به گزارش جام جم نسل ما، نسل قلکهای سفالی است. بچه که بودیم پدر و مادرمان عید نوروز یک قلک سفالی به ما میدادند و میگفتند تا نزدیکیهای عید سال آینده، پولهایت را پسانداز کن، بعد قلک را بشکن و با پساندازت لباس، کفش، کیف و... بخر، اگر کم آوردی ما کمکت میکنیم.
چه کیفی داشت با پول خودمان خرید کردن؛ پساندازی که از پول توجیبیمان جمع شده بود و باید بگذاریمش بهحساب خونجگر خوردن! درست زمانی که میتوانستیم همه پولی را که والدینمان برای خرج هفته یا ماه به ما میداند خرج کنیم، خواستههایمان را مدیریت میکردیم، چشم روی آنچه در لحظه میخواستیم، میبستیم تا قلکمان را پرتر کنیم و شب عید هر چه دوست داریم، بخریم.
روزگار عوض شد و جای قلکهای سفالی را قلکهای پلاستیکی و فلزی گرفت و بعدتر همانها هم جایشان را به قلکهای فانتزی قفلدار و رمزدار داد. قلکها زیباتر و خوشرنگتر شدند، اما از شواهد پیداست که نسل به نسل رفتار پسانداز کردن کمرنگتر شد.
حالا دیگر بیشتر بچهها کارتبانکی دارند که روزانه یا هفتگی شارژ میشود و آنها میتوانند در چشم بر هم زدنی با آن خرید اینترنتی انجام دهند و دیگر لازم نیست حتی به مغازه و فروشگاه بروند و لذت خرید حضوری و لمس لباس، کیف، کفش، عروسک و بقیه لوازمی که لازم دارند یا دوست دارند آنها را داشته باشند، تجربه کنند. در این شرایط بچهها به این فکر نمیکنند که ته کارتبانکی مبلغی را بهعنوان پسانداز نگهدارند. راستش را بخواهید انگار پسانداز فقط با لمس پول امکانپذیر بود و الان دیگر پول فیزیکی وجود ندارد که بچهها درک واضحی از آن داشته باشند.
همهچیز اینترنتی شده و پدر و مادرهایی که برای آینده فرزندان خود برنامهریزی دارند بیشتر خودشان برای آنها سرمایهگذاری میکنند، طلا و دلار میخرند و برایشان نگهمیدارند و آنهایی که مغز اقتصادی پویاتر و بهروزتری دارند برای آینده بچههایشان «سرمایهگذاری اینترنتی» میخرند و در این میان آن فرزند اصلا متوجه نمیشود چی به چی میشود.
با همه این، اما و اگرها و تحلیلها، پسانداز کردن آنقدر اهمیت دارد که روز 31 اکتبر را در تقویم جهانی بهنام روز پسانداز ثبت کردهاند یا به همه مردم دنیا در هر سن و سالی یادآور میشود که مقداری از درآمد خود را پسانداز کنند. هرچند روانشناسان و مربیان رشد شخصی بر این باورند اگر فردی از کودکی پسانداز کردن را از والدین و محیط خانواده یاد نگیرد در بزرگسالی بعید است بتواند این سیستم را در مغز خودش فعال کند.
اهل پسانداز نیستم
نعیمه نظامدوست، بازیگر است و در چند سری از مجموعه محله گلوبلبل بازی کرده. او میگوید در این مجموعه همه مسائل روز جامعه را با زبان و اجرایی کودکانه برای بچهها بازگو میکنیم. تا جایی که من خبردارم و بازخوردهایی که به ما میرسد، بچهها از محله گلوبلبل بسیار میآموزند.
درباره پسانداز هم ما در این برنامه صحبت میکنیم و امیدواریم بچهها و والدین روی این موضوع حساس شوند و آن را به برنامه روزانه خود تبدیل کنند. من اصلا اهل پسانداز نیستم. راستش را بخواهید آنقدر گرانی است و پول بیارزش و تورم بالاست که دیگر نمیتوان پسانداز کرد. همانقدر که بتوانیم خرج روزانه و ماهانه را تأمین کنیم، باید خودمان را تحسین کنیم.
به نظام دوست میگویم، چند سالی است که گرانی افسارگسیخته شده، اما مثلا 20سال قبل که شرایط بهتر بود، پسانداز میکردید؟ اصلا پسانداز در سبک زندگیتان جایی دارد؟ میگوید: نه! هر چه دستمزد میگیرم، خرج میکنم. فکر اقتصادی هم ندارم که مثلا به این فکر کنم که آخر ماه اگر پولی اضافه ماند با آن چه کنم. شاید برای همین است که خانهای از خودم ندارم و با این اجارههای سربهفلک کشیده، مستأجرم و تصور هم نمیکنم دیگر بتوانم خانه بخرم.
از دور هر کس ما را میبیند، تصور میکند دستمزدهای آنچنانی میگیریم و خیلی پولداریم، اما واقعیت این است که آن بازیگران خیلی پولدار انگشتشمارند. بقیه چند ماه سرکاریم و چند ماه بیکار. باید حواسمان باشد درآمدمان را چگونه مدیریت کنیم که در ماههای بیکاری، خیلی بیپول نشویم.
ساعت خوشی که تمام شد
وقتی در برنامه ساعت خوش بازی میکردم، شرایط خیلی خوب بود. یادم است با اولین دستمزدی که از این برنامه گرفتم هم برای خودم کلی خرید کردم هم برای خانوادهام. آن زمان پسانداز میکردم، اما چون فکر اقتصادی نداشتم، نمیدانستم با پولی که برایم میماند چه کنم برای همین خرجش میکردم.
همان زمان باید خانه میخریدم، اما همیشه حرف پدرم یادم میآمد که میگفت: اجارهنشینی؛ خوشنشینی. چه میدانستم که اینطوری میشود. پدرم اصلا اهل پسانداز نبود. هر چه درمیآورد، خرج میکردیم. مادرم خانهدار بود و پیرو پدرم. راستش من در خانواده پسانداز کردن را یاد نگرفتم. به نظرم اگر از پدر و مادر این کار را یاد نگیری دیگر نمیتوانی آدمی باشی که پسانداز جزو کارهای روتینش است. البته با واژه «روز مبادا» که خیلیها از آن استفاده کرده و پسانداز میکنند، موافق نیستم.
وقتی برای روز مبادا پول جمع کنی، حتما آن را برای درمان و تعمیر و... خرج میکنی، اما اگر برنامهریزی داشته باشی و مثلا بگویی این پول را پسانداز میکنم برای خرید خانه، ماشین، سفر، جهیزیه دختر و پسرم و... بهتر است. به نظرم برای هر چیزی پول پسانداز کنی در همان راه هم خرجش میکنی. من هم که اصلا به پسانداز فکر نمیکنم و فعلا روزانه زندگی میکنم تا ببینم چه پیش میآید.
رابطه پسانداز با مسؤولیتپذیری
قدیمها و در سبک زندگی گذشتگان پدر و مادرها پسانداز داشتند و درباره آن در خانه و در حضور بچهها صحبت میکردند و همین باعث میشد پسانداز برای کودکان از یک واژه بالقوه به یک کار اجرایی تبدیل شود و آنها ببینند که مثلا پدر با پول پسانداز ماشین میخرد یا خودرویش را عوض کرده و یک مدل بالاتر میخرد یا خانه کوچکشان را بزرگتر میکند، اما سبک زندگی ما ایرانیها بهسرعت تغییر کرد و همچنان در حال تغییر است و در این میان برخی از آداب تربیتی و زیست خانوادگی ما نیز تغییر کرد و برخی عادات خوب از بین رفت. درست است که شرایط اقتصادی سخت شده و بیشتر خانوادهها دیگر نمیتوانند پساندازی داشته باشند، اما به نظرم نباید صورت مسأله تربیتی و آموزشی بهکلی حذف شود.
بهتر است بچهها پسانداز کردن را یاد بگیرند؛ تلاش برای جمعآوری مقداری پول و بعد لذت خرید از پسانداز در رشد شخصیت کودکان بسیار مؤثر است. پسانداز کردن به بچهها میآموزد برای دستیابی به خواستههایشان تلاش کنند. در این مسیر یادمیگیرند پرتوقع و طلبکار نباشند و میآموزند پولی را که با زحمت پسانداز کردهاند، مدیریت کرده و بیهوده آن را خرج نکنند. این روش کمک میکند آنها در آینده افراد مسؤولیتپذیرتری باشند.