سرویس فرهنگ و هنر مشرق- روز پنجشنبه محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی در مراسم اختتامیه جشنواره سینما حقیقت گفت: مهمترین موضوعی که در دولت سیزدهم در حوزه فرهنگ دنبال میکنیم گفتمان جدیدی است که روی آن کار میکنیم؛ گفتمان انقلابی، نهضت تولید محتوایی و مضامینی که براساس سیاستها و راهبردهایی که به ما ابلاغ شده را در دستور کار قرار میدهیم؛ البته این موضوع به معنای ایجاد محدودیت برای سینماگران نیست. بلکه تلاش میکنیم تا کمک کننده باشیم.
کارزاری که منوچهر محمدی در سال 1390 کلید زد، منجر به استعفای محمد خزاعی دبیر وقت جشنواره فیلم فجر شد و محمدرضا عباسیان جای او را گرفت.
رئیس سازمان سینمایی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در این مدت 60 روزه بیش از 500 نفر را ملاقات کردم که عمدتاً از سینماگران، دست اندرکاران تولید و مردم بودند. جالب اینجاست که همگی از شرایط موجود ناراضی بودند و حتی یک نفر را ندیدم که بگوید من از این وضعیت راضی هستم. با بررسی که درباره این گلهمندیها داشتم متوجه شدم ریشه این موضوع در تساهل و تسامحی بوده که پیشتر در سازمان سینمایی وجود داشته است و سبب ایجاد دغدغههایی در گروههای مختلف شده است.
وی تاکید کرد: بحث دیگر این است که سینمای ایران متعلق به 10 هزار نفر است و نمیتوانیم بگوییم که همه امکانات و تجهیزات در اختیار 20-30 نفر باشد. دوران پدرخواندگی در سینمای ایران تمام شده است، اکنون سینمای ما به پدری نیاز دارد که خوب بشنود و خوب عمل کند و عدالت را رعایت کند. امروز در سینمای ایران قوانین حکمفرماست، باید بگویم که دوران تلفن زدن و سفارش کردن تمام شده و قوانین حکمفرماست.
خزاعی بیان داشت: درب سازمان سینمایی و مدیران آن به روی همه افراد با هر سلیقهای باز است. همه میتوانند مشکلات خود را در میان بگذارند و آنها را به بحث و گفتوگو بگذاریم. این مأموریتی است که دولت به ما داده و باید آن را انجام دهیم.
تقریبا اغلب خبرگزاریهای رسمی از پوشش این اظهارات محمدخزاعی چشمپوشی کردند یا به فاصله طولانی آنرا بازتاب دادند تا ضعف اطلاعرسانی روابط عمومی سازمان سینمایی درباره این اظهارنظر مهم خودنمایی کند.
این اظهارات خزاعی موجب تحسین بسیاری اهالی سینما و دلسوزان حوزه فرهنگ و سینما شد و رویکردهای اخیر این مدیر سینمایی که با رویه گذشتهاش کاملا در تضاد است، نشان داد او در تنظیم قواعد مدیریتیاش، خزاعی گذشته نیست که با تساهل و تسامح بخواهد با بدنه تمامیتخواه و هسته سخت اصناف سینمایی مماشات کند و آنها همچنان به تولید هزینه در حوزه فرهنگ و هنر همان مسیر 88 تا 92 را در پیش گیرند.
پیامد این اظهارنظر شجاعانه روز گذشته در فضای رسانهای خودنمایی کرد. مدیرکل نظارت بر عرضه و نمایش فیلم سازمان سینمایی روزگذشته اعلام کرد: فیلم سینمایی «چپ، راست» به کارگردانی حامد محمدی برای نمایش عمومی، نیاز به اعمال یک سری اصلاحات دارد و این موضوع به شورای صنفی نمایش هم، کتباً اعلام شده است. محمدرضا فرجی مدیرکل دفتر نظارت بر عرضه و نمایش فیلم سازمان سینمایی با اعلام این خبر گفت: این فیلم در دولت قبل هم از سوی شورای پروانه نمایش مشمول اصلاحات شده بود که بخشی از آن اصلاحات از آن زمان همچنان، صورت نگرفته است.
او ادامه داد: تأکید سازمان سینمایی بر حل مشکلات فیلمسازان و صاحبان آثار از جمله فیلم «چپ راست» است تا از طریق تعامل دوسویه برخی ایرادات و اشکالات مطرح شده از سوی شورای پروانه نمایش قبلی و کمیته بازبینی رفع شود تا سینماها شاهد تداوم رونق و اکران آثار جدید باشند.
مدیرکل دفتر نظارت بر عرضه و نمایش فیلم سازمان سینمایی با اشاره به لزوم همکاری و تعامل تهیه کنندگان خاطرنشان ساخت: طبیعی است تا زمانی که اصلاحات پیشنهادی شورا صورت نگیرد، به اکران عمومی نمیرسد.
او یادآور شد: در دو جلسه قبل شورای صنفی نمایش از سوی نماینده سازمان سینمایی در شورای صنفی این موضوع به طور شفاهاً در شورا اعلام شد و هفته گذشته نیز طی نامهای کتبی به شورا و پخشکننده فیلم ابلاغ گردید.
وی در پایان گفت: در جلسهای که در روز شنبه 27 آذر با حضور منوچهر محمدی تهیهکننده این فیلم در دفتر معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی تشکیل شد، این موضوع به ایشان هم ابلاغ شد که تا زمان انجام اصلاحات روی فیلم، نمایش آن از سوی سازمان سینمایی مورد پذیرش نیست و باید پس از انجام اصلاحاتی که ابلاغ شده، برنامهریزی برای اکران آن انجام شود، لذا تا انجام اصلاحات فیلم و بازبینی آن توسط شورای صدور پروانه نمایش، امکان اکران این فیلم وجود ندارد. وی در پایان اظهار داشت: از میان فیلمهای سینمایی موجود چند مورد نیازمند اصلاح بودند که برخی با همکاری و تعامل صاحبان آثار اکران شدند و برخی در نوبت اکران هستند.
آیا منوچهر محمدی آتش بیار فتنه سینمایی دیگری خواهد بود؟
پس از این اظهارنظر فرجی که بر قاطعیت مدیران و ناظران سازمان سینمایی صحه میگذاشت، انتظار واکنشی منفی از سوی منوچهر محمدی تهیهکننده بسیار طبیعی به نظر میرسید.
مشی و رویه اعتراضی منوچهر محمدی برای برهم زدن تعادل فضای مدیریتی در سینما سابقه چندان دوری ندارد. در هر بزنگاهی منافع فردی محمدی تامین نشود او به سرعت مواضع بسیار سخت حتی سیاسی اتخاذ میکند و در پیوست با واکنش خود نافرمانینمایی، هسته سخت سینما را فعال میکند.
این ادعا را میتوان مستند به اظهارنظر منوچهر محمدی در دوران مدیریت محمد خزاعی در جشنواره سیام فجر اثبات کرد. در این جشنواره در بهمن 1390 شش فیلم ملتهب اجتماعی نمایش داده شد که با ظرف اجتماعی و گفتمانی آن سالها تناسبی نداشت و از قضا رئیس سازمان سینمایی فعلی مدیریت آن جشنواره را بر عهده داشت. جشنواره به اتمام رسید و فیلم مهم منوچهر محمدی در این رویداد با عنوان بوسیدن روی ماه در هفت رشته کاندیدای دریافت جایزه شد و تنها جایزه بهترین صدابرداری را دریافت کرد. از طرفی پس از جشنواره مشخص شد که فیلم «بوسیدن روی ماه» امکان نمایش در نوروز 1391 را نخواهد داشت.
چندین روز از پایان جشنواره فیلم فجر در سال 1391 گذشت و محمدی در حالی که امیدی به نمایش فیلم بوسیدن روی ماه نداشت، روی آنتن زنده برنامه هفت به جشنواره سیام عنوان جشنواره خیانت را نسبت داد، در حالیکه در ایام جشنواره از اظهارنظر صریح دربار این رویداد امتناع کرده بود. اما همین اظهار نظر به کارزاری سخت برای سازمان سینمایی وقت تبدیل شد.
هسته سخت سینما که بخشی ارتباط تنگاتنگی با حوزه هنری داشت، نافرمانی مدنی را به شکل سیستماتیکی اجرا کرد. این اجرا به حضور انصار حزب الله در مقابل سازمان سینمایی در اعتراض به نمایش فیلمهای گشت ارشاد و زندگی خصوصی (حسین فرحبخش) شکل گرفت. اما تنها بخش کوچکی از حاضران در آن تجمع معروف از دلسوزان عرصه فرهنگ و نیروهای انقلابی بودند که در اثر فضاسازی رسانهای تصور میکردند که آثار خطشکنی در سینما اکران خواهد شد.
بخش دیگری از حاضران کارگران زحمتکش روزمزدی بودند که صرف داشتن ریش با دریافت دستمزد یک روز کار و به دست گرفتن پلاکاردهای انقلابی در این تجمع حضور پیدا کردند.
کاملا مشخص بود این جریان توسط چه کسانی و با چه اهدافی هدایت میشود. این تجمع در مقابل وزارت ارشاد گسترش یافت و تا مدتها به یک منازعه سیاسی دامنهدار تبدیل شد و هر روز خبری به پیوست این تقابل در رسانههای معاند منتشر میشد و هزینه سیاسی گزافی و کلانی را برای حاکمیت رقم زد.
دیروز «منوچهر محمدی» همان مشی سال 1390 را به دلیل عدم تمکین در برابر قوانین شورای صنفی و به دلیل عدم صدور پروانه نمایش آخرین فیلمش «چپ راست» اتخاذ کرد. محمدی پس از آنکه پروانه ساخت آخرین اثرش صادر نشد در نامهای خطاب به وزیر ارشاد نوشت:
جناب آقای دکتر اسماعیلی
من منوچهر محمدی، با کارنامهای مشخص در سینمای ایران، اعلام میکنم علیرغم داشتن پروانه نمایش معتبر برای فیلم سینمایی «چپ، راست» از وزارتخانه تحت امر شما، دو هفته است که جز دروغ و جعلیات برای جلوگیری از نمایش این فیلم، چیزی ندیدهام و گواهان معتبری برای تصدیق این مدعا وجود دارد.
من و همکارانم با این شیوه مدیریت جز روزهای تلخ و اندوهبار برای سینمای ایران تصور نمیکنیم.
شما شأن وزارت فرهنگ و ارشاد را از ترس و زبونی، به قدری خوار و خفیف کردهاید که با آب هفت دریا پاکشدنی نیست.
حجت درباره ناتوانی مدیریت شما بر من تمام شد.
من از هزینه دادن باکی ندارم. امیدوارم شما هم که باب زبان داغ و درفش با اهل فرهنگ گشودهاید، آماده هزینه دادن باشید.
کارزاری که منوچهر در سال 1390 کلید زد، منجر به استعفای محمد خزاعی دبیر وقت جشنواره فیلم فجر شد و محمدرضا عباسیان جای او را گرفت. در واقع محمدی با شناختی که از روحیه تدافعی محمد خزاعی دارد و شناخت جامع از وزیر ارشاد، یک فضای تقابلی را کلید زده تا آتشی را شعلهور کند که این آتش فضای دو قطبی سینما را تشدید کند و تا جشنواره فیلم فجر امتداد پیدا کند.
محمدرضا فرجی مدیرکل نظارت بر عرضه و نمایش فیلم سازمان سینمایی مدیر انتصابی محمد خزاعی نیست و صادقانه اذعان داشته که اصلاحیههای فیلم «چپ، راست» هیچ ارتباطی به این دولت ندارد و همچنان اصلاحیههای اعمال شده از دولت قبلی است، یعنی همان دولتی که به فیلم پروانه ساخت اعطا کرد.
منوچهر محمدی که مدیریت یک پردیس سینمایی را برعهده دارد و در شبکه نمایش خانگی سریالهای فراوانی را در دست تولید داشته و دارد، نیازی عملا به بازگشت مالی فیلم «چپ، راست» ندارد. این بهترین فرصت برای منوچهر محمدی است که فضای آرام سینما را دوباره به دوران پرتنش اسفند 1390 بازگرداند.
دولت اعتدالی حسن روحانی هیچ برنامهای برای خاموش کردن فتنههای کوچکی و بزرگی که در سینما کلید میخورد نداشت و حالا محمد خزاعی باید بازی که منوچهر محمدی با او در سال 1390 آغاز کرد را در سال 1400 به پایان برساند و آخرین فرمانش باید کیش و مات باشد.
نباید فراموش کرد که بازی طراحی شده محمدی در اسفند 90 منجر به خلع او شد و این بار برای تضعیف موقعیت رئیس سازمان سینمایی محمدی خطاب نامه خود را متوجه وزیر ارشاد میکند و مینویسد من از هزینه دادن باکی ندارم، آماده هزینه دادن باشید.
در واقع این جمله محمدی بر کل روایت اسفند 1390 صحه میگذارد و معنی این پیام چیزی نیست جز اینکه قاطعانه در مقابل عالیترین انتصاب وزارت ارشاد خواهد ایستاد. اگر سازمان سینمایی رویهای تعاملی را پیش بگیرد، قطعا این تقابل دامنهدار خواهد بود و گریبان هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر را خواهد گرفت، اگرسازمان سینمایی تمایل دارد به حاشیههای سریالی در سینما پایان دهد باید یکبار برای همیشه اقتدار خود را اثبات کند و گرنه دوران مدیریتی محمد خزاعی سال 1401 را به خود نخواهد دید.
هدف از نگارش این نامه توسط محمدی این است که محاسبه کند شرایط مدیریتی در وزارت ارشاد به چه میزانی شکننده است. اگر او پاسخ قاطعانهای دریافت نکند قطعا هسته سخت سینما که ریشههای صنفی دارند با او همراه خواهند و اقتدار سازمان در پایان 1400 معنی و مفهومی نخواهد داشت.
در شرایطی که محمدی خود را چشم در مقابل چشم با وزیر ارشاد قرار میدهد، آیا سکوت معاون او در مقابل یک نامه ساختارشکنانه، باید به انتشار خبر نمایش قریب الوقوع فیلم «چپ راست» منجر شود یا محمد خزاعی پاسخ مناسبی به این مواجه خواهد داد؟
این گزارهها در حالی مطرح میشود که محتوای فیلم «چپ، راست» چنان با ابتذال تنیده شده که بسیاری از کارشناسان حوزه نظارت اصرار به حذف مضامین جنسی و اروتیکی دارند و همانطور که فرجی در اظهارات بیان میدارد حجم این اصلاحیهها بسیار فراوان است.
مصاحبه سید مجید پورطباطبایی را در مورد سیاستگذاریهای منوچهر محمدی در لینک زیر بخوانید:
خزاعی در اختتامیه جشنواره سینما حقیقت سخنان خود را با خاطرهای از شهید سلیمانی به پایان رساند و گفت: فیلمسازی را میشناسم که علاوه بر شغل مستندسازی در بسیاری از مناطق محروم کرمان و سیستان و بلوچستان به امور مردم رسیدگی میکند. برایم تعریف میکرد که «روزی از سیستان به کرمان میآمدم و با خود گفتم که سر مزار شهید سلیمانی بروم. به آنجا رفتم و از شهید خواهش کردم که به خوابم بیاید. چند شب بعد ایشان را در خواب دیدم در حالی که لبخندی به لب داشت و به نقطهای اشاره میکرد.
وی اضافه کرد: ماجرا گذشت و چند روز بعد در همین استان بودم که وارد روستایی کم جمعیت شدم، پیش آنان رفتم و ازشان پرسیدم که نام روستایتان چیست؟ پیرمردی در بین آنها جواب داد: اسم روستای ما حاج قاسم سلیمانی است. علت را جویا شدم و به من گفتند که ما از اشرار بودیم، حاج قاسم ما را ساماندهی کرد و در روستایی اسکان داد.
حالا منتظر ماند و دید محمد خزاعی با الگوبرداری از سپهبد شهید با بیانیهنویسهاو افراطیها و افرادی که تن به قانون نخواهند داد، چگونه برخورد خواهد کرد.