گفتگو : زهرا عواطفی نژاد
تحریریه زندگی آنلاین : همه چیزش به قاعده و اصول است و در چارچوب. سیمین غانم، خوانندهای که ماندن را به رفتن ترجیح داد و اگر گاهاً مجوزی برای اجرای کنسرتش گرفت همه در چارچوب قواعد بود و بی حاشیه. مثل زندگی بی جاروجنجال و ساده زیستی خانوادگیاش. آن هم درست برخلاف بسیاری از زنان هم حرفه و هم عصر خودش که قیلوقال بسیاری از آنها بر هنرشان ارجحیت داشت.
سیمین غانم را با قطعات و ترانههای معروفی مثل «گل گلدون من»، «سیب»، «مرد من» و «قلک چشات» میشناسند اما کیست که این ترانه را با خود زمزمه نکرده باشد که «من میخوام یه دسته گل به آب بدم»...اما دست گل به آب دادن این بانوی بی حاشیه هم درست مثل سبک اخلاق مدار زندگیاش است، ازدواج با مرد مورد علاقهاش. در ادامه گفتوگوی ما با این بانوی هنرمند را بخوانید.
شما از معدود خوانندگان زنی هستید که حاضر به ترک وطن نشدید؟
به قول یکی از دوستان مهم نیست در کدام منطقه از دنیا زندگی میکنید، مهم این است که در کدام راستا قدم بر میداریم. آیا به گمان شما حنجرهای که شکوه عشق و شادی را فریاد میزند تا مرهمی برای دلهای خسته باشد و گرد غم از چهرهها بشوید، میتوان گفت از حوزه هنر باز مانده است.
من که چنین احساسی هرگز نداشته و ندارم. با وجود پیشنهادات زیادی که برای اجرای برنامهها داشتهام ایران را انتخاب کردهام و بسیار خوشحالم که عمر و هنرم را در خدمت به هموطنان عزیزم گذراندم. برای من ارزندهتر از این چه میتواند باشد که برای شرکت در کنسرتهایم پیر و جوان از نقاط مختلف کشور رنج سفر را بر خود هموار میکنند.
از طرفی دلم میخواهد برای اجرا در شهرستانها مجوز بدهند تا مردم برای شرکت در کنسرتها این همه راه به تهران نیایند اما بهجز شهر شیراز اجرای من در دیگر شهرها عملی نشده است البته دو بار هم در کیش اجرا داشتم که هر بار با مشکلاتی روبهرو شدم. دلم میخواهد تا عمری باقی است مسئولان در این زمینه قدمهای مثبتی بردارند.
چه چیز موجب شد که ماندن را به رفتن ترجیح دهید. مخصوصاً اینکه نگاهی به پیشینه خانوادگی شما نشان میدهد که نمیبایست در این زمینه دغدغه مالی داشته باشید؟
هزاران بار پروردگارم را سپاس میگویم که زندگی خانوادگی سلامت، موفق و بیدغدغهای داشته و دارم. از بزرگان آموختم که ساده بپوشم، ساده بخورم و ساده زندگی کنم. شاید دلیل آرامشم در این راستا خلاصه شده که هرگز در زندگی زیادهطلب نبودم و دوست داشتم در ایران در کنار مردم خوبم زندگی را بگذارنم و از این بابت هم راضی و بسیار خوشحالم.
آیا کارهای تازهای هم داشتهاید که درصدد انتشار آن برآیید؟
بله. چند کار تازه دارم که برخی از آنها شعر و ملودی و هر دو از خودم است و برخی دیگر آهنگ بر روی اشعار حافظ و شعرای نو گذاشتهام که همه در کنسرتهایم اجرا شده اما در حال حاضر اجازه انتشار آن نیست و ضبط اساسی انجام نشده زیرا تنظیم، ضبط و... مستلزم مخارج سنگینی است و اگر قرار باشد در گوشه کمد بماند چه نیازی به ضبط دارد البته از این جهات بسیار متأسفم ولی صبورانه تحمل میکنم تا شاید روزی اوضاع بر وفق مراد شود و امیدوارم آن روز خیلی دیر نباشد.
آنچه از آن بهعنوان آفت موسیقی امروز یاد میشود ترانههای عاری از محتوا و سطح پایین آهنگهاست نظر شما در این رابطه چیست؟
بله. البته ترانههای مبتذل و بیمحتوا این روزها زیاد به گوش میرسد. ایکاش میشد دست دلالان را از این حرفه ظریف و دوست داشتنی دور نگه داشت و فیلتر و راهنمایان درستی هم بودند که راه را برای جوانان هموار میکردند ولی ناگفته نماند خوشبختانه خوانندگان بسیار خوبی هم هستند که ارزش و سطح هنر را حفظ کردهاند و اجراهای قوی و اشعار پر محتوا را عرضه میکنند و این بسیار امیدوار کننده و ارزشمند است انشاء ا... همه خوانندگان در این راستا موفق باشند.
در میان خوانندگان وطنی صدای کدام بیشتر به دلتان مینشیند؟
صداهای خوبی در بین خانمهاست که فرصت عرضه کردن برای آنها نیست، در مورد آقایان راه باز است و زمانه بر وفق مرادشان است، خوانندگان توانمندی هستند که انصافاً کارهای ارزشمند و پر محتوا عرضه میکنند. مانند همایون شجریان، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و... این صداها دلنشین و آرام بخش هستند.
اگر قرار باشد آلبومی منتشر کنید ترجیح میدهد از اشعار و ترانههای چه کسانی استفاده کنید؟
در حال حاضر چند کار تازه دارم که البته در کنسرتهایم آنها را اجرا کردهام. فکر میکنم جذاب و پرشور هستند چون مخاطبان را جذب میکنند. دلم میخواهم آنها را به شکل آلبوم عرضه کنم و اگر قرار باشد کار دیگری به آنها اضافه کنم با تحقیق از بهترینها استفاده میکنم تا کار پرمحتوا مانند گذشته باشد نه کمتر.
در یکی از ترانههای ماندگار شما آنجا که میگویید «من میخوام یه دسته گل به آب بدم» صمیمیت سیال و صادقانهای احساس میشود که انسان با شنیدن چندین و چندباره آن به وجد میآید. خودمانی بپرسم بهعنوان یک زن به یاد ماندنیترین دسته گلی که به آب دادهاید چیست؟
به یادماندنی خاطره و دسته گلی که به آب دادم خواستگاری من از همسرم بود، ما معاشرت خانوادگی داشتیم. گاهی دستهجمعی به شمال میرفتیم، روزهای شادی را میگذراندیم که انس و علاقهای بین ما ایجاد شد، در گذشته یا حداقل در زمان ما مادران علاقمند بودند دختران زود ازدواج کنند.
مادر من همچنین طرز فکری داشتند، گاهی از اینکه فرصتی را از دست میدادم ناراحت میشد، تصادفاً مرد جوان و آراستهای با تحصیلات عالی و خانواده خوب به خواستگاری من آمد، به مادرم گفتم باید کمی فکر کنم بعد جواب بدهم. یکلحظه از ذهنم خطور کرد که جریان را با شخص مورد علاقهام در میان بگذارم. بعد تصمیم گرفتم با اعتمادبهنفس فراوان و با شهامت از او خواستگاری کنم.
بعد از شرح ماجرا گفتم من دوست دارم با تو ازدواج کنم اگر تو مرا از دست بدهی خیلی حیف میشود، با تعجب پرسید چرا اینطور فکر میکنی؟ گفتم چون من دختر با صداقت و با وفایی هستم. آن جوان گفت: اگر به آنچه که میگویی ایمان داری و مطمئن هستی من هم با تو هم عقیده و موافقم. و اینطور بود که ما با مراسمی ساده ازدواج کردیم. در حال حاضر دو سال است که همسرم را از دست دادهام اما همیشه یاد و خاطراتش برایم عزیز و دوست داشتنی است.
علاوه بر محدودیتهای جنسیتی عمدهترین مشکلی که بر سر راه کنسرت بانوان قرار دارد چیست؟
پذیرش خانمها برای اجرای کنسرت بهطورکلی بهندرت صورت میگیرد، از طرفی کمبود سالن مناسب خود معضلی است زیرا در این زمینه برای انتخاب سالن دستمان باز نیست.
بهترین سالنی که در اختیار داریم تالار وحدت است که آن هم به دلیل تراکم برنامهها ساعتهای مناسب به من نمیرسید. هواکشها مستعمل شده و درست کار نمیکنند، به علت تراکم برنامهها هوا همیشه آلوده است. مشکلات زیاد است اما ما صبورانه تحمل میکنیم.
نظرتان درباره اجراهای پلی بک در کنسرتها چیست؟ آیا شما هم از این شیوه استفاده کردهاید؟
خدا را شکر اینقدر انرژی و توان برای اجرای کنسرتهایم دارم که هرگز به پلی بک در کنسرت فکر نکرده و نمیکنم و ترجیح میدهم اگر توان خواندن نداشته باشم اصلاً روی صحنه نروم. به گمان من پلی بک در کنسرت یک دروغ بزرگ و بیاحترامی به مخاطبان است.
با کدام ترانه خود ارتباط بیشتری برقرار میکنید و آن را از عمق وجود میخوانید؟
من همه ترانههایم را با علاقه و از عمق وجود میخوانم، ولی با ترانه پرنده بیشتر از ترانههای دیگر ارتباط برقرار میکنم. گویی این ترانه برایم حال و هوای خاصی دارد.
کمی از زندگی خانوادگیتان بگویید و اینکه این روزگار کرونایی را چگونه سپری میکنید؟
من یک دختر و دو نوه دوقلو دارم که در خارج زندگی میکنند. بچهها سرگرم و مشغول زندگی خودشان هستند گاهی به دیدارشان میروم و برخی اوقات آنها به ایران میآیند. دو سال قبل همسرم را از دست دادم اگرچه برایم مشکل بود سعی کردم به نبودنش عادت کنم البته خاطراتش همیشه در قلبم محفوظ است. در گذشته اغلب مشغول بودم و برخی اوقات هم وقت کم میآوردم زیرا یا تمرین داشتم و یا کلاس آواز، برخی مواقع هم مشغول شعر و آهنگسازی بودم. در دوران کرونا خیلی از برنامهها تعطیل شد و معاشرتهایم را بهکلی کنار گذاشتم. به غیر از شعر گفتن و آهنگسازی بیشتر وقتم صرف کاردستی و عروسکسازی شد زیرا به این دو کار بسیار علاقمندم.