سرویس سیاست مشرق- دو هفته پس از شورشهای خیابانی در آبان 98 یکی از کانالهای تلگرامی نزدیک به اصلاحطلبان نوشت: باید کاری کنیم که حکومت اخلاقش خوب شود! واقعیت آن است که با روشهای سانتیمانتال از جنس اعتراضات خیابانی به سبک اروپاییها نمیشود ادامه داد.
در ادامه آن یادداشت با یادآوری نقش اصلاحطلبان در ماجرای قتلهای زنجیرهای آمده است: یادتان میآید، روزهایی را که ناصر زرافشان وکیل بخشی از آن پرونده به دل حکومت زده و هزینه آن را هم داد؛ این بار «مصطفی» میتواند این مسیر را ادامه دهد! اشاره نویسنده از «مصطفی» چهره جنجالی در میان اصلاحطلبان «مصطفی تاجزاده» بود.
پسازآن مقاله، مأموریت جدید چهره تندخو و افراطی اصلاحطلبان خیلی زود شروع میشود؛ تاجزاده در اقدامی عجیب نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده و با اتوبوسی از عوامل و لیدرهای خیابانی فتنه سال 88 به وزارت کشور میرود. او در محل کنفرانس خبری بیانیهای سخت و تند خوانده سپس به خانه بازمیگردد. آن روزها عدهای میگفتند که تاجزاده کاری عبث انجام داده و با رد صلاحیت پرونده او بسته خواهد شد. البته برخی از آگاهان میدانستند که حرکت دادن مهره رادیکال اصلاحطلب بهسوی تالار وزارت کشور تازه اول یک بازی جدید است!
لشگرکشی هسته سخت اصلاحات به وزارت کشور
بازی در کوچه مردها و نامردها!
اخیراً نقل شده است که بهزاد نبوی از اصلاحطلبان دل گیر است، رئیس ناسا گفته است که دیگر چپ مدرن و سنتی جواب نمیدهد و بنا را باید بر مردی و نامردی میان اصلاحطلبان گذاشت. پس از انتخابات میان چپهای رادیکال و میانهرو شکاف بزرگی افتاده و برخی، دیگری را متهم به دور زدن بقیه و حمایت از یک نامزد بدون پشتوانه اجتماعی کرده اند. سخنانی که بهزاد نبوی بر زبان آورده قابلتأمل است؛ شاید زمان آن فرارسیده که چریک پیر اصلاحات کمی شفافتر سخن گفته و منظور از «مرد و نامرد» در میان همپالگی هایش را بیشتر و بهتر توضیح دهد. [1]
مرزکشی احساسی به نقل از رئیس جبهه اصلاحات نشان می دهد دست هایی در کار است تا اصلاح طلبان را الک کرده و مرز خودی و غیر خودی میان برادران ستادی بکشد. از این رو از مدتی قبل اصلاحطلبان تندرو دستبهکار شده و با خطکشیهای سیاسی به دنبال یارگیری در هسته سخت اصلاحات میگردند؛ آنها با گذاشتن چند پیششرط دست به عضوگیری جدید زدهاند.
حجاریان به صورت روشن برای اصلاح طلب بودن شرط گذاشته و میگوید: اگر کسی قرار است بهصورت فطری اصلاحطلب بهحساب آید لازم است سه شرط را رعایت کند. اول آنکه اصلاحطلب باید فداکار باشد؛ دوم آنکه حاضر باشد برای منافع جمعی ایثار کرده و درنهایت بپذیرد که کادر حرفهای شود. [2]
کادر سازی مجدد در اصلاحطلبان و خطکشیهای ایدئولوژیک به طرز عجیبی تنه به فعالیتهای چریکهای مارکسیست در پیش از انقلاب میزند. سال 1354 تقی شهرام با انتقاد از بیعمل بودن هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق دست به تسویهحساب سیاسی و نظامی زده و بسیاری از مخالفانش را حذف کرد. شهرام در مقالهای بلند معروف به جزوه سبز در شرح این ماجرا مینویسد: باید پاسخ بدهیم که مسلمان بودن به چهکار یک چریک میآید، چریک باید بجنگد و نباید مسائلی چون نماز وقت او را تلف کند؛ بهجای دعا و استغفار باید کارهای عملی بیشتری انجام دهیم.
تئوریسین اصلاحات از گذشته رگههایی از چپگرایی رادیکال نیز دارد، و شیدای آن است؛ او درباره میزان علاقهاش به فعالیتهای رادیکال چریکی میگوید: من و همنسلانم، زمانی که به کوهنوردیهای دو-سه روزه میرفتیم، سعی داشتیم از مسیرهایی برویم تا با پاسگاهها تلاقی نداشته باشیم. هرساله نیز در دانشگاه در سالگرد نوزدهم بهمن برای گرامیداشت این روز شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» سر داده میشد. حکومت نیز بهرهبرداری خاص خود را از آن واقعه داشت و سالهای پایانی عمر سلطنت، گارد دانشگاه به همراه ژاندارمها و ایادی ساواک در کوهستانهای اطراف تهران گروههای کوهنورد را لتوپار میکردند تا بساط کوهنوردی را برچینند. [3]
این روزها اصلاحطلبان افراطی همان حرفهای تقی شهرام را بر زبان آورده و جبهه اصلاحات را به بیعملی و ضعف در برابر حاکمیت متهم میکنند. آنها معتقدند اقدام ذیل چتر قانون اساسی وقت تلف کردن است و باید قدمهای بیشتری در جهت اجتماعی کردن مسائل سیاسی برداشته شود.
حجاریان دراینباره معتقد است: در کنار کادر سازی حرفهای باید جامعه را نیز با خود همراه کنیم؛ ما نیازمند آن هستیم که مردم را به سمت اصلاحطلبیِ فارغ از ایدئولوژی سوق دهیم تا بتوانیم خیل بیشتری از مردم را جذب پروژه خیر همگانی کنیم. یعنی دایره اصلاحطلبی را بهقدری تنگ نکنیم که اصلاحطلبان محدود و محصور در چند حزب شناختهشده باشند. مثلاً، یک فعال اقتصادیِ بخش خصوصی که سابقه شفافی دارد و احیاناً خیریهای در جهت سرپرستی ایتام دارد، مطابق دو شاخص «از کجا آوردهای؟» و خدمت در جهت «خیر همگانی» اصلاحطلب است، ولو آنکه در طول عمرش یکسخن سیاسی هم به زبان نیاورده باشد.
علیرضا علوی تبار در گفتگو با روزنامه همشهری بخش دیگری از پروژه کادر سازی هسته سخت را رونمایی کرده و میگوید: هر کس رادیکال نیست، باید از جمع اصلاحطلبان خارج شود! اگر فرد یا جریانی وضع موجود را مطلوب میداند، نمیتوان او را اصلاحطلب نامید. معیار دیگر به «روش» برمیگردد. دگرگونی گامبهگام و تدریجی را دنبال کند و متکی به شهروندان باشد. هر فرد و جریانی که یکی از قواعد روشی را نقض کند باید از میان اصلاحطلبان طرد شود. ازنظر «محتوایی» نیز به گمانم اصلاحطلبی در ایران با 3 مفهوم «جمهوریت، مردمسالاری و توسعه همهجانبه» پیوند خورده است. [4]
حالا شاید به خیابان آمدن اتوبوسی اصلاحطلبان در شب انتخابات توسط تاجزاده بیشتر قابلفهم باشد، اصلاحطلبان رادیکال باکارت شرکت در انتخابات تنها شانس خود را برای حضور در قدرت امتحان نکردند؛ آنها بخشی از هسته سخت خود را برای آغشته کردن به دریای مواج رادیکالیسم به میدان آورده، صحنه را آزمایش کرده و با کمترین هزینه دوباره به خانه بازگشتند. هدف آن بود که جامعه؛ کادرهای هسته سخت را در خیابان تماشا کرده و یک تله پاتی میان آن ها و سمپات ها فراهم گردد.
سربازان شورشی یا شهروندان عادی؟
اصلاحطلبان تندرو طبق یک نقشه و مدل دیکته شده رفتار میکنند. نگاه ابزاری، نردبانی و تلاش برای به خدمت گرفتن نیروهای اجتماعی در جهت رادیکال کردن فضا باعث شده است تا آنها دست به خودکشی زده و روزبهروز منزویتر شوند. اصلاحطلبان در دهه 70 نیروهای مطلوب را با شعار شهروند مدنی وزندگی مدرن بهسوی خود جذب کرده، سپس در دهه هشتاد تمام دارایی خود را در خیابان قمار کردند؛ این دسته با سوءاستفاده از یک سیاستمدار میانه و رو به غرب بار دیگر در دهه 90 به صحنه آمده و اندک اعتبار باقیمانده را نیز از کف دادند. این شکستهای سریالی باعث شده است بخشی از رفورم گرایان ساختارگرا از طیف رادیکال فاصله گرفته و آنها را به بیرون از مختصات بازی سیاسی هدایت کنند. اخیراً محمد قوچانی سردبیر مجله آگاهی نو در نقدی اساسی به این جریان در مقالهای با عنوان «گذار از آیتالله سرخ» به سرزنش این دسته از افراد پرداخته است.
محمدرضا تاجیک رئیس مرکز مطالعات استراتژیک دلوت اصلاحات در پاسخ به قوچانی، رادیکال شدن اصلاحطلبان را هویتی دانسته و به خود لقب «اصلاحطلب شورشی» داده است؛ تاجیک در وصف تبار هسته سخت اصلاحات مینویسد: جریان اصلاحطلبی امروز نیز، برای گریز از دام توتالیتاریسم (درون و برون) باید گسستها، شقاقها، مغاکها و تفاوتها را در درون خودپذیرا باشد، و با امتناع و تخطی مستمر از خود، مجال اهلی و رامشدن و اسیر بت و دیکتاتور درون شدن را از خود بستاند. تکانهٔ پیشبرندهٔ این جریان شورشی ارادهای است معطوف به زندگی، تقلای برساختن فلسفهای نو برای زندگی، و فراخوانی برای غلبه بر محدودیتهای امر ممکن در زندگی فردی و جمعی. اصلاحطلبی شورشی؛ جریان/گفتمانی است که خودآیینی امر سیاسی و سویهٔ زیباشناختی و برابریطلبانهٔ سیاست را بهرسمیت میشناسد! [5]
اصلاحطلبان رادیکال تفکیک میان خود را باصفت «مردها» و «نامردها» آغاز کرده و خود را از مرحله «شهروند مدنی» به وصف «شهروند شورشی» رساندهاند. اینچنین دگردیسی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران بیبدیل نیست! در همان سپیدهدم پیروزی انقلاب درحالیکه مردها اسلحه به دست روبروی دشمن بعثی سنگر گرفته بودند، میلیشیای ناجوانمرد مسعود و مریم رجوی در خیابانهای تهران هرکسی که ظاهر حزباللهی داشت را ترور میکرد، این ماشین خشونت مدتی بعد به جنایتکارترین دولت معاصر پیوسته و با آنها هم قسم شد.
دو دهه بعد درست در روزهایی که کشورمان زیر بار فشار دشمنان قرار داشت، همین گروه نامرد در روز عاشورای حسینی به خیابان آمده و به ساحت مقدسترین جوانمرد تاریخ جسارت میکند. اندکی بعد مشخص میشود که قرابتی شدید میان منافقین و برخی از اصلاح طلبان به وجود آمده است!
پس از یک رویارویی مستقیم در سال 88 و دو تک و پاتک در سالهای 96 و 98 و تحریم انتخابات در سال 1400 هسته سخت اصلاحات خشمگینتر از گذشته سودای کادر سازی جدید دارد. آنها گمان میکنند در فرجام ماجرا پیروز خواهند شد؛ بهزودی مبتکرین تز فشار از پایین برای قیام سراسری با سد محکم روبرو میشوند؛ جنگ تنبهتن شورشیها با میراث حاج قاسم سیلمانی در حرم با سرشکستگی هرچهتمامتر به پایان خواهد رسید.
[1] https://mashghenow.com/?p=5105
[2] http://www.ensafnews.com/303192
[3] https://etemadonline.com/content/463514
[4] https://www.hamshahrionline.ir/news/524836
[5] https://mashghenow.com/?p=5109