این دقیقا همان چیزی است که مردم آمریکا میگویند خواستار آن هستند.تیم بایدن گروهی باتجربه از چهرههای مهم را گرد هم آورده است، این در تضاد شدید با افراد تازه کار و عجیب و غریبی قرار دارد که در تیم سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق مشغول کار بودند.با توجه به همه موارد فوق، شواهد لازم وجود داشت تا انتظار داشته باشیم که سیاست خارجی ایالات متحده بدون مشکل پیش برود.»
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: «اما واقعیت این است که شرایط آن طور که پیش بینی میشد، پیش نرفته است.بهطور حتم، بایدن و تیمش میتوانند به موفقیتهای اولیه دست یابند.از جمله پیوستن مجدد به توافق اقلیمی پاریس و سازمان بهداشت جهانی، از سرگیری مذاکرات با ایران درباره برنامه هستهای آن، انجام اقداماتی برای واکسیناسیون جهانی در مقابل کووید-19 و اصلاح روابط واشنگتن با متحدان کلیدی ناتو در اجلاس بروکسل در ماه ژوئیه میتواند مورد توجه قرار گیرد.به علاوه، بایدن بیشتر از هر یک از دو سلف خود در جهت محوریت بخشیدن به آسیا در سیاست خارجی آمریکا تلاش کرده است که به خودی خود موضوع بیاهمیتی نیست.هیچ کس در حلقه داخلی بایدن مجبور نشد پس از سه هفته از شروع دوران ریاستجمهوری وی با شرمندگی استعفا دهد.آنطور که مایکل فلین، نخستین گزینه ترامپ برای مشاور امنیت ملی مجبور به انجام این کار شد.همچنین کاخ سفید تحت اداره بایدن گافهای شرمآور مانند اشتباه درباره نام رهبران خارجی در بیانیههای رسمی یا انتشار اظهارات پر از اشتباهات املایی و مسائل دیگر نداشته است.این مسائل اشتباهات مکرر در کاخ سفید تحت کنترل ترامپ به شمار میرفت.»
والت افزود: « صادقانه بگویم، موفقیتهای دیپلماتیک به ندرت یک شبه اتفاق میافتد.پیشرفت واقعی و پایدار در مسائل بزرگ معمولا به تلاش مداوم و صبورانه در طول ماهها، اگر نگوییم سالها نیاز دارد.دستیابی به توافقهای مفید با متحدان و مخالفان تقریبا همیشه به درجاتی از دادن امتیاز و گرفتن آن نیاز دارد.حتی یک کشور قدرتمند مانند ایالات متحده به ندرت به هر آنچه میخواهد میرسد.نتیجه نهایی اینکه هیچ کس نباید در سال اول ریاستجمهوری بایدن انتظار معجزه در سیاست خارجی را داشته باشد.»
در ادامه این مطلب آمده است: « با این وجود، جنبههای خاصی از عملکرد بایدن نگرانکننده است و بیش از چند ناظر را وادار به مقایسههای ناخوشایند وی با سلفش کرده است.به طور مثال، مذاکرات با ایران به خاطر ترکیبی از سوءظن متقابل، سیاست ایران و ترس دولت بایدن به نتیجهای نرسیده است.با وجود این شرایط، اکنون پیشبینی میشود که هیچ توافق جدیدی به دست نخواهد آمد.در واقع، به نظر میرسد بایدن به سمت نسخه خودش از « فشار حداکثری » حرکت میکند، استراتژیای که بارها و بارها امتحان شده و هرگز جواب نداده است.من به اندازه برخی از ناظران به ویژه بسیاری از اروپاییها که تحت فشار قرار گرفتهاند، نسبت به نحوه مدیریت دولت در زمینه عدم تعامل با افغانستان انتقاد نمیکنم اما از تیمی مانند آنچه بایدن گرد هم آورده است انتظار میرود که در رفع نگرانیهای متحدان بهتر عمل کند.به طور مثال در خروج منطقی و کاملا قابل پیشبینی از افغانستان باید منافع شرکا در نظر گرفته میشد.مشارکت جدید AUKUS میتواند گامی مهم در جهت حفظ توازن مطلوب قدرت در هند و اقیانوس آرام باشد، اما آیا واقعا لازم است که در این راستا به منافع فرانسه ضربه بزنیم؟ به نظر میرسد تلاش کمی برای تسکین احساسات فرانسویها انجام شده است.»
به گفته این نظریهپرداز برجسته روابط بینالملل، علاوه بر این، دولت بایدن به عنوان دولتی که میگوید قصد دارد دیپلماسی را در مرکز توجه قرار دهد، در پر کردن پستهای کلیدی دیپلماتیک کند عمل کرده است.برخی از این تاخیرها به دلیل اولویتهای غیروطنپرستانه برخی سیاستمداران خودخواه است.بایدن در معرفی برخی سفیران کلیدی و سایر موقعیتهای سیاسی دیر عمل کرده است.او نزدیک به 9 ماه است که رئیسجمهور است و قریب به 20 درصد دوره ریاستجمهوری اش را طی کرده و هنوز تیمش کامل نشده است.این تا حدی به دلیل برخی روندهای اداری و مراحل تایید در ایالات متحده است، اما به طور کامل به این موضوع بستگی ندارد. وی ادامه داد: « اشتباه نکنید، عدم دستیابی بایدن به دستاوردهای عظیم تا به امروز با دیپلماسی مخرب ترامپ و مایک پمپئو، وزیر امور خارجه اش فاصله زیادی دارد.برخی از ناکامیهای ترامپ ناشی از اشتباهات اساسی در سیاست بود.به طور مثال، خروج از مشارکت ترانس پاسیفیک، کنار گذاشتن توافق اقلیمی پاریس، کنارهگیری از توافق هستهای ایران و اتخاذ سیاست فشار حداکثری در این ارتباط قابل توجه هستند.شکستهای دیگر زمانی رخ داد که ترامپ اهداف شایستهای داشت اما آنها را به نحو نادرستی دنبال میکرد.در این ارتباط میتوان به جنگهای تجاری مختلف یا جلسات نمایشی با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی اشاره کرد.اما در دوران بایدن، برعکس ما شاهد سیاستهای معقولی هستیم که با بیدقتی توسط تیمی دنبال میشود که تصور میشد در مدیریت روابط با دوستان و دشمنان بسیار بهتر عمل کند.» والت با اشاره به اینکه آنچه در نهایت اهمیت دارد، نتایج است و شکاف بین خواستههای دولت و عملکرد آن چیزهای زیادی را درباره دشواری ذاتی اجرای سیاست خارجی موفق نشان میدهد، افزود: « به ویژه با توجه به بلندپروازیهای دولتهای ایالات متحده که تقریبا نمیتوانند در برابر آنها مقاومت کنند.برای تجزیه و تحلیل بهتر مسائل باید توجه داشته باشیم که اکنون دوران تک قطبی به پایان رسیده است.ما در یک دنیای چند قطبی نامشخص زندگی میکنیم.همانطور که نظریه پردازان روابط بینالملل مدتهاست درک کردهاند، روابط بین قدرتهای بزرگ در شرایط چندقطبی ذاتا پیچیدهتر، احتمالیتر و دشوارتر از روابط در شرایط دوقطبی یا تک قطبی است.با وجود بیش از دو قدرت اصلی، منافع بازیگران مهم، کمتر ثابت و قابل پیش بینی است است.به جای ترازهای واضح «ما در مقابل آنها » که معمولا مربوط به شرایط دوقطبی است، انتظار میرود ترتیبات سستتری ایجاد شود که در آن شرکا درباره برخی مسائل توافق میکنند اما درباره برخی دیگر به توافق نمیرسند.»
وی تاکید کرد: « موضع تا حدودی مبهم آلمان در حال حاضر یک نمونه در همین زمینه به شمار میرود.از یکسو، برلین به ناتو پایبند است و رهبران آلمانی هنوز به داشتن روابط محکم با ایالات متحده اهمیت زیادی میدهند.اما از سوی دیگر، برلین از بیاعتنایی به مواضع آمریکا در قبال روسیه و چین دوری نمیکند.زیرا ساخت خط لوله نورد استریم 2 با همکاری روسیه و حفظ بازارهای صادراتی آلمان در چین به نفع منافع ملی برلین است.»
در نهایت در این مطلب آمده است: « به طور کلی به نظر میرسد اگرچه نمیتوان با قطعیت درباره شکست سیاست خارجی بایدن سخن گفت، اما او و تیمش انتظارات را درباره اجرای بیعیب و نقص سیاست خارجی در عرصه بینالملل برآورده نکردهاند.»