به گزارش مشرق، صادق برقعی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر به بهانه فعالیتهای اخیرش گفت: سیاست دانشگاه تئاتر در کشور ما این است که مثلاً دانشگاه آزاد دستکم سالی 900 دانشجوی جدید در حوزه تئاتر میپذیرد و این تازه آمار اوایل دهه 90 است. با این ملاحظه، سالانه دستکم 4000 عضو جدید فقط از مجموعههای دانشگاهی به جامعه تئاتر ما اضافه میشود و باید سیستمهای آزاد آموزشی و آموزشگاههای خصوصی را هم به آن اضافه کرد که آمار قابل ملاحظهای است. ما برای اینها چهکار میکنیم؟ اصلاً امکان اجرا برای آنها وجود دارد؟ حتی اگر بگوییم اینها پیشرفت میکنند و یک عده فیلتر و الک میشوند و تعداد کم میشود، باز مجموعهای بزرگ وجود دارد که میخواهد از تئاتر ارتزاق کند. این جامعه بزرگ از کجا ارتزاق میکند؟ تئاتر ما دولتی است و امکانات این تئاتر دولتی بهصورت مساوی تقسیم نشده است و «روابط» در این سیستم کار میکند و تأثیرگذار است و هیچ ضابطهای هم در این خصوص وجود ندارد.
بیشتر بخوانید:
در نظر بگیریم یک آدم جدید و از سیستم درست، یعنی از مسیر درس و دانشگاه وارد شود، که مصداقش خود من هستم. من چون از دانشگاه وارد شدم، خودم پروژه تئاتر دانشگاهی را کامل کردم، یک آدمی مثل من باید n سال صبوری کند تا بتواند بهواسطه اجراهای زیاد و کارهای متعدد، هر روز بیشتر شناخته شود، تا در این سیستم، حداقل امکانات را به او بدهند. تازه این امکانات باز هم قابل مقایسه با امکاناتی نیست که افرادی خاص، که از سازوکارهای غیراصولی و بر مبنای روابط ورود کردهاند، از آن بهره میبرند، این را تا به حال نگفته بودم ولی حتی اسم قشر کارگر را نمیتوانیم بر هنرمندان تئاتر بگذاریم، چون بدون تعارف، امکانات آنها را هم ندارند. در دوران کرونا ظهور و بروز این وضعیت برای همه عیان شد. الآن کجا هستند مجموعهها و گروههایی که داشتند کار میکردند و تا روزی 100 اجرا در تهران میرفتند و داشتند از همین راه ارتزاق میکردند؟
پس یک عده خاص را که در همان دوران قبل از کرونا هم خارج از دایره اصلی تئاتر بودند کنار میگذاریم، آنهایی که در دایره اصلی بودند الآن از کجا ارتزاق میکنند؟ غیر از اینکه اگر امکاناتی بوده امتیازهایی بوده است در همان یکی دو ماه اولیه که خیلی نیمبند بوده و از طرف دولت بوده است باز هم از زیر این فیلترها رد شده است و من که کنار شما نشستم یک هزارتومانی به من پرداخت نکردند و سؤالم این است؛ چرا؟ چرا به من نباید تعلق بگیرد؟ من شخص خودم را نمیگویم. من اینجا دغدغه شخصی خودم را ندارم. من بهعنوان نماینده تمام بچههایی که خروجی تئاتر دانشگاهی هستند، حرف میزنم. من بیش از ده سال هم در این جریان هستم و بیش از 20 اجرا و بیش از حتی 30 اجرا هم در تئاتر دانشگاهی رفتم، باز هم تأکید میکنم که موضع من، موضع مطالبهگری سیاسی یا حتی اجتماعی هم نیست.
مسئله این است که هیچ چیزی در این بساط نیست. وقتی راجع به عدد و رقمها در تئاتر حرف میزنیم، راجع به «هیچ» حرف میزنیم، یعنی حتی نمیتوانیم وضعیت تئاتریها را با قشر محترم کارگر مقایسه کنیم. اصلاً بیاییم (بهعنوان مسئولان این حوزه) یک جایی مثلاً سر این موضع بایستیم که "بله، اصلاً میخواهیم تئاتر تعطیل شود و ما اصولاً به این هنر در جامعه نیاز نداریم."، یک نفر بیاید این را بگوید که "تئاتر اصلاً فرزند نامشروع اجتماع است و بنا بر این، ما این را نمیخواهیم و باید سنگسارش کنیم."، مثلاً "در وضعیت کرونایی میآییم این بلا را سرش میآوریم."، بلای تصمیم تعطیلی دوهفتهای تئاتر، بلای خیلی عجیب و غریبی بود. بنا نداشتم این سنخ گلایهها را مطرح کنم، ولی الآن غلیانی داشتم که کاملاً ناخودآگاه بود و نیّتم این نبود آنقدر در این مباحث جلو بروم اما این سؤالها و این مسئلهها درباره وجود یا عدم وجود تئاتر، چیزهایی است که یک شخص مسئول فرهنگی ابداً حتی حاضر نیست جواب بدهد، ارشاد هم ابداً حاضر نیست به این مسایل پاسخ بدهد و ما اهالی تئاتر همینطور پاسکاری میشویم، خوب، یک نفر به ما جواب بدهد، به جریان تئاتر جواب بدهد یا اصلاً جواب ندهد، ولی لااقل فقط بشنود، اصلاً کسی هست که اینها را برایش مطرح کنیم؟
بیشتر بخوانید:
در جمله قبلی گفتم که ما نمیدانیم حتی از چهکسی باید سؤال کنیم اما هر کسی میتواند و مسئولیتی دارد و این سؤال را میشنود، یک بار برای همیشه این سؤال را جواب بدهد؛ آیا اصولاً تئاتر را میخواهیم و برای ما اهمیت دارد، یا خیر؟ ما آدمهای بدی نیستیم، باور کنید، ما تئاتریها آدمهای بدی نیستیم، ما فقط عاشق کارمان هستیم، از چیزهای زیادی گذشتیم که مهمترین آنها خانواده و زمان و مسائل دیگر و بهخصوص مالی است، از همه اینها گذشتیم، چون عاشق این کار هستیم و اینجا هستیم چون این کار را دوست داریم. از آقای خمسه یک جملهای نقل میکنم که بیربط به این حرف نیست، ایشان میگفت که "کارگردانان اگر میدانستند که بازیگران چقدر عاشق کارشان هستند، یک هزارتومانی هم به یک بازیگر نمیدادند"، و حرف بیراهی نیست. ما همیشه داریم همین کار را میکنیم و من 20 سال است تقریباً همین کار را میکنم و همه زندگیام را گذاشتم پای این کار و از زندگی 33 و 34 سالهام، بیش از نیمی از آن را برای تئاتر گذشتم پس حق دارم و میتوانم راجع به آن حرف بزنم و تا قبل از این هم حرف نزدم. یک بار برای همیشه برای ما نسبت و باور خود را درباره تئاتر و وجود و استمرار آن مشخص کنید.
شمای مسئول فرهنگی اگر هم فقط دیدگاه بسیار خاص و گُزیدهای از فرهنگ هم دارید، اگر همه فرهنگ برای شما همان دیدگاه خاص است، باور کنید دارید اشتباه میکنید، و این را کسی میگوید که بهواسطه عقبه و ریشه فرهنگی خانوادگی میداند و میتواند درباره این مسئله حرف بزند، برای همین، وضعیت فرهنگی کشور خیلی مطلوب نیست.
او درباره رویکرد مدیران تئاتری با اشاره به جشنواره تئاتر دانشجویی یادآور شد: من حداقل دو سه سال درگیر مدیریت جشنوارههای تئاتر دانشگاهی مختلف بودم، اصلاً موضوع ترسناک است، اصلاً هم اغراق نمیکنم. مدیران فرهنگی ما چقدر تئاتر را میشناسند و اصلاً چقدر تئاتر میبینند؟ من قبول دارم و میدانم که ما اهالی تئاتر هم مشکل داریم، ولی باز بخش بزرگی از مشکلدار بودن ما هم بهخاطر فشارهای مختلفی است که از سوی مدیریت تئاتر روی ما وجود دارد، و البته مرتب هم تأکید میکنند که "روی تئاتر فشاری نیست"، فشار هست و اصلاً ما تئاتریها از حیّز انتفاع خارج شدهایم، واقعاً هیچ جایی برای جریان تئاتر نیست، این حرفم کلیشهای است ولی مدیران آمدهاند و صرفاً کارشان بوروکراتیک است، در حوزه تئاتر هستند تا یک موقعیتی پیدا کنند، این حرفم قشنگ مصداق دارد و یک همشهری عزیزم را مدنظر دارم ولی اسم نمیآورم، که شما برای کمک به تئاتر نیامدید، شما فقط آمدید برای امکانات بعدی، ولی برای جریان تئاتر کاری نکردید. جریان تئاتر فقط شما و رفقای شما در دولتهای مختلف نیستید. جریان تئاتر خیلی گسترده است. یک کارهایی میکنید تحت عنوان این که "در حال حمایت از جریان تئاتر هستیم." ولی کدام حمایت؟
او درباره سیاستهای اخیر مدیران تئاتری و رویکردهای آنان افزود: مدیران تئاتری ما فقط یک سری تئاتر خاص میبینند. کدامشان میروند تالار مولوی اجرا ببینند؟ یا فلان تالار، مثلاً تئاتر مولوی، زیرمجموعه دانشگاه تهران است، مسئول فرهنگی دانشگاه شاید در سال یک تئاتر آنجا ببیند، نهایت دو تئاتر آنجا ببیند، آن هم بهواسطه اینکه یک نفر را آنجا میشناسد.مثلاً آقای رجبی معمار تئاتر میبیند، چون خودش سالن دارد، چون آن سالن زیرمجموعه شهرداری هست، شاید ایشان سالی یک بار عوامل اعضای شورای شهر را دعوت کند برای تئاتر دیدن، آن هم اعضای شورای شهر کنونی که چندتایی از آنها رفقای نزدیک من هستند و صبغه فرهنگی دارند و من به آنها ارادت دارم. ولی شما در کمیسیون فرهنگی شورای شهر بپرسید که اصولاً فرهنگ را برایتان توضیح بدهند، اصلاً بیایند و بگویند "تئاتر میبینند؟"
بیشتر بخوانید:
او در رابطه اشاره به انتخاب مدیران تئاتری برای دیدن آثار گفت: فقط تئاترهای لاکچری را و تئاترهایی که ذات تئاتری را از دست دادند، میبینند، بروند به سالنها و تئاتر ببینند. شمای مسئول فرهنگی اگر هم فقط دیدگاه بسیار خاص و گُزیدهای از فرهنگ هم دارید، اگر همه فرهنگ برای شما همان دیدگاه خاص است، باور کنید دارید اشتباه میکنید، و این را کسی میگوید که بهواسطه عقبه و ریشه فرهنگی خانوادگی میداند و میتواند درباره این مسئله حرف بزند، برای همین، وضعیت فرهنگی کشور خیلی مطلوب نیست.
اگر در خیابان یک راننده تاکسی به ماشین بغلی راه نمیدهد و یک رانندگی ساده تبدیل به مسئله میشود، و اساساً کل وضعیت رانندگی ما، خروجی فرهنگی ماست. چهکسی باید در این وضعیت کاری صورت دهد جز اهالی فرهنگ و هنر؟ ولی وقتی شما ما را از حَیّز انتفاع خارج میکنید و یا ما را حذف به قرینه معنوی میکنید، چهچیزی برایمان باقی میماند و چهکاری میتوانیم انجام بدهیم؟ حتی اگر کل خروجی تئاتر بشود یک یا دو کار فاخر، باز هم اشکالی ندارد، همان یکی دو کار، یک خروجی فرهنگی است که از خروجی سینما بهتر است، ولی چرا رها میکنید مسئله را؟ جالب اینجاست که به تئاتر در حد شعارها و وعدههای هم پرداخته نمیشود، چون ظاهراً در نظر دوستان جذابیت و کارکرد تبلیغاتی هم ندارد!
ما قبول داریم که بهعنوان اهالی تئاتر در کشاندن مخاطب به سالنها ضعفهایی داریم و بهنوبه خودمان مقصریم، ولی وظیفه مدیریت دولتی تئاتر در جای خود باقی است. وقتی سالنهای ما عمدتاً دولتی است، این که مثلاً تهویه سالنها بههنگام اجرا، درست کار کند وظیفه نهادهای فرهنگی است، مثال فوتبالیاش این است که وقتی پرسپولیس و استقلال تیمهای دولتی هستند، هرآنچه حول این دو تیم اتفاق میافتد، لاجرم به دولت هم برمیگردد، یا وظایف خود را درست انجام بدهید یا بسپارید به دست مردم، وگرنه با این وضعیت نمیشود ادامه داد.
برادران بزرگوار! شمایی که دستی بر آتش دارید، کاری که میتوانید انجام بدهید تا این امکان از دست نرود، حرف من این است که فارغ از اینکه مردم این امکان را از دست میدهند، اول از همه شما آن را از دست میدهید. با از دست دادن این امکان، شما به همانهایی که خارج از ایران هستند، این امکان را دادهاید که بر ذهنیت عمومی تأثیر بگذارند. این رسانه، یعنی تئاتر، مادر همه اینهاست، اصلاً شعار نیست. تا زمانی که تئاتر را، و تأثیرگذاری آن را نشناسید، فرهنگ را نشناختهاید.
در تئاتر هم این بخشها هستند ولی کارکرد ندارند. یک دورهای آمدند و مثلاً کمکهزینه به اجرا میدادند، لیست کمک مالی به اجراها بیرون آمد و همه شاکی بودند که؛ "این چه لیستی است؟"، همه اهالی تئاتر میدانند که از کدام لیست حرف میزنم و خود من در آن لیست سه اجرا داشتم که هر سه از دل جریان دانشجویی آمده بود و اسمشان را هم میگویم؛ هم «لانچر5» هم «پارهسنگ در جیبهایش» و هم «حذف بهقرینه معنوی» و دو اجرای دیگر هم داشتم که اساساً در این لیست نبودند و همه هم برای یک سال است از 97 تا 98 کلاً سه میلیون تومان کمکهزینه یکی از این کارها بود، یک 5 میلیون تومان کمکهزینه یکی دیگر از کارها بود و مثلاً 15 تا 20 میلیون تومان هم برای آن اجرایی اختصاص دادند که 170 اجرا داشت و کل شهر را گشته بود و بعد یک آقای ایکس که تاج سر من هم هست و اصلاً استاد من، ولی ناعادلانه است که این آقا در آن بالای لیست 70 و 100 و 200 میلیون تومان کمک دریافت کند. جالب اینجاست که بیشترین کمکها به کارهایی میشود که اتفاقاً بازیگران سلبریتی دارد و امکانات دیگری از بیرون دریافت کرده است و سالن و پلاتوی تمرین به آنها داده شده است.
حالا فقط راجع به این حرف بزنیم که امثال ما برای هر اجرایمان چقدر پول پلاتوی تمرین میدهیم، ساعتی دستکم 20 تا 30 هزار تومان پول پلاتو میدهیم. وقتی یک کاری هفت ماه تمرین میکند، دستکم 60 تا 90 جلسه تمرین دارد، این کمکی که شما میدهید حتی پول پلاتوی تمرین را هم درنمیآورد، اصلاً چنین لیست کمکی، با این حرف و حدیثها نباشد، بهتر است، بهجای آن، بیایید سالن بسازید، کاری کنید که فایده داشته باشد. چقدر از این سوءمدیریتها داریم، چرا باید هربار و هر بار در همه زمینهها، و یا لااقل همین تئاتری که درباره آن حرف میزنیم، امکانات و حمایتهای شما شامل حال افراد خاص و مشخصی شود؟ اصلاً قرار است که آنها چهکار بکنند و یا چهکار نکنند؟ به خدا آخرش هم کار خاص نمیکنند. من اینهایی را که با بغض میگویم اصلاً مسئلهام مصاحبه نیست، فقط داریم در یک گپ سهنفره درددل میکنیم و فقط هم مسئله من و فرید نیست. ببینید اگر آن اتفاق برای نمایش «لانچر5» نمیافتاد و دیده نمیشد، چه اتفاقی برای آن بچهها میافتاد؟ حتی بعضی از همان بچههایی که در لانچر هم بازی کردند، الآن به چهکاری مشغول هستند؟
بسیار خوب، تئاتر را تعطیل کنید و به سینما اجازه بدهید که به کارش ادامه دهد، چون هیچکس از شما نمیپرسد که چرا تئاتر را تعطیل کردید، اصلاً گوش هم نمیدهید، چیزی هم اگر اتفاق بیفتد باز ما تئاتریها بین خودمان دعوا میکنیم.
او درباره سیاستهای کرونایی تعطیلی سالنهای تئاتر اشاره کرد: یک سال و نیم گذشته است و غیر از آن، مگر امروز همه مسائل مثل پیک اول رعایت میشود؟ تمام مسئله شما مخاطبی است که در سالن تئاتر حاضر میشود؟ این نکته باید روشن باشد که ما هم نگران سلامتی خودمان، مهمتر از آن خانوادهمان و مخاطبی که میآید هستیم، ولی آیا واقعاً خطرناکترین وضعیت مملکت در نسبت با کرونا، سالنهای تئاتر است، آن هم تئاتری که اندکی میتواند ذهن و روح آسیبدیده از یک سال و نیم فشار کرونا (و اضافه کنید مسایل و فشارهای دیگری که همه لمس میکنیم) را در اقشاری از مردم التیام ببخشد. این یک «امکان» است و شما در حال از بین بردن این امکان هستید و من تمام هدفم از این غرهایی که میزنم یک چیز است، برادران بزرگوار! شمایی که دستی بر آتش دارید، کاری که میتوانید انجام بدهید تا این امکان از دست نرود، حرف من این است که فارغ از اینکه مردم این امکان را از دست میدهند، اول از همه شما آن را از دست میدهید. با از دست دادن این امکان، شما به همانهایی که خارج از ایران هستند، این امکان را دادهاید که بر ذهنیت عمومی تأثیر بگذارند. این رسانه، یعنی تئاتر، مادر همه اینهاست، اصلاً شعار نیست. تا زمانی که تئاتر را، و تأثیرگذاری آن را نشناسید، فرهنگ را نشناختهاید.
اصلاً اصرار داشتم که نقش بعد از «زمین گرم» کاملاً متفاوت باشد. بعد از آن که پخش سریال تمام شد، با خیلیها گپ زدیم و در آن فضا، خیلی پیشنهادها بود و آدمها لطف هم دارند، ولی هر کسی از ظن خودش یار انسان میشود و آنجا پیشنهادهایی میدهند ولی انتخاب من چیز دیگر بود. نظرم این بود که من یک خاستگاهی دارم و سعی کنم بایستم روی همان خاستگاه و یک مقدار در بازیگری، «شیدایی» کنم. من تا همین روزهای اخیر 13 تا پیشنهاد مختلف فیلم بلند، سریال، چه نمایش خانگی و چه سریال تلویزیونی داشتم، ولی این اتفاق نیفتاد، یعنی من خودم هم به هیچکدام راغب نبودم، عمدتاً هم به همین دلیل که یا غالباً شبیه «علییار» بودند، چه بهلحاظ ظاهر و چه شخصیت. من علییار را دوست دارم و خیلی برایش زحمت کشیدم. من زحمتم را برای آن نقش کشیدم تکرارش برایم فعلاً معنایی ندارد شاید در آینده دوباره هم کارکرد وجودی برای خودم داشته باشد وهم اینکه نیاز داشته باشم که یک چیزی شبیه آن انجام بدهم ولی الآن نه.