ماهان شبکه ایرانیان

بخشیدن یکدیگر را یاد بگیریم!

بخشش می‌تواند برای کسانی که مورد ستم، آزار، تجاوز و تخطی قرار گرفته‌اند، التیام بخش و مفید باشد و نقشی کلیدی و باارزش در صلح و هماهنگی بین مردم ایفا کند.

بخشیدن یکدیگر را یاد بگیریم!

تحریریه ماهنامه بهار زندگی

 

بالاخره او را بخشیدم!
خواهش می‌کنم مرا ببخش!
برای بخشیدن هیچ وقت دیر نیست!
چرا مرا نمی بخشی؟!

همه ما در زندگی نظیر این جملات را شنیده یا گفته‌ایم؛ زیرا هیچ انسانی از خطا و اشتباه مبرا نیست. اما خوشبختانه در بیشتر مواقع خطا‌ها و اشتباهات با همه تبعات منفی که ممکن است به دنبال داشته باشند، ما را آبدیده‌تر کرده و درس‌های ارزشمندی به ما می‌آموزند و از این نظر در زندگی ما نقش مهمی دارند. اگرچه نتایج مخرب و منفی بعضی از اشتباهات، تنها دامنگیر خود ما می‌شود، اما بسیاری از اشتباهات، در ارتباط با دیگران، یعنی در روابط بین فردی ما رخ می‌دهند و در نتیجه غیر از خود ما فرد یا افراد دیگری هم تحت تاثیر قرار می‌گیرند. گاه در این میان حقی ضایع می‌شود، دلی می‌شکند، ضرر مالی، معنوی یا جانی به دیگری وارد می‌آید، پیشرفت کسی متوقف یا مختل می‌‌گردد و یا ده‌ها نوع مشکل دیگر برای بقیه بوجود می‌آید. حتی اگر در ابتدا نسبت به مسائل و مشکلاتی که برای دیگران درست کرده‌ایم بی‌اعتنا باشیم، سرانجام روزی می‌رسد که متوجه خطاهای خود بشویم و در صدد جبران آنها برآییم. اما جبران هم همیشه کار آسانی نیست، چون بعضی چیزها را دیگر نمی‌توان جبران کرد و تنها کاری که می‌توان کرد، این است که لااقل مرهمی بر زخم دل طرف مقابل بگذاریم و کاری کنیم که او از ته دل ما را ببخشد.
گفتیم، همه ما خواهی نخواهی در زندگی دچار خطا یا اشتباهاتی شده‌ایم. پس احتمالا در موقعیت‌هایی قرار گرفته ایم که کسی را ببخشیم یا از کسی طلب بخشایش کنیم. وقتی در حالت دوم قرار می‌گیریم، یعنی درخواست بخشش می‌‌کنیم آرزو داریم طرف مقابل نه تنها ما را ببخشد، بلکه در کمیت و کیفیت محبت و رابطه‌ای که با ما دارد نیز خللی ایجاد نشود. اما متاسفانه گاه پیش می‌آید که این آرزو برآورده نمی‌شود؛ چرا که اثر یا زخم بر جای مانده بیش از حد عمیق یا چرکین شده است. در این حالت اغلب طرفی که اشتباه کرده اصرار به بخشوده شدن دارد؛ در حالی که تنها او نیست که مشمول منفعت بخشایش خواهد شد. در واقع، اکثر ما گمان می‌کنیم که بخشیدن دیگران، تنها به نفع آنهاست؛ در حالی که این طور نیست و محققان دریافته‌اند که بخشش بیش از دیگران برای خود فرد بخشنده التیام‌بخش است. در اینجا به نتایج تحقیقاتی در این زمینه اشاره می‌شود:
از دیدگاه آن رایت و همکارانش، هیچکس در زندگی‌اش از ترس و اضطراب به دور نیست؛ بنابراین هر کسی ممکن است در زندگی صدماتی را متحمل شود که آثار منفی بعدی بر وی داشته باشد. 
بخشش می‌تواند برای کسانی که مورد ستم، آزار، تجاوز و تخطی قرار گرفته‌اند، التیام بخش و مفید باشد و نقشی کلیدی و باارزش در صلح و هماهنگی بین مردم ایفا کند. در نتیجه بخشش، دردها و ‌آزارهای ناشی از ظلم کاهش می‌یابد و به این دردها و آزارها اجازه داده نمی‌شود که به طور مداوم به شخص آسیب برسانند. در حقیقت، بخشش، تلاش فعالی است برای جایگزینی تفکرات بد با تفکرات خوب و جایگزین کردن خشم و تلخی با مهربانی و آرامش. همچنین، بخشش موجب چیرگی بر احساسات منفی مانند عصبانیت، تنفر، میل تلافی و مانند اینها و جایگزین کردن آنها با احساسات مثبتی مانند دلسوزی، خیرخواهی و حتی عشق می‌شود. 
آن رایت و همکارانش معتقدند، افرادی که قربانی ظلم و آزار شده‌اند، برای بخشیدن شخص آزاردهنده چهار مرحله را طی می‌کنند تا آنها را ببخشند. البته هر یک از این مراحل چهارگانه شامل مراحل و بخش‌های کوچک‌تر هم هست که فعلا به جزئیات آن نمی پردازیم: 
در مرحله اول یا مرحله کشف، قربانی از درد عاطفی که در نتیجه رنجش ایجاد می‌شود، آگاه شده و در خود غیرعادلانه بودن رنجش و نیاز به تلافی را احساس می‌کند. 
مرحله دوم یا همان مرحله تصمیم‌گیری، زمانی است که قربانی به منظور ترک تفکر تلافی جویانه یا منفی، تصمیم به بخشش فرد آزاردهنده می‌گیرد. 
در مرحله سوم، یعنی در مرحله عملی، قربانی درگیر مسأله بخشش فرد ظالم، ‌جنایتکار و متجاوز می‌شود. اغلب در این مرحله نیاز است که قربانی داستان ظلم به خود را به صورت منطقی طرح کرده و به طور اخلاقی متعهد شود که درد خود را از آزاری که از متخلف احساس کرده است، فراموش کند. 
مرحله چهارم، مرحله نتیجه است. در این مرحله تمام این فرایندها فرد را به بهبود سلامت روانی هدایت می‌کند و اینجاست که معجزه بخشش نمایان می‌شود؛ اینکه وقتی ما هدیه مهربانی و دلسوزی خود را به دیگران می‌دهیم، خودمان التیام پیدا می‌کنیم؛ به همین سادگی.

اما آیا به نظر شما ما بلدیم یکدیگر را ببخشیم؟
فرید من در تز دکترای خود چنین نتیجه‌گیری کرده که بیشتر مردم نیاز دارند بخشش را بیاموزند تا بتوانند همدیگر را ببخشند. اما چرا این یادگیری مهم است؟
دسموند عقیده دارد که بدون بخشش در ما تنفر به وجود می‌آید؛ تنفری که تبدیل به خصومت و عصبانیت می‌شود و به تدریج سلامتی را از بین می‌برد.
بخشش یک نیاز حیاتی و مطلق برای ادامه حیات بشریت است. همچنین، آن رایت معتقد است که مهمترین فواید روانی حاصل از بخشش، کاهش عصبانیت و تنفر، افزایش احساس عشق و پیشرفت در کنترل عصبانیت و ظرفیت‌پذیری برای اعتماد، آزاد شدن از کنترل افراد و حوادث گذشته، بهبود الگوی خواب، ‌اعتماد به نفس زیادتر در روابط، پیشرفت در کارایی و حل پیامدهای جسمانی و بیماری‌هایی است که به وسیله تنفر به وجود می‌آید. با توجه به این نتایج، می‌خواهم نبخشیدن طرف مقابل را به بندی نامرئی تشبیه کنم که به گردن طرف مقابل می‌اندازیم. درست است که این بند به مرورگردن او را به درد آورده و حتی زخم خواهد کرد، اما خود ما را هم تا آخر عمر به او می‌بندد و اگر تعداد نبخشیدن‌ها زیاد باشد، درست مثل این است که از جهت‌های گوناگون به جاهای مختلفی بسته شده و این طرف و آن طرف کشیده می‌شویم. پس خود ما نیز از تبعات به بند کشیدن دیگران مصون نمی‌مانیم! بهترین راه این است که دست و پا و بال و پرمان را هر چه زودتر آزاد کنیم. با نبخشیدن دیگران، پرواز و رهایی، آزاد زیستن و آزادانه پر گشودن برای خودمان هم سخت می‌شود. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان