بهره مندی از نصایح دیگران و آنچه دلسوزان ما در طول زندگی آموختهاند، کمک بزرگی برای استفاده بهتر از فرصت کوتاه عمر، خطا و اشتباه کمتر و دستیابی بهتر به خیرات و برکات زندگی است . به طوری که امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند: هر کس نصیحت پذیر باشد از رسوایی در امان خواهد بود.
یک راه مهم برای رسیدن به عاقبت بخیری روحیه ی پند پذیری و نصیحت پذیری است. طبق روایات دشمن سعادت و رستگاری ما انسانها نفس خودبین ماست که این بزرگترین مانع برای راه هدایت ما انسانهاست.
پس لازم است که قبل از تهذیب نفس دشمن درون را رام کنیم؛ چرا که قرآن کریم هم تعلیم را قبل از تزکیه ذکر می کند. در واقع تعلیم و یادگیری از راه پند و اندرز و نصیحت، مقدمه ی تزکیه و تهذیب روح است.
اساسا یکى از مهمترین تفاوتهاى انسان با حیوانات، این است که حیوان اندرز پذیر نیست و صاحب یا نگهبان حیوانات، ناچار میشوند که به ضرب شلاق، آنها را به راه بیاورند و از خطر و ناراحتیها دور سازند.
انسان عاقل، میداند که نصایح خداوند متعال و فرستادگانش یا حتی پندهای پدر و مادر یا اساتید، جز خیر و صلاح او نیست بنابراین نصیحت ها را میپذیرد و مؤدبانه به راهنمایى هایی که می شودگردن میگذارد. اما، گاهى، افرادی هم پیدا میشوند که بر خلاف انتظار، اندرز افراد خیرخواه را نپذیرفته و خطاى خود را ادامه میدهند.
کلام مبارک حضرت امیرالمومنین علیه السلام هم همین را میرساند که می فرمایند: تا قبل از اینکه از زمانه سختی ببینید و خودتان تجربه ی تلخی داشته باشید ، از تجارب و نصیحتهای دیگران استفاده کنید و این منش انسانی است.
اولین توقفگاه نصیحت پذیری
اولین جایی که برای نصیحت پذیری باید توقف کنیم در مقابل پندهای خداوند متعال در قرآن کریم است. همانطور که
امام علی (علیه السلام) هم این نکته را تایید می فرمایند: از موعظه ها و اندرزهای خدا پند بگیرید و نصیحت های او را قبول کنید... و بدانید که این قرآن پند دهنده ای است که انسان را نمی فریبد... خویشتن را با آن اندرز دهید و هرگاه نظر و کردار شما بر خلاف قرآن بود خود را متهم سازید وخواسته های خویش را در برابر قرآن نادرست بشمارید. (نهج البلاغه: خطبه 176)
امام جواد (علیه السلام)، در بیان احتیاج های مؤمن فرموده اند: «المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه.»؛ مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق الهی و واعظ درونی و قبول و پذیرش سخن از کسی که او را نصیحت میکند.
قرآن کریم با این که برای هدایت و راهنمایی همگان فرود آمده است، ولی طبق آیات شریفه اش تنها پرهیزگاران، مؤمنان، نیکوکاران و مسلمانان از آن بهره می برند و آنان که چراغ فطرت خود را در خود، خاموش کرده و به تعصّب و لجاجت گرفتار شده اند نه تنها آن را نمی پذیرند بلکه از این کتاب پند آمیز فرار می کنند و به این ترتیب، خسران و زیان می یابند و خود را از سعادت دنیا و آخرت محروم می سازند. قرآن کریم حالِ چنین افرادی را به حال خرانی رمنده تشبیه می کند که از ترس شیر می گریزند: (مدثر ـ آیات 49 تا 51)
بنابراین باید سعی کنیم با آیات قرآن یک ورزش معنوی به روح خود بدهیم. اشارههای قرآن را به گوش جان بگیریم. با این کار روح خود را آماده کنیم تا اهل اشاره گرفتن شود؛ کسی که اشارههای قرآن را نمیگیرد، چگونه میخواهد اشارههای دیگر را بگیرد؟
توقفگاه بعدی: نصیحت پذیری از فرستادگان الهی
پیامبران الهی و جانشینان آنان، از پند و اندرز مردم چیزی فروگذار نکردند، با این حال، بسیاری بودند که پند دلسوازنه آنان را نمی پذیرفتند و به راه نادرست خود همچنان گستاخانه ادامه می دادند.
به این ترتیب است که گاهی کار انسان در اثر پیروی از هوا و هوس به جایی می رسد که پند در او بی تأثیر است، هرچند اندرزگو، پیامبر خدا و یا جانشین بحق او باشد.
نصیتپذیری با «تندی»
در قسمتی از نامه 31 نهج البلاغه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «وَلاتَکُونَنَّ مِمَّن لاتَنفَعُهُ العِظَةُ إلاّ إذا بالَغتَ فی ایلامِهِ» حضرت در این فراز از نامه از کسانی نباش که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. به عبارتی جزو کسانی نباشید که نصیحت را جز از راه شماتت و با تَشَر نمیپذیرند.
شاید افرادی که دارای این تیپ شخصیتی هستند را در زندگی خود دیده باشید. کسی که به او نصیحتی میشود امّا در او اثر ندارد، بار دوم به او گفته میشود، باز در او اثر ندارد، حتی چند بار به او گفته میشود امّا او نمیپذیرد. امّا وقتی که با شماتت و با سرزنش و یا احیاناً کتک نصیحت شود، کوتاه میآید و میپذیرد. حضرت میفرماید جزو این تیپ افراد نباشید که «موعظه» در او اثر ندارد مگر اینکه «دردِ» موعظه به او تزریق شود.
حضرت در غرر الحکم نیز حدیثی دارند که خیلی با این فراز نامه 31، متناسب است. میفرمایند: «عُقُوبة العاقِلِ التَّلویحُ و عُقوبة الجاهِلِ التَّصریح» عاقل با «اشاره» تنبیه میشود؛ جاهل با تصریح.
نه تنها عاقل با «اشاره» حرف و نصیحت تو را میپذیرد، بلکه این اشارة تو از صد چوب برای او بدتر است. او با آن اشاره فقط نصیحت نمیشود، تنبیه هم میشود. امّا برای تنبیه جاهل باید تصریح کنی؛ باید کار بد او را به رویش بیاوری.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: تا قبل از اینکه از زمانه سختی ببینید و خودتان تجربه ی تلخی داشته باشید ، از تجارب و نصیحتهای دیگران استفاده کنید و این منش انسانی است.
از کنار هم قرار دادن این دو روایت میفهمیم که ما دو جور تیپ شخصیتی در قبال نصیحت پذیری و در مسائل تربیتی داریم:
1) کسانی که اهل اشارهاند: یک اشاره برای اینکه او را از کار بدش آگاه کنی برایش کافی است.
2) کسانی که وقتی میخواهی آنها را موعظه کنی اولاً باید تصریح کنی و ثانیاً باید در نصیحت خود تا به سر حدّ سرزنش و حتی بیشتر هم مبالغه کنی.
سخن آخر اینکه:
نصیحت پذیری مؤمنان سفارش قرآن کریم و بزرگان دین است. پس هر مسمانی باید خود را محتاج پند و اندرز دیگران بداند که بتواند گفتار و رفتار خود را در راه تقرب به خداوند متعال اصلاح کند
امام جواد (علیه السلام)، در بیان احتیاجهای مؤمن فرمودهاند: «المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه.»؛ مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق الهی و واعظ درونی و قبول و پذیرش سخن از کسی که او را نصیحت میکند.
منابع:
سایت راسخون
سایت حوزه
سایت اندیشه قم
نهج البلاغه خطبه 176
بیانات حجت الاسلام پناهیان (درباره خصوصیات نصیحت پذیری عاقل)
نامه 31 نهج البلاغه
سایت شما (هفته نامه ی حزب موتلفه ی اسلامی)
فرآوری: آمنه اسفندیاری
منبع : سایت صافات