به عبارت دیگر این موضوع سبب میشود تا این خانوارها از این رهگذر به استعدادهای نهفته فرزندان خود پی ببرند و به این وسیله به نتیجه مطلوب دست یابند. مورد دوم اینکه افزایش تسهیلات آموزش عالی و امکان استفاده از بورسیه تحصیلی برای خانوارهای دو دهک اول میتواند کمک بسزایی در جهت ورود فرزندان آنها به دانشگاه و ادامه تحصیل این افراد فراهم کند. مورد دیگر اینکه بهدلیل اینکه خانوارهای دارای دانشجو از بودجه آموزش عالی بهرهمند میشوند ولی خانوارهای بدون دانشجو از این بودجه بیبهره میمانند، بنابراین یک راهحل افزایش بودجه آموزش فنیوحرفهای با هدفگیری خانوارهای کمدرآمد در این خصوص ضرورت دارد. مورد آخر اینکه برای افزایش شانس پذیرش فرزندان خانوارهای با سرپرست کمدرآمد در دانشگاهها، باید ضرایب مناطق محروم در کنکور سراسری بیش از پیش تقویت شود.
ضرورت موضوع
مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارشی به بررسی درآمد خانوارهای دارای دانشجوی کشور در سالهای 1397 تا 1398 پرداخت. در عصر کنونی که موضوع علم بهعنوان نمادی از توسعه و قدرت ملی و بینالمللی درآمده و به یک ضرورت اجتنابناپذیر تبدیل شده، توسعهیافتگی آموزشی جوامع میتواند اهمیت بسزایی در روشن ساختن چشماندازها و دورنماهای سیاستگذاری و برنامهریزی آینده جوامع داشته باشد. بهنحویکه سرمایهگذاری در موضوع آموزش، مفیدترین و اثربخشترین شکل سرمایهگذاری در بلندمدت است و استقلال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هر جامعه تا حد بسیار زیادی به آن بستگی دارد. در این راستا دانشگاهها به عنوان مهمترین نهاد آموزشی، وظایف ارائه آموزشهای لازم به متقاضیان علم، تربیت نیروی انسانی متخصص موردنیاز کشور، خلق و تولید دانش جدید و نیز پیشبرد مرزهای علم و دانش را بر عهده دارند. افزون بر این بهدلیل اینکه بررسی و ارتقای کیفی زندگی خانوارهای دارای دانشجو میتواند نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و در نهایت توسعهیافتگی هر کشور ایفا کند. پرداختن به این موضوع اهمیت بالایی دارد.
آنالیز جمعیتی خانوارهای دارای دانشجو
در بخش نخست این گزارش به بررسی آماری خانوارهای کشور برحسب تعداد دانشجو در سالهای 97 تا 98 میپردازد. بررسیهای رسمی نشان میدهد در سال 1398 از بین حدود 7/ 25میلیون خانوار معادل 5/ 20میلیون خانوار بدون دانشجو و تنها 2/ 5میلیون خانوار دارای دانشجو بودهاند. به عبارت دیگر حدود 80درصد خانوارها بدون دانشجو بوده و 20درصد دیگر حداقل یک دانشجو داشتهاند. علاوه بر این از بین حدود 2/ 5میلیون خانوار دارای دانشجو به میزان 3/ 4میلیون خانوار (معادل 1/ 83درصد) تنها یک دانشجو داشتهاند. مورد دیگر اینکه بنا بر آمارهای رسمی، طی سالهای 97 تا 98 تعداد کل خانوارهای کشور و خانوارهای بدون دانشجو افزایش داشته؛ درصورتیکه تعداد خانوارهای دارای دانشجو کاهش یافته است. در نهایت اینکه در سال 1398 بیشترین تعداد خانوارهای بدون دانشجو را خانوارهای 3نفره (حدود 8/ 27درصد)، بیشترین تعداد خانوارهای دارای یک و دو دانشجو را خانوارهای 4نفره (به ترتیب حدود 3/ 42 و 3/ 47درصد) و بیشترین تعداد خانوارهای دارای سه دانشجو و بیشتر (حدود 9/ 36درصد) را خانوارهای 5نفره به خود اختصاص دادهاند.
آنالیز درآمدی خانوارهای دارای دانشجو
در بخش دوم این گزارش به بررسی آماری متوسط درآمد سالانه خانوارهای کشور بر حسب تعداد دانشجو در سال 98 پرداخته است. این بررسی دربردارنده چند نکته مهم است. نخست اینکه تنها حدود 8درصد از خانوارهایی که سرپرست آنها «بیسواد» است، دانشجو دارند؛ درصورتیکه در سایر خانوارها که مدارک تحصیلی بالاتری دارند، مانند «فوقلیسانس و بالاتر» حدود 38درصد خانوارها دانشجو دارند.
مورد دوم اینکه در سال 1398 بالاترین متوسط درآمد سالانه خانوار بدون دانشجو با متوسط درآمد سالانه 112میلیون تومان و دارای دانشجو اعم از یک دانشجو با متوسط درآمد سالانه 114میلیون تومان و دو دانشجو با متوسط درآمد سالانه 135میلیون تومان، مربوط به سرپرستهای با مدرک تحصیلی فوقلیسانس و بالاتر (بهجز خانوارهای دارای سه دانشجو و بیشتر) است. این امر میتواند بهدلیل داشتن مشاغل بهتر و برخورداری از حقوق و دستمزد بالاتر (مدرک بالاتر) این گروه باشد و نیز سرپرستهای خانوار دارای دانشجو با مدرک لیسانس تا کمتر از فوقلیسانس و دیپلم تا کمتر از لیسانس بهدلیل یادشده در رتبه دوم و سوم از نظر متوسط درآمد سالانه خانوار قرار دارند. به عبارت دیگر میتوان گفت با افزایش سطح تحصیلات سرپرست خانوار، درآمد خانوارها نیز افزایش مییابد. بنابراین همچنان خانوارهای دارای دانشجو در آینده شانس بیشتری برای برخورداری از رفاه دارند.
مورد سوم اینکه در این سال تعداد خانوارهای بدون دانشجو و دارای دانشجو (اعم از یک و دو دانشجو) از دهک اول تا دهک دهم روندی صعودی دارد که عمده دلیل آن میتواند بالا بودن سطح درآمد این خانوارها و برخورداری از رفاه نسبی بیشتر در دهکهای بالایی باشد. برای مثال در سال 1398، خانوارهای دارای دانشجو حداقل به میزان 30درصد درآمد بیشتری نسبت به خانوارهای بدون دانشجو دارند. بنابراین این فرضیه تقویت میشود که فرزندان خانوارهای با درآمد بیشتر شانس بیشتری برای ورود به دانشگاه دارند. به این ترتیب خانوارهایی که سطح درآمدی بالاتری دارند بیشتر از خدمات تحصیلی (اعم از رایگان و غیررایگان) درکشور برخوردار میشوند. بنابراین لازم است تصمیماتی گرفته شود تا با حمایت از خانوارهایی که در دو دهک اول درآمدی قرار دارند، سطح دسترسی کلیه خانوارهای کشور به امکانات آموزشی و تحصیلی بهطور یکسان فراهم شود.
مورد چهارم اینکه در سال 1398 بیشترین تعداد خانوار دارای یک دانشجو به ترتیب مربوط به خانوارهایی است که از لحاظ شغلی در گروه مزد و حقوقبگیر خصوصی و مزد و حقوقبگیر عمومی قرار دارند و کمترین تعداد آنها نیز مربوط به گروه کارکن فامیلی بدون مزد است. همچنین بیشترین تعداد خانوار دارای 2دانشجو نیز به ترتیب مربوط به خانوارهایی است که از لحاظ شغلی در گروه کارفرما و مزد و حقوقبگیر عمومی قرار دارند و کمترین تعداد آنها نیز همچنان مربوط به گروه کارکن فامیلی بدون مزد است.
مورد پنجم بنا بر آمارهای رسمی در سال مذکور تنها حدود 16درصد از خانوارهایی که شغل سرپرست آنها کارگر ساده است، دانشجو دارند؛ درصورتیکه در مشاغل دیگر مانند قانونگذار، مقامات عالیرتبه و مدیران حدود 38درصد خانوارها دانشجو دارند.
در نهایت اینکه، در بازه زمانی گفتهشده در بین تمام خانوارهای مورد بررسی در این گزارش در بین خانوارهایی که نحوه تصرف محل سکونت سرپرست خانوار از نوع ملکی بوده خانوار دارای یک دانشجو معادل 6/ 17 درصد و خانوار دارای دو دانشجو به میزان 3/ 3 درصد بوده است. این موضوع درباره خانوارهایی که نحوه تصرف محل سکونت سرپرست خانوار از نوع استیجاری (اجاری، رهن) بوده خانوار دارای یک دانشجو حدود 8/ 15 درصد و خانوار دارای دو دانشجو معادل 8/ 2 درصد بوده است.
آنالیز جغرافیایی خانوارهای دارای دانشجو
در بخش پایانی این گزارش به بررسی آماری خانوارهای کشور برحسب تعداد دانشجو و استان در سال 1398 پرداخته است. بنابراین در سال مذکور بیشترین نسبت خانوار دارای یک دانشجو به ترتیب مربوط به استانهای قم (8/ 23درصد)، یزد (8/ 19درصد) و آذربایجان غربی (2/ 19درصد) است و کمترین نسبت خانوار دارای یک دانشجو به ترتیب مربوط به استانهای زنجان (8/ 10درصد)، همدان (7/ 12درصد) و گیلان (2/ 13درصد) است. همچنین بیشترین نسبت خانوار دارای دو دانشجو به ترتیب مربوط به استانهای قم (5/ 6درصد)، کرمان (6درصد) و خوزستان (3/ 5درصد) است و کمترین نسبت خانوار دارای دو دانشجو به ترتیب مربوط به استانهای کرمانشاه (3/ 1درصد)، گیلان (4/ 1 درصد) و آذربایجان شرقی (8/ 1درصد) است.
توصیههای سیاستی
در این بخش از گزارش به 4 توصیه سیاستی برای توانمندسازی خانوارهای کمدرآمد پرداخته است. بنا بر آمارهای رسمی بهدلیل اینکه در نظام آموزش عالی و دانشگاههای کشور به کسب مهارت افراد توجه چندانی نمیشود، پیشنهاد میشود در این خصوص بستری فراهم شود تا خانوارهایی که فرزندانشان به دلایل مختلف امکان ورود به دانشگاهها را ندارند با هماهنگی سازمان آموزش فنی و حرفهای به این مهم دست یابند. مورد دیگر اینکه با افزایش تسهیلات آموزش عالی و امکان استفاده از بورسیه تحصیلی برای خانوارهای دو دهک اول میتواند کمک بسزایی در جهت ورود فرزندان آنها به دانشگاه و ادامه تحصیل آنان فراهم کند. مورد دیگر اینکه بهدلیل اینکه خانوارهای دارای دانشجو از بودجه آموزش عالی بهرهمند شده ولی خانوارهای بدون دانشجو از این بودجه بینصیب میمانند، بنابراین یک راهحل افزایش بودجه آموزش فنی و حرفهای با هدفگیری خانوارهای کمدرآمد در این خصوص لازم است. درنهایت اینکه برای افزایش شانس پذیرش فرزندان خانوارهای با سرپرست کمدرآمد در دانشگاهها، باید ضرایب مناطق محروم در کنکور سراسری باید بیش از گذشته تقویت شود.