فرادید؛ گفته شده است که گذشته یک کشور خارجی است؛ و برخی اوقات کشورِ دیگری است که ما علاقه داریم آن را ببینیم. البته نمیتوانیم. یک سفر حقیقی ممکن است به دلیل میزان نقدینگی، ویزا یا کنسل شدنِ پرواز محدود شود، اما آنچه سفر در زمان را محدود میکند، قوانین سرد و سختِ فیزیک است. یا... شاید هم اینطور نباشد.
به گزارش فرادید، دانشمندانِ هالیوودی زیادی تاکنون در پی تحقق بخشیدن به رویای سفر در زمان بودهاند، اما دانشمندانِ واقعیِ اندکی هستند که واقعاً روی این موضوع کار کرده باشند. یکی از آنها ران مَلِت، اخترفیزیکدانی است که بیشتر عمر خود را صرف محقق کردنِ این رؤیا کرده است. او به معادلاتِ علمی و اصولی دست پیدا کرده و میگوید بر اساس آنها ساختنِ ماشینِ زمان امکانپذیر است.
او واقف است که نظریهها و طراحیهایش به دوران عمر خودش قد نمیدهد، بااین حال سالهاست که همزمان با شغل دانشگاهیاش در حال محقق ساختنِ رؤیای سفر به گذشته است تا بتواند با پدرش ملاقات کند.
مَلِت 10ساله بود که پدرش به دلیل حمله قلبی ناگهان از دنیا رفت. این اتفاق، به گفته مَلِت، مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد. او میگوید: «از نظر من خورشید برای او طلوع و غروب میکند، او در مرکز همه چیز قرار دارد. حتی با آنکه سالها گذشته است، هنوز برایم غیرواقعی است.»
پدرِ مَلِت که یک تعمیرکار تلویزیون بود، عشق به مطالعه را در او نهادینه کرد و تشویقش کرد تا مسیر علم را ادامه دهد. مَلِت یکسال بعد از مرگ پدرش رمانی علمی-تخیلی به نام «ماشین زمان» را خواند. او میگوید «این کتاب برای همیشه زندگی من را تغییر داد.»
به لطفِ قوه تخیل نویسندۀ اثر، اچ. جی وِلز، مَلِت ناگهان احساس کرد که تراژدیِ خانوادگی آنها نه نقطه پایانی بر داستان آنها بلکه نقطه آغازین آن بوده است.
شصت سال از آن روز میگذرد. مَلِت اکنون 74 ساله است و در دانشگاه کانکتیکات فیزیک درس میدهد. او تمام عمر کاریاش را مشغول مطالعه درباره سیاهچالهها، گرانش عمومی و نظریههای فضا، زمان و گرانش بوده است که آلبرت اینشتین درباره آنها مطالعه و نظریهپردازی کرده بود.
مَلِت همزمان با این مطالعات، درباره امکان سفر در زمان نیز نظریهپردازی کرده است. او هنوز فاصله زیادی با رسیدن به مقصدش دارد –برخی استدلال میکنند که او هرگز به آنجا نخواهد رسید—اما تمایل قویِ او برای سفر به گذشته که بر مبنای قدرت عشق، قابلیت رؤیاهای کودکی و تمایل بشریت برای کنترل سرنوشت در جهانی ناشناخته بنا شده است، برای روایتگریِ این ماجرای احساسی کافی است.
مَلِت نخستینبار در دهه 1950 با ایده سفر به زمان برخورد کرد. او میگوید: «ما حتی در آن زمان هنوز به فضا سفر نکرده بودیم؛ و حتی مردم مطمئن نبودند که بتوانیم این کار را بکنیم.»
مَلِت در برانکس در نیویورک و سپس در پنسیلوانیا بزرگ شده و خانوادهاش همیشه فقیر بودند. او خودش را یک «کتابخوانِ» حرفهای توصیف میکند که بعد از مرگ پدرش، به او آرامش میداد. اینجا بود که مَلِت با نوشتههای اینشتین، که نخستین جرقههای الهامبخش را در ذهنش زدند، آشنا شد.
او در تمام طول دوران نوجوانی کتابهای علمی مطالعه میکرد و بعد از تمام شدنِ دبیرستان به ارتش آمریکا پیوست و در جنگ ویتنام شرکت کرد. بعد از جنگ از طریق سهمیه نظامی وارد دانشگاه شد و ابتدا لیسانس و به دنبال آن فوقلیسانس و بعد دکترا را با تخصص در نظریه اینشتین گرفت.
نخستین شغل او کار کردن بروی لیزرها در یک کارخانه هواپیماسازی بود که میخواست بداند لیزر چطور میتواند در ایجاد حفره در تیغههای توربینِ موتورِ جت به کار گرفته شود. دو سال در این حوزه کار کرد و نظریههای ریاضیات را در آن به خدمت گرفت و بعد استادیار فیزیک در دانشگاه کانکتیکات شد.
در فکر همیشگیِ سفر در زمان
فکر سفر در زمان در طی تمام زندگی مَلِت با او بود. اما او نخستینبار این آرزو را بعد از کسب جایگاه استاد ممتازیِ دانشگاه کانکتیکات عمومی کرد. این منصب که موقعیتی عالی در دانشگاه است به دارندگان خود آزادی میدهد تا با فراغ بال و بدونِ ترس از طرد شدن، درباره عقاید خود صحبت کنند.
او میگوید: «میخواستم مطمئن شوم که به قله حرفهای بودن رسیدهام، حتی در آن نقطه هم زیاد مشتاق نبودم درباره این مسئله صحبت کنم.»
او از کلیشه «استاد دیوانه» مطلع بود. او میخواست مطمئن شود که بلندپروازیهایش مضحکه نمیشوند و عمومی کردنِ این مسئله شغلش را تهدید نمیکند.
اما وقتی مَلِت شروع به عمومی کردنِ ایدههایش کرد، متوجه شد که ایدههای او طرفداران زیادی دارد. او میگوید این نشان میدهد که ایده سفر به گذشته یک علاقه جهانی است. او میگوید: «همه ما از کردههایی در گذشته یا تصمیمهایی که گرفتهایم، پشیمان هستیم یا کسانی را از دست دادهایم که دوست داریم دوباره با آنها ملاقات کنیم.»
«تماسهای مردم با من شروع شد و تقریباً از سراسر جهان مردم درباره امکان سفر به گذشته از من سؤال میکردند.»
امروز تصاویر ملت او را احاطهشده در میان ابزار آزمایشگاه نشان میدهد که اصولش را از طریق آزمایشهای کوچک به نمایش میگذارد یا در کنار تخته سیاه، جای یکه فرمولهایش را روی آن حک کرده، ایستاده است.
بعدِ شخصیِ کار مَلِت بسیار تأثربرانگیز است، اما آیا به لحاظ علمی چنین ایدهای امکان محقق شدن دارد؟
مَلِت میگوید همه اینها بستگی به نظریه نسبیت و گرانشِ عمومی ِ اینشتین دارد. اگر بخواهم خلاصه بگویم، اینشتین گفته که سرعت میتواند روی زمان اثر بگذارد.»
مَلِت مثال فضانوردی را میآورد که داخل یک موشک با سرعت نزدیک به سرعت نور در فضا حرکت میکند. زمان به شکلی متفاوت در زمین و فضا سپری میشود. زمان به شکلی متفاوت برای مردم روی زمین و مردمی که در موشک در فضا سیر میکنند، سپری میشود. «آنها [مسافران موشک]ممکن است وقتی به زمین برمیگردند متوجه شوند که فقط چند سال پیرتر شدهاند، اما برای کسانی که روی زمین بودهاند دهها سال سپری شده است.»
مَلِت به فیلم سینماییِ کلاسیکِ سال 1968 به نام «سیاره میمونها» اشاره میکند که در پایان (این قسمت حاوی اسپویل است) یک فضانورد متوجه میشود آنقدرها از زمین دور نشده که به سیاره میمونها برسد، اما به زمینی بازگشته که در آینده پسارستاخیز به سر میبرد که در آن بشریت تحتِ سلطه میمونها درآمده است.
مَلِت میگوید: «این بازنماییِ درستی از نظریه نسبیتِ اینشتین است. بنابراین، برطبق نظریه نسبیت، اگر شما به قدر کافی سریع حرکت کنید، درواقع، در زمان حرکت میکنید؛ و این همان بازنمایی سفر در زمان است.»
اما سفر در زمان درباره رفتن رو به جلو است، درحالیکه مَلِت میخواهد به عقب برگردد. این نظریه چطور میتواند به مَلِت کمک کند تا نهایتاً با پدرش در گذشته ملاقات کند؟
نظریه عمومی نسبیتِ اینشتین بر مبنای مفهوم گرانش است و به این میپردازد که زمان چطور تحتِ تأثیر گرانش قرار میگیرد. مَلِت میگوید: «اینشتین منظورش این بود که هر چه گرانش قویتر باشد، زمان کندتر میشود.» نظریه عمومی نسبیت اینشتین میگوید آنچه ما به آن نیروی گرانش میگوییم درواقع نیرو نیست، بلکه خم شدنِ فضا توسطِ یک شیِ بزرگ است.»
«اگر بتوانید فضا را خم کنید، امکان پیچاندنِ فضا وجود دارد. در نظریه اینشتین آنچه ما فضا مینامیم، شاملِ زمان نیز میشود. برای همین به آن فضا-زمان گفته میشود، شما هر کاری که با فضا بکنید، برای زمان نیز اتفاق میافتد.»
مَلِت معتقد است که با خم کردنِ فضا و تبدیل کردنِ آن به یک حلقه، فرد میتواند به گذشته برگردد و دوباره به آینده بیاید؛ و این ایده از کرمچالهها – نوعی تونل با دو دهانه – گرفته شده است.
مَلِت میگوید نور هم میتواند از طریق آنچه لیزر حلقوی نامیده میشود، بروی زمان اثر بگذارد. او یک نمونه اولیه تولید کرده است که نشان میدهد لیزرها چگونه برای تولیدِ یک پرتوِ نورِ درگردش که فضا و زمان را میپیچاند، استفاده میشوند. ایده این کار زمانی که او در شغل اولش در کارخانه هواپیماسازی مشغول کار بود و درباره اثر لیزر بروی موتورهای جت آزمایش میکرد، به ذهنِ او رسید.
او میگوید: «فهم از لیزرها نهایتاً به من کمک کرد تا راهی کاملاً جدید پیدا کنم و مبنای ماشین زمانم را روی آن بگذارم. من از طریق مطالعه نوعِ میدانِ گرانشی که توسطِ لیزر حلقوی تولید شده بود، توانستم راههای ممکن دیگری را برای تولیدِ ماشینِ زمان از طریق پرتوهای نورِ درگردش پیدا کنم.»
مَلِت همچنین به یک معادله نظری دست پیدا کرده است که اثبات میکند چنین چیزی ممکن است. او توضیح میدهد: «در نهایت یک پرتورِ نور لیزرِ درگردش میتواند به عنوان نوعی از ماشین زمان کار کند و باعث شود که زمان به هم تابیده شود که این کار کمک میکند بتوانیم به گذشته برگردیم.»
البته یک مانع خیلی بزرگ وجود دارد.
مَلِت توضیح میدهد: «شما میتوانید اطلاعات را به عقب بفرستید، اما فقط میتوانید آن را به همان نقطهای که ماشین را روی آن روشن کردهاید، بفرستید.»
مَلِت میخواهد به دهه 1950 برگردد که تا واقعیت فاصله زیادی دارد، اما خوشبین است و همچنان به کارش ادامه میدهد تا راهی برای بازگشت به آن نقطه پیدا کند.
بنابراین، آیا سفر به آیندهای نهچنداندور میتواند تبدیل به واقعیت روزمره شود؟
هرچه باشد ما وارد دهه جدیدی شدهایم که در آن مفاهیمِ فانتزیای مانند گردشگریِ فضایی و قطارهای های هایپرلوپ محقق شدهاند. شاید اینطور باشد، اما هنوز همه اینطور فکر نمیکنند.
پاول ساتر، اختر فیزیکدان، میگوید: «سفر به گذشته بر اساس نظریه عمومی نسبیت و فهم ما از گرانش ممکن به نظر میرسد، اما هر زمانی که ما تلاش میکنیم بر اساس این نظریه ابزاری برای سفر در زمان پیدا کنیم، مقداری دیگر از علم فیزیک وارد میشود و مهمانی ما را به هم میزند.»
ساتر میگوید از کاری که مَلِت میکند آگاه است و فکر میکند حتی اگر به نتیجه نرسد کار جالبی است. «فکر نمیکنم که این کار ثمرهای داشته باشد، زیرا فکر میکنم که نقصهای عمیقی در ریاضیات و نظریه او وجود دارد و بنابراین، دستیابی به وسیلهای که واقعاً کار کند، ممکن نیست.»
جدیترین انتقادها به نظریه مَلِت در سال 2005 توسط کِن دی اُلوم و آلن اورت، از دانشگاه تافتس مطرح شد. آنها گفتند نقصهایی را در معادله ملت و ابزار پیشنهادی او پیدا کردهاند.
برایان کلگ، دانشمندِ بریتانیایی کتابی با عنوان «چطور یک ماشین زمان بسازیم»، ایده ملت را جالب توصیف کرده و میگوید حتی اگر این ایده عملی نشود، آزمایش آن به اندازه کافی جالب است.
مَلِت توضیح میدهد که ایدههای او نظری هستند و اگر بخواهد این آزمایش را عملی کند نیاز به بودجه زیادی دارد. مَلِت میگوید: «شبیه فیلمها نیست. قرار نیست با پولی که برای تماشای یک فیلم داده میشود و بعد از 2ساعت این کار امکانپذیر شود.» مَلِت همچنین درباره اخلاقی بودنِ این مسئله و اینکه باید قوانین و سیاستهای بینالمللی درباره آن وجود داشته باشد، توضیح میدهد.
هالیوود تاکنون چندینبار برای ساختِ داستان زندگیِ مَلِت پیشنهاد داده است. مَلِت تاکنون چندبار برای ساخت فیلم با او تماس گرفته است. مَلِت میگوید شرکت کپیرایتِ داستان او را خریداری شده است. مَلِت یک عمر را صرف تحقیق درباره سفر به گذشته کرد، اما بازگشتِ فیزیکی به دهه 1950 برایش محقق نشد.
اما به لطفِ افسونِ سینما، او ممکن است گذشته، همان «کشور خارجی» را، یکبار دیگر ببیند و به طریقی، یکبار دیگر با پدرش ملاقات کند. مَلِت، طوری که قلب آدم به درد میآید، میگوید: «ایده ملاقات با پدرم روی پرده بزرگ سینما، برایم مانند بازگرداندنِ او به زندگی است.»
منبع: CNNترجمه: سایت فرادید