حاکم فارس با یاران احمدبن موسی(ع) تأکید دارند. مولف کتاب زندگانی سیاسی هشتمین امام(ع) به نقل از برخی منابع می نویسد: «یکی دیگر از برادران امام رضا(ع) به نام احمدبن موسی(ع) چون از حیله مأمون آگاه شد همراه سه هزار (و به روایتی دوازده هزار) تن از بغداد (مدینه) قیام کرد. کارگزار مأمون در شیراز به نام قتلغ خان به امر خلیفه با او به مقابله برخاست و پس از کشمکش هایی او و برادرش «محمدعابد» و یارانش را به شهادت رساند.» (تشید، 1331، ص169) با این وجود برخی از منابع از رحلت و در گذشت وی با مرگ طبیعی حکایت می کنند. چنانچه صاحب شبهای پیشاور می نویسد: «جناب سیدامیر محمد عابد که در گوشه انزوا اشتغال به عبادت داشت، به اجل طبیعی از دنیا رفت.» (سلطان الواعظین شیرازی، 1350، ص122)

6-1 مدفن محمدبن موسی(ع)

قبر مطهر حضرت سید میرمحمد عابد نیز همچون مدفن برادرش احمد بن موسی (ع) مدت ها مخفی بود و کسی از محل آن خبر نداشت. تا اینکه در زمان اتابک بن سعد زنگی در محله ای که به بازار مرغ معروف است، در نزدیکی مدفن برادرش سید احمد بن موسی (ع) آشکار شدکه بر آن بقعه و بارگاه برافراشتند. (روضاتی، ج1، 1335، ص108) منابع و کتب تاریخی درباره مدفن ایشان نظرات مختلفی بیان کردند. چنانچه مدفن محمدبن موسی (ع) را در شهرهای اراک، گناباد، تفرش، شهرضا، شهرستان نور، دامغان، خرم آباد، ساوه، بابل و شیراز میدانند. با این وجود بسیاری از منابع بر مدفن محمدبن موسی(ع) در شیراز صراحت و تأکید بیشتری دارند. (روضاتی، ج1، 1335، ص109) ابوالقاسم جنید شیرازی در شدالازار مقبره حضرت امیرمحمدبن موسی کاظم(ع) را زیارتگاهی پربرکت و عالی مرتبه وصف می کند که محل وثوق و اعتماد مردم برای نیایش به درگاه الهی می باشد و می نویسد که مهتران نیکوکار و راستکاران پرهیزکار آنجا سکونت می گزینند و بر مرقد مبارکش پیمان می بندند و رجال الغیب برای نزدیکی به خداوند متعال برآن تربت شریف حضور می یابند. وی در پایان درباره تاریخ زندگانی او تاکید می کند که تاریخ آن را می توان با توجه به تاریخ برادرش (احمد بن موسی(ع)) با تتبع و دقت به دست آورد. رحمت خداوند بر آنان باد. (جنید شیرازی، 1328، ص292) در عهد نادر شاه افشار، به دستور وی، بقعه ایشان مرمت شده و ضریح آن را مرحوم شاهزاده معتمدالدوله، اویس میرزا، نقره کاری کرده و مرحوم فرهنگ، اشعاری سروده که بر نقره نقش بسته است:

از پی تاریخ آن به حلقه احباب

لفظی جستم ز بخردان سخنور

ناگه فرهنگ سر زحلقه برآورد

گفت بجو سالش از«ضریح منور»

دیوار های ضریح مطهر را نیز، شاهزاده مرحوم مذکور، آیینه کاری کرده است. آن حضرت موقوفات زیادی داشته است که تولیت آنها با سادات دستغیب بوده ولی دیگران به مرور از بین برده اند. (فرصت شیرازی، ج2، 1377)

6-2 اعقاب محمدبن موسی(ع)

صاحب المجدی فرزندان و اعقاب محمدبن موسی (ع) را هفت فرزند می شمارد، که چهار فرزند دختر به نام های حکیمه، کلثوم، بریهه، فاطمه و فرزندان پسر وی جعفر، محمد و ابراهیم نام دارند. بنا به گفته او نسل وی از طریق ابراهیم ادامه یافت. (محمد العلوی العمری، 1049ق، ص120)

باشد ترابش توتیا، از تربتش گیرد شفا

سید امیراحمد که او، پور شه مردان بود

بیخ نبوت را شجر، شاخ امامت را ثمر

شیراز شد ایوان او، آمد ملک دربان او

میر عرب پیر عجم، کهف منیع ملک جم

زان روضه می نونشان، کامد شه دین را مکان

آزاد کرد آن میر دین، چل بنده از کَدِّ یَمین

بیتوته در آن سرزمین، آمد شعار اهل دین

از تربت آن پیر دین، شیراز شد حِصن حَصین

اندر پناه تربتش، وز احترام حضرتش

«راز» آمد در خدمتش، از چاکران حضرتش

سید ابوالقاسم مشهور به میرزا بابا

شاه چراغش زان لقب، کو بر شهان سلطان بود

موسی بن جعفر(ع) را پسر، زان فخر انس و جان بود

جبرئیل مدحت خوان او، چون فرش از یزدان بود

سلطان با طبل و علم، فرمانده کیهان بود

شیراز شد دارالامان، خاکش مطاف جان بود

مدحش فزون آمد از این، عاجز از آن سبحان بود

در ظلمت انوارش قرین، همچون مه تابان بود

در خاک او خاصان مکین، چون بوذر و سلمان بود

مجرم عزیز از عزّتش، اندر بر شاهان بود

برون اندر نعمتش، روزی خوران خوان بود

منابع

1- تشید، علی اکبر، قیام سادات علوی برای خلافت، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1331

2- الجزایری، نعمت الله، الانوارالنعمانیه، تبریز، مکتبه بنب هاشم، 1337ق

3- جنید شیرازی، معین الدین، ابوالقاسم، شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار، تهران، انتشارات نوید، 1328

4- خوانساری، میرزا محمدباقر، روضات الجنات، قم، موسسه اسماعیلیان، 1390ق

5- دیلمی، حسن بن محمد، ترجمه الارشادالقلوب، ترجمه علی سلگی، ج 2، انتشارات ناصر، قم، 1379

6- روضاتی، سید محمدعلی، جامع الانساب، اصفهان، انتشارات جاوید، چاپ اول 1335

7- سلطان الواعظین شیرازی، سید محمد، شبهای پیشاور، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1350

8- شاملی، محمد جعفر , هدیه احمدیه، بی جا، بی تا

9- شیرازی، فرصت الدوله، آثارالعجم، به کوشش علی دهباشی، تهران، فرهنگ سرا، 1362

10- طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ چهارم، 1368

11- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، مکتبه المرتضویه، ج 2، 1375

12- عاملی، سید محسن امین، اعیان الشیعه، دمشق، مطبعه ابن زیدون، ج 10، چاپ اول، 1357ق

13- عاملی، محمدبن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1417ه ق

14- عرفان منش، جلیل، زندگانی و قیام احمدبن موسی، شیراز، دانشنامه فارس و بنیاد فارس شناسی، چاپ اول، 1377

15- عرفان منش، جلیل، چلچراغ شیراز، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ پنجم، 1396

16- عرفان منش، جلیل، مهاجران موسوی، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1391

17- العلوی العمری، محمد، المجدی فی انساب الطالبین، تعلیقات احمد مهدوی دامغانی، قم، مکتبه آیه الله مرعشی، 1049ق

18- فرصت شیرازی، محمد نصیر، آثارعجم، تصحیح منصور رستگار فسائی، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1377

19- کلانتری، علی اکبر، آفتاب شیراز، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز، چاپ اول، 1390

20- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم رجال، چاپ نجف، 1341

21- مفید، محمد، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ج 2، 1413ق

22- ملک الکتاب شیرازی، میرزا محمد، بحرالانساب، بمبئی، چاپ سنگی نستعلیق، 1335ق

23- یعقوبی، احمدبن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ پنجم 1366.

پی نوشت ها:

[1] http://wikifeqh. ir

[2] http://fars. farsnews. com/news

[3] برخی از منابع محل شهادت احمد بن موسی(ع) محله سردزدک، برخی محله بازار مرغ و برخی سوق المغازان که به بازار ریسمان نیز شهرت داشت می دانند. (آثارالعجم، ص445- شبهای پیشاور ص119- فارسنامه ناصری، ص54)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان