شکست طرح های براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از محاصرۀ اقتصادی و سیاسی که از سوی امریکا در جهان پیگیری می شد و شکست این کشور در عملیات صحرای طبس پس از اشغال لانه جاسوسی امریکا و ناکامی در تجزیه کردستان، هیأت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربۀ راه حل نظامی تمام عیار سوق می داد. شرایط آن روز جهان موازنه قدرت بین شرق و غرب بود که مانع از اقدام یک جانبه امریکا می گردید.
مظلومیت و حقانیت
از سوی دیگر افکار عمومی جهانیان که با فعالیت های امام خمینی در فرانسه و حوادث پس از انقلاب، با مسائل ایران و مظلومیت و حقانیت این ملت آشنا شده بود، نوعی همدلی با مردم ایران داشت و از این جهت شرایط برای توجیه لشکرکشی مستقیم امریکا فراهم نبود و شرایط سیاسی و وضعیت متزلزل رژیم های حاکم بر حاشیه خلیج فارس نیز اجازه چنین اقدامی را نمی داد. انتخاب عراق به عنوان آغازگر جنگ، انتخابی بسیار حساب شده بود. این کشور متحد شوروی و بلوک شرق شناخته می شد و درگیر شدن عراق با ایران به طور طبیعی شوروی و کمونیست ها را در حمایت از صدام در کنار امریکا و اروپا قرار می داد و تنش های احتمالی را منتفی می ساخت. عراق دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامی در منطقه، و کشوری نفت خیز بود و در صورت لزوم می توانست تا مدتها با ثروت ملی خود و کمک دولت های مرتجع عربی بدون تحمیل هزینه ای مستقیم بر امریکا و بدون نیاز به حضور سربازان امریکایی و اروپایی جنگ علیه ایران را اداره کند، هر چند که در پیش بینی های اولیه امریکا و صدام جنگ درازمدت مطرح نبود و قرار بر این بود که در روزهای اولیۀ هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره شود.
تجاوز و اشغال نظامی
روحیه قدرت طلبی صدام و خصومت های مرزیِ گذشتۀ دو کشور نیز شرایطی ایده آل برای امریکا پدید می آورد تا به صدام برای تجاوز و اشغال نظامی ایران چراغ سبز داده و فرمان عملیات صادر کند. اگر در سالهای نبرد، دنیا دلایل و اسناد ارائه شده از سوی ایران را بر اثبات این مدعا که امریکا همسو با اروپا و شوروی عامل اصلی جنگ بوده اند، نمی پذیرفت، بعدها در جریان جنگ نفت که امریکا رو در روی صدام قرار گرفت، اعترافات و اسناد منتشرشده پرده ها را بالا زد و حقایق کتمان شده را آشکار ساخت.
اشتباه قدرت طلبان در فشارهای مختلف به ایران از جمله حمله نظامی به این دلیل بود که جامعه عصر خمینی را نشناخته اند. امام خمینی با افزایش شعور و آگاهی جمعی ملت و ایجاد حس مسئولیت و قدرت تحلیل آنان در مسائل سیاسی روز، نسل خمود و بی تحرک دوران پنجاه ساله حکومت پهلوی را چنان بازسازی و تربیت کرد که قادر شدند در زمانی اندک عادات و روابط اجتماعی گذشته و ضد ارزشهای دیرپا و رسوخ کرده را با آرمانهای جدید منطبق نمایند و به همین دلیل صدها هزار جوان در جبهه های نبرد هشت ساله با متجاوزین عراقی، داوطلبانه و در اوج معنویت و آگاهی جانبازی کردند و از منافع دینی و ملی خود دفاع نمودند و پدران و مادران این جوانان برومند که بعضاً چندین فرزند آنها به شهادت رسیده اند، آن را افتخاری بزرگ برای خانواده و نعمتی از سوی خدا می دانند.