سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «حسین شهابی» با فیلم «روز روشن» نشان داد که کارگردان خلاق و صاحب سبکی است و فیلم حراج ادامه روند معین و مشخصی در مسیر سینمایی این کارگردان است. دو فیلم قبلی شهابی با موضع انتقادی اجتماعی رادیکال و بازنمایی عریان دو وضعیت اجتماعی خاص، آثار درخوری به شمار میروند. هر چند برخی انگارههای دراماتیک شهابی گاهی از تعادل خارج می شود و مرزهای رادیکالیسم را در بررسی یک موضوع اجتماعی میپیماید، اما من حیث المجموع آثار قابل قبولی قبل از آزاد به قید شرط ثبت شده است.
با دیدن فیلم «آزاد به قید شرط» درخواهیم یافت عریانی پرداخت و موضع رادیکال اجتماعی حسین شهابی کمی تعدیل شده است و اگر کمی صریح باشیم باید بپذیریم که «آزاد به قید شرط» فیلم حسین شهابی نیست. شاید این تصور غلط باشد اما اگر کمی ریزبینانه آثار شهابی را دنبال کرده باشیم می توانیم نتیجه بگیریم که «آزاد به قید شرط» فیلم تالیفی حسین شهابی نیست. «آزاد به قید شرط» شیر بدون یال و کوپالی است که قدرت شکار ندارد. فیلم فاقد صراحت «روز روشن» و «حراج» است، حتی لحظه خاصی هم ندارد. چون در سینمای شهابی لحظات ملتهب جذابیت آثارش را چند برابر میکند. خیلی عجیب به نظر میرسد که فیلمسازی با آن هم توانمندی خاص و اشراف درحوزه سینمای اجتماعی چرا چنین اثر بی خاصیتی را ساخته است!
فیلم«آزاد به قید شرط» بستری اجتماعی متفاوتی را تجربه میکند، روایتش درباره کمالی (امیر جعفری) است که به تازگی از زندان آزاد شده است. او دوسال زودتر از موعد از زندان آزاد شده است و دیونی داشته که پس از پرداخت این دیون به قید شرط از زندان آزاد شده است. همسر کمالی، ناهید ( شقایق فراهانی) زمانیکه کمالی در زندان بود از وی جدا شده و به عقد مرد دیگری درآمده است. پول آزادی کمالی را نامزد دخترش مریم پرداخت کرده است. مقدمه دراماتیک فیلم با شهرگردی کمالی ادامه پیدا می کند اما قصهای شکل نمیگیرد و نوعی محافظه کاری، قابل ملموسی از جانب شهابی سبب میشود فیلم با خرده روایت غیر مرتبط شهابی و دختر هم بندیاش ادامه پیدا کند.
امیر جعفری باید سفته هایی را از جانب یک هم سلولی متوفی، به دخترش،صبوری، برساند. دخترش توسط چند دلال در یک مکان مشکوک مشغول به کار است و الهه امیدی همچون کمالی، مثل یک یکه بزن شاخص فیلم فارسی قرار است دخترک را از این موقعیت بحرانی نجات دهد. با این روش فیلم به مسیر ماقبل کرتاسه فیلمفارسی هدایت میشود. الگوی طرح شده درام حول مرد خشن نیکدستی میگردد که از زندان آزاد شده و به سیاق فیلمفارسی قرار است دخترک را از دست بدمنها نجات دهد و این فرآیند در فیلم شهابی با همان الگوهای فیلمفارسی به اندازه کمی امروزی شده است. تنها تفاوت کمالی با یکه بزن های فیلمفارسی این است که یال و کوپال درست و حسابی هم ندارد.
صبوری سفتهها را از کمالی میگیرد و در موعد دیگری قصد دارد با کمک کمالی از چنگال سمیر رهاشود. وقتی فیلمیجنبه رئال به خودش میگیرد، واقع گرایی باید جایگزین واقع نمایی شود و این واقع نمایی باید در جزئیات دراماتیک لحاظ شود، اما فیلمساز اجتماعی چنان مجذوب خلق کاراکترهایی مثل کبیری و کمالی شده که به تدریج فراموش کرده روایت اصلی فیلم را همچنان بر اساس الگوهای کهنه یکه بزنی فیلمفارسی وار پیش نبرد.
بنای فیلم «آزاد به قید شرط» در طرح خرده روایتها با خسران عدیده ای مواجه است. روایت مشی منطقی ندارد و فیلم به دلیل عدم پشتوانه دراماتیک منطقی دائما به در و دیوار میخورد. با خرده روایت دختر همبندی، برای بار نخست فیلم از مسیر منطقی خارج می شود. اگر فیلم را بدون این خرده روایت تصور کنیم و داستان سفتهها را از فیلم حذف کنیم، هیچ خللی در روند قصه اتفاق نمیافتد. همین خرده پیرنگ کم مایه ستونهای دراماتیک فیلم را ویران می کند.
خرده روایت دیگر فیلم در رابطه مثلثی کمالی ، مریم و پیمان شکل میگیرد. خرده روایتی که به مسیر اصلی داستانی متصل میشود اما جذابیت روایی ندارد. بده بستان پیمان و کمالی سطحی و لحظهای است. وقتی این چالشها بی دلیل شکل میگیرند، شخصیتها رنگ باختهتر و پریشانتر به نظر میرسند و صرف توانایی امیر جعفری در حفظ کاراکتر کمالی، فیلم از تب و تاب نمیافتد. قطعا اگر امیر جعفری نبود فاتحه فیلم خوانده شده بود.
ضمن اینکه کمالی به عنوان نیمچه ضدقهرمان داستان چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا با این انواع و اقسام گرفتاری هایی که با آن دست و پنجه نرم می کند چراتلاش میکند با همسرش ملاقات کند؟ چرا همه تلاش ضد قهرمان به مسیر بازگشت همسر(شقایق فراهانی) منتهی میشود؟ مسیری که کاملا بن بست است. وقتی همسرش طلاق گرفته و محرابی ( مددکار اجتماعی) مسیر شفاف شدن پرونده و شیوه آزادی اش را تشریح کرده چرا کمالی همچنان جاهلانه رفتار میکند و کارگردان اصرار به این مشی ضد قهرمانی توخالی کمالی دارد؟چرا با صابری (همسر ناهید) وارد جدل می شود و موقعیت خود را به مخاطره می اندازد؟!
شهابی در روز روشن و حراج دو فیلم قابل تاملش به سرگردانی دراماتیکی دچار نمیشود چون در مسیر داستان، شخصیتها و اهداف فردی آنها تعریف میشود و شکل میگیرند. اما اشکال بزرگ آزادی به قید شرط این است که شخصیت ها بدون هیچ تعریف معین و مشخصی مسیر روایی را تعیین میکنند. شخصیت هایی که سنجیده نیستند و پایان بندی فیلم با ورود جمال کبیری ( امیر دژاکام) دوباره فیلم را به مسیر فیلمفارسی وارش هدایت می کند. بار اول سمیر و خرده روایت دختر هم بندی، موجب این تغییر مسیر می شود و دفعه دوم جمال کبیری به شکلی ارتجاعی، شان فیلم را صغیر می کند. فیلم دیگر حسین شهابی که به جشنواره راه نیافت، دوران سرطانی نام دارد اما نام این دو فیلم باید جابجا شود و اتفاقا این فیلم بخشی از دوران سرطانی روزگار هنری حسین شهابی محسوب می شود.
***علیرضا پورصباغ
درباره دیگر فیلم های جشنواره بخوانید: