محمدرضا دژکام : روان شناس، روان درمانگر و مشاور ازدواج و خانواده
تحریریه زندگی آنلاین : جدا کردن رشد عاطفی و اجتماعی در این دوره از زندگی، کار آسانی نیست و روانشناسان فقط برای سهولت مطالعه، این تقسیمبندی را انجام میدهند. از زمانی که کودک دریابد که وجود مادر برای ارضای نیازهایش ضروری است، اولین زمینههای آگاهی اجتماعی نیز شکل میگیرد. به این ترتیب کمتر میتوان زمینههای عاطفی و اجتماعی را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد.
در سه چهار ماهگی هیجانهای خوشایند کودک به صورت شادی، خنده و صدای مخصوص در مقابل محرکهای مطبوع دیده میشود و اگر کودک را در آغوش بگیرند شادمان و ساکت میشود؛ یعنی نوعی پاسخگویی به عوامل محیطی، ضمن بروز پاسخهای عاطفی مشاهده میشود.
یک کودک طبیعی سه تا شش ماهه در مقابل چهره مادر یا افراد غریبه و حتی ماسک و مترسک لبخند میزند. در هشت ماهگی چهرهاش با دیدن این افراد غریبه تغییر میکند. در اواخر سال اول زندگی، پاسخ عاطفی ترس، گاه به صورت اضطراب کلی و گاه به صورت وحشت از غریبه، ترس از جدا شدن از مادر و ترس از صدای بلند به وضوح دیده میشود که به تدریج از بین میرود. اگر نیازهای کودک به موقع برطرف شود و والدین عواطف واقعی خود را به کودک نشان دهند و کودک دریابد که صمیمانه دوستش دارند و از او حمایت میکنند، احساس امنیت، آرامش و اطمینان میکند و بر عکس، اگر توجه به کودک ناکافی، ناپایدار یا منفی باشد، کودک احساس ناامنی و ترس میکند. تحقیقات مختلف انجام شده در مورد حیوانات و انسان، نشانگر ایــن است کـه ارتباط کـودک و مادر، هم در رشـــد جسمانی و هم در ابعاد روانی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
بیشتربخوانید:
الف) احساس امنیت و داد و ستد عاطفی با مادر
اهمیت مادر برای کودک تنها در رفع نیازهای او خلاصه نمیشود. بلکه همه احساس امنیت کودک وابسته به وجود مادر است. اولین احساس رضایت خاطر در نتیجه مکیدن حاصل میشود. شیر دادن مادر، پیوندی عمیق بین کودک و مادر ایجاد کرده و باعث احساس امنیت کودک میشود و در رسیدن به اعتماد اساسی که مورد نظر اریکسون است به کودک کمک میکند. مطابق تحقیقات ولف و اسپیتز، در صورتی که کودک به طور مستمر عشق و علاقه مادر را دریافت نکند، حتی واکنشهای بسیار طبیعی عاطفی نیز به موقع بروز نمیکند. برای مثال در فاصله سنی سه تا شش ماهگی، واکنش طبیعی خنده در کودک دیده میشود؛ اما اگر فعالیتهای مادرانه ناکافی باشد، این واکنش طبیعی نیز بروز نمیکند. به صورت پریدگی رنگ و از دست دادن شادابی طبیعی، تنفس نامنظم و حتی ناراحتیهای معده و روده که منجر به اسهال و استفراغ در کودک میشود، ظاهر میگردد. با توجه به این تحقیقات، کودک باید در یک دوره طولانی، محبت مادرانه کافی و با ثبات را تجربه کند. تظاهر به رفتار مادرانه کافی نیست. کودک نیاز به دریافت محبت واقعی و عمیق مادر یا جانشین مادر دارد تا بتواند مراحل رشد را به طور طبیعی طی کند یا عشق و علاقه خود را به او ابراز کند.
ب) ارتباط با بزرگسالان
ارتباط کودک با بزرگسالان و چگونگی آن از مهمترین عوامل رشد شخصیت کودک است. باید والدین قبل از این که کودک به دنیا بیاید، در مورد آینده او احساس مسئولیت کنند. در ابتدای تولد، نوزاد انسان بسیار ضعیف است و برای ادامه زندگی کاملا به دیگران وابسته است. مادر یا جانشین او به تدریج کودک را با محیط آشنا میکند. کودک در دو سه ماه اول زندگی با دنیای خارج آشنایی ندارد. او با شروع رشد و کسب تجارب ادراکی محیطی میکند. این شناخت در حدود چهار یا پنج ماهگی حاصل میشود. اولین کسی که کودک با او ارتباط برقرار میکند، مادر است. تماس نوزاد با مادر اولین ارتباطهای جسمی و اجتماعی را به وجود میآورد. به همین علت، این تماس در برداشتهای او از محیط و روابط اجتماعی بعدی او نقش بسیار اساسی دارد. سال دوم زندگی از نظر رشد اجتماعی اهمیت بسیار دارد. از یک طرف، کودک تواناییهایی به دست آورده که دوست دارد آنها را به مرحله اجرا بگذارد و از طرف دیگر نیاز او به بزرگسالان هنوز قابل توجه است.
کودک در این سن باید ضمن احساس امنیت و آرامش در محیط، به راحتی احساسات و تمایلات خود را نشان دهد تا تدریجا استقلال و اتکای به نفس او رشد کند. همان طور که توجه بیشتر از اندازه به کودک باعث متکی شدن و عدم رشد استقلال در کودک میشود، طرد کودک میتواند اختلالات مختلف روانی برای کودک به بار آورد. از همان ابتدا مشاهده میشود که کودک نسبت به ناراحتی و عصبانیت واکنش نشان میدهد؛ گاه به شدت گریه میکند، عصبانی میشود و شیر نمیخورد. روابط اولیه کودک و مادر اهمیت فوقالعاده در چگونگی اجتماع شدن و رشد شخصیت او دارد. مادرانی که بیش از اندازه معمول به کودکان خود توجه میکنند فرزندانی کاملا وابسته بار میآورند. گاه دیده میشود که زیادهروی در محبت به جایی میرسد که والدین، رضایت کودک را بر مصلحتهای واقعی تعلیم و تربیت صحیح او ترجیح میدهند. عدم توجه به کودک نیز سبب طرد شدن کودک میشود؛ در نتیجه او به هیچ وجه نسبت به محیطی که در آن زندگی میکند، احساس امنیت نمیکند. چنین کودکانی معمولا مشوش و مضطربند و ناسازگاریهای رفتاری نشان میدهند. حمایت بیش از اندازه، کودک را خجول میسازد و رشد هیجانی او را به تاخیر میاندازد؛ از طرف دیگر عدم حمایت از کودک نیز میتواند واکنشهای متفاوتی به دنبال داشته باشد که از میان آنها میتوان بیتفاوتی، پرخاشگری و نارضایتی را نام برد.
بیشتربخوانید:
پ) توجه به همسالان
در این مرحله زندگی، مخصوصا در سال اول، توجه کودکان به همسالان چندان زیاد نیست و کودک بیش از همه به خانواده مخصوصا مادر وابسته است. کودک سه ماههای که با نزدیک شدن مادر، دستها و پاهایش را به علامت خوشحالی تکان میدهد و لبخند میزند، در حال یادگیری برخوردهای اجتماعی است. او در یک سالگی با آشنایی و برخورد با محیط، روابط گستردهتری را تجربه میکند؛ ولی روابط اجتماعی او با کودکان دیگر با نزاع سر اسباببازی همراه است، زیرا به اسباببازی بیشتر از همبازی توجه دارد. در حدود هجده ماهگی کمکم توجه کودک به همسالان جلب میشود، ولی هنوز همکاری چشمگیری با آنها ندارد. از حدود ماه بیستم به بعد برای تاثیر متقابل با دیگران تغییراتی در رفتار کودک به وجود میآید.
ت) بازی و اهمیت آن در سال اول زندگی
فقط در دو سه ماه اول زندگی کودک برای ارتباط با محیط، فعالیت چشمگیر از خود نشان نمیدهد، ولی از آن به بعد، فعالیتهای وی افزایش مییابد و در حدود شش ماهگی با اشیایی که در دسترس او است، بازی میکند. اسباببازیها را به دهان میبرد، آنها را تکان میدهد و از صدای آنها لذت میبرد. به طور کلی کودک تا یک سالگی با هر وسیلهای که در اختیارش قرار گیرد، بازی میکند و آنها را از لحاظ زبری، نرمی، طعم، صدا و امثال آن مورد بررسی قرار میدهد. برای کودکان این سن، جغجغه، عروسک و حلقههای نرمی که تمیز کردن آنها آسان باشد، بسیار مناسب است.
با راه افتادن کودک، بازیهای او نیز رنگ دیگری به خود میگیرد. کودک تحرک بیشتری دارد و به کشیدن اشیا و اسباببازیها به دنبال خود، علاقهمند میشود. تختههای رنگینی که کودک بتواند با نخی آنها را به این طرف و آن طرف بکشد، بسیار مورد توجه کودکان است؛ زیرا کودک در این زمان علاقهمند به آشنا شدن با رنگها است و سعی میکند به سرعت آنها را دستهبندی کند؛ بنابراین بهتر است اسباببازیهایی با رنگهای متنوع در اختیار کودک قرار گیرد. در این سن توپ وسیله بازی بسیار جالبی برای کودک است. از آنجا که کودک در راه رفتن و دویدن کنترل زیادی ندارد، بهتر است که اسباببازیهای با دوامی که زیر دست و پای کودک نمیشکند، در اختیار وی قرار گیرد. از طریق بازی کردن، حواس کودک تقویت میشود. از جنبههای مهم درک محیط اطراف، درک صداهایی است که در محیط وجود دارد، بنابراین زنگوله، جغجغه و هر اسباببازی دیگری از این قبیل، میتواند برای کودک مفید باشد. به طور کلی در این سن، اسباببازیهای سبک و صدادار برای کودک مناسب است. اسباببازیهای کودک باید به نحوی انتخاب شود که حواس و حرکات او را هر چه بیشتر به کار بیندازد. اسباببازیهایی که خود کودک بتواند آنها را بسازد و خراب کند، مفید است؛ زیرا از این طریق، کودک به تواناییهای خود پی برده، از آن لذت میبرد. برای این گروه سنی اسباب بازیهایی با قطعات خیلی ریز مناسب نیست؛ زیرا هنوز عضلات کوچک دستها مهارت کافی را برای کار کردن با قطعات ریز پیدا نکرده است.
بر اساس تحقیقات پیاژه، بازیهای کودک در دو سال اول زندگی بسیار ساده و براساس فعالیتهای حسی و حرکتی است و کودک فقط با مهرهها بازی میکند و از تکرار و تقلید اعمال خوشحال میشود. طبیعی است که در این سن، قانون نیز بر فعالیتهای کودک حکمفرما نیست و در واقع، بازی نوعی تقلید و تکرار الگوهای رفتاری یا نوعی رفتار حرکتی است، بی آن که کودک بر قوانین حاکم بر بازی اطلاع داشته باشد. کودک دو ساله دوست دارد بیشتر تنها یا با یک بزرگتر آشنا بازی کند؛ ولی کمکم به تماشای بازی دیگران علاقهمند میشود، البته فراهم کردن موقعیتهایی که امکان همبازی شدن با کودکان دیگر را فراهم کند، بسیار با اهمیت است و باعث می شود که کودک از بازی با دیگران زودتر لذت ببرد. در سال دوم زندگی، بازی مفهوم عمیقتری پیدا میکند، مثلا ممکن است دختر بچهای اسباببازی خود را در ملافه پیچیده، در دهان او غذا بگذارد و یا فعالیتهایی از این قبیل انجام دهد. اسباببازیهایی که در این سن در اختیار کودک قرار داده میشود باید معنیدارتر باشد. توپ، مکعبهای بازی، عروسک، انواع حیوانات، ظروف و امثال آن از اسباببازیهای مناسب برای کودک است.
بیشتربخوانید:
تفاوتهای فردی کودکان
مشاهده کودکان در نخستین روزهای زندگی به ما نشان میدهد که آنان از همان ابتدای زندگی با هم تفاوت در تمام جنبههای قابل مشاهده دارند و همزمان با رشد کودکان ظاهر و پایدارتر میشود.
شکل ظاهر بدن
از تفاوتهای مشخص بین نوزادان، تفاوت در اندازههای نسبی قسمتهای مختلف بدن و بسیاری از خصوصیات قابل اندازهگیری در آنها است. بعضی از نوزادان ساختمان بدنی لاغر دارند؛ بعضی چاق و کوتاه قامتند، برخی از نوزادان صورتهای کوچک و شکمهای بزرگی دارند. مقدار موی سر و اندازه و رنگ آن نیز در نوزادان مختلف فرق میکند که در مقایسه با متغیرهایی مانند قد، وزن و عضلات نامشخصتر است و پایداری چندانی ندارد و در طی مراحل رشد تغییرات بیشتری میکند.
فعالیت
بعضی نوزادان از همان ابتدا بسیار فعال و پرجنب و جوشند و مرتب دست و پا میزنند. این گونه کودکان پاسخهای بازتابی نسبتا شکل یافتهای دارند. در حالی که بعضی از آنها تقلا و تلاش چندانی ندارند و میتوان گفت که رشد بعدی کودک، تحت تاثیر میزان فعالیت او قرار میگیرد. برای مثال، کودکی که بسیار پر انرژی و فعال است، آمادگی بیشتری برای دست زدن به وسایل مختلف منزل و این طرف و آن طرف رفتن دارد و در نتیجه، امکان سرزنش و تنبیه پدر و مادر برای او بیشتر است. مادر حساس در مقابل کودک فعال، حساسیت بیشتری نشان میدهد. پدری که خود پر جنب و جوش و فعال است از کودک بیحوصله دلخوشی نخواهد داشت.
حساسیت و تحریکپذیری
بعضی نوزادان از همان ابتدای تولد بسیار حساس هستند و به آسانی بر آشفته شده، گریه میکنند؛ با مختصر صدایی از خواب بیدار میشوند و کوچکترین محرکی مانند نور، گرسنگی یا دود آنها را عذاب میدهد؛ در حالی که بعضی کودکان مقاوم هستند و در مقابل تحریکات حسی، حساسیت زیادی نشان نمیدهند.
تحریکپذیری کودک به میزان فعالیت او ارتباطی ندارد. یکی از دلایل تحریکپذیری – ولی نه تنها علت آن میتواند زودرسی رشد ذهنی باشد؛ یعنی کودک متوجه موقعیت غیرطبیعی میشود، اما نمیتواند آن را درک کند یا نسبت به آن واکنش نشان دهد. ترکیب توانایی دریافت موارد غیر عادی و عدم توانایی در واکنش آن، باعث ترس یا گریه در کودک میشود.
شدت واکنش
بعضی کودکان نسبت به محرکهای محیطی واکنش شدیدتری نشان میدهند. این تفاوت، مخصوصا در گریه کردن کودکان یا خندیدن آنها به خوبی مشهود است. گریه این کودکان معمولا با داد و فریاد و زاری و خنده آنها با قهقهه و صدای بلند همراه است. این کودکان در مقابل حوادثی که تا اندازهای غیرمنتظره و جدید یا قدری ترسناک است، واکنش بسیار شدید نشان میدهند؛ در مقابل، برخی کودکان ناراحتی خود را به صورت بسیار ضعیف و بدون گریه و زاری نشان میدهند.
دامنه توجه
بعضی کودکان ساعتها با یک اسباببازی یا یک مساله سرگرم میشوند، در حالی که گروهی دیگر، به راحتی توجهشان از چیزی به چیز دیگر جلب میشود و به اصطلاح، از شاخهای به شاخه دیگر میپرند و دوست ندارند مدتی طولانی با یک اسباببازی مشغول باشند.
نظم طبیعی و سازگاری با محیط
بعضی کودکان از لحظه تولد بسیار ساکت و با نظم به نظر میرسند. این کودکان به موقع میخوابند و به موقع بیدار میشوند و به موقع شیر میخورند؛ در حالی که روی رفتار بعضی از کودکان به هیچ وجه نمیتوان حساب کرد و نظم خاصی در رفتار آنها دیده نمیشود. بسیاری از کودکان به سرعت و به راحتی با شرایط محیط سازگار میشوند؛ در حالی که بعضی دیگر با کوچکترین تغییر در محیط آزرده میشوند و مدتها طول میکشد تا خود را با محیط تازه سازگار کنند.