حالا دیگر هرکس میپرسید معنی اسمت چه میشود؟ به سرعت میگفتم نعمت الهی که از طرف خداوند به سوی بندگانش سرازیر است.» او درباره ویژگیهای شخصیتیاش در کودکی میگوید: «در دوران کودکی، حسابی فضول و کنجکاو بودم و دوست داشتم از همه چیز سر در آورم. پدرم فنی کار بود و همه چیز را خودش تعمیر میکرد؛ ماشین، لوازمبرقی و... من هم سعی میکردم ادای او را درآورم و مثلا ناگهان دل و روده رادیو را میریختم بیرون، با این خیال که دارم درستش میکنم فکر میکنم این موضوع به این خاطر بود که میل به تجربهگرایی زیادی در من وجود داشت. شاید به همین خاطر بود که پس از بازی در نقش «قطام» در سریال «امام علی» و دیده شدن، قید زندگی در ایران را زدم و برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شدم؛ چون میخواستم چیزهای جدیدتری را کشف کنم و حاضر به سکون نبودم.»
آسایش درباره نخستین نقشش تعریف میکند: «هیچکدام از نقشهایی که بازی کردم جایگزین قطام در سریال امامعلی(ع) نمیشوند. برای شکلگیری این شخصیت که به سالها پیش برمیگردد، همه عناصر برای اولینبار برایم اتفاق میافتاد، از اولین خاطره بازیگری گرفته تا اولینباری که جلوی دوربین قرار گرفتم همه و همه برایم طعم اولین را میداد که بسیار لذتبخش نیز بود و به همین دلیل نیز معتقدم یکی از بهترین نقشهایم و البته خاطرات خوش زندگی کاریام شد. یادم هست در همان سالها محمدرضا شریفینیا که دستیار داوود میرباقری در سریال امامعلی(ع) بود، به مازیار پرتو داییام پیشنهاد داده بود تا مرا برای آن نقش معرفی کند. ایشان به من گفتند؛ اما به این دلیل که من هنوز لیسانسم را نگرفته بودم و به تازگی دیپلم گرفته بودم، قصد داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کنم؛ اما سفرم به تاریخ دیگری موکول شد و در همین زمان بهدستآمده مازیار پرتو به من گفت که برای تست گریم نقش قطام یکبار هم که شده برو و ازآنجاکه اصلا به بازیگری فکر نمیکردم، بهخاطر حرف ایشان برای تست گریم رفتم. روزی که همراه با مادرم برای تست گریم به شهرک سینمایی رفتیم، دو نفر دیگر هم برای تست آمده بودند که اتفاقا یکی از آنها شباهت بسیاری به قطام آن هم از لحاظ ظاهری و چشم و ابروهای مشکیاش داشت و مادرم میگفت مطمئنا او انتخاب میشود؛ اما در کمال ناباوری سه روز بعد از تست گریم طی تماسی گفتند که داود میرباقری مرا برای این نقش انتخاب کرده است. روزی که مقابل دوربین قرار گرفتم بهشدت استرس داشتم و مدام با خودم میگفتم که باید تمام انرژیات را بگذاری و خوب بازی کنی. یک هفته گذشت و بعد متوجه شدم که در همین مدت کوتاه در حال تست زدن بازی من بودند که اگر از نظرشان مناسب نبود، فرد دیگری را برای این نقش بیاورند. قبل از بازی در این سریال هیچ تجربه بازیگری در هیچ مدیومی نداشتم و معتقدم که حضورم در این سریال در قسمت و تقدیرم نوشته شده بود. کما اینکه شاید برخی بر این باور بودند که من به راحتی میتوانم به واسطه داییام به حیطه بازیگری وارد شوم. از کودکی اصلا به بازیگری بهعنوان حرفه آیندهام فکر نمیکردم و همیشه دوست داشتم معمار و یا گرافیست شوم.»
پس از سریال امامعلی(ع) وی در فیلمهای زیادی از جمله گل یخ، پرتقال خونی، ساحره، نهنگعنبر و خوک بازی کرده است؛ اما فیلمی که توانست برای او جایزه سیمرغ جشنواره بیستونهم فجر را به ارمغان بیاورد «ورود آقایان ممنوع» بود. آسایش درباره این فیلم و نزدیک شدن به نقش مدیر بداخلاق در آن میگوید: «من به چند خاطره رجوع کردم، یکی دوران مهد کودکم که باید خیلی مرتب و منظم بودیم و بسیار سختگیر بودند و در مقطع دیگری باز مدیری که سختگیری زیادی داشت و مدرسه مانند سربازخانه شده بود. یکی از جذابترین بخشها این فیلم این بود که قرار بود زشت باشم و یکی از دلایلی که بازیام خوب شد این بود که خیالم بسیار راحت بود و نگران این نبودم که مقابل دوربین زشت باشم یا بد دیده شوم. به رامبد جوان کارگردان فیلم هم میگفتم زشتترین حالتهای ممکن مرا در این فیلم درآوردی که هیچ کس آن را ندیده است.»
وی با اشاره به اکران این فیلم در آلمان گفت: «در آنجا بیشتر متعجب میشدم. فیلم داستانی در مدارس ایران دارد و حتی کسانی که در ایران مدرسه نرفته بودند هم خیلی خوب با فیلم ارتباط برقرار میکردند و میخندیدند.»
آسایش که در این فیلم همبازی رضا عطاران بود خاطرات بامزهای از کار مشترک با او در فیلم «نهنگعنبر» تعریف میکند. وی میگوید: «سر صحنه عقد من و رضا قرار بود که یک سیلی به او بزنم، قبل از فیلمبرداری به او هشدار دادم که دستم خیلی سنگین است؛ ولی رضا گفت اشکالی ندارد تو بزن و من دوباره یک تیکه دیگری میاندازم و تو یک سیلی دیگر به من بزن. من هم زدم و بعد از اینکه دیالوگ دوم را گفت سیلی بعدی را هم زدم. پس از پایان فیلمبرداری میگفت وقتی اولی را زدی گفتم تو رو خدا دومی رو نزن.»