سرویس سیاست مشرق- اول دی ماه سال 1377 سه فعال اصلاح طلب خبرنگاران را به یک ساختمان قدیمی در خیابان سمیه دعوت میکنند. در آن جلسه مرتضی حاجی؛ محمدرضا خاتمی و علی شکوری راد، رو به دوربینها اعلام میکنند که حزب جدیدی تأسیس کردهاند. شکوری راد در آن جلسه میگوید که حزب جدید قرار نیست جای دیگر احزاب اصلاح طلب را تنگ کرده و از این پس حزب مشارکت بال چپ دوم خرداد است.
فردای آن ماجرا روزنامه صبح امروز که توسط کادرهای ستادی و شبه امنیتی چپ اداره میشد در سرمقاله خود نوشت: دوم خرداد چون عقابی بلند پرواز از چپ و راست «جنگ همه جانبه» را برای استقرار دولت به راه انداخته و بازی باید یک سره شود. اشاره ستون نویس این روزنامه از «یک سره کردن بازی» فراهم کردن مقدمات برای براندازی نظام و تشکیل یک جمهوری سکولار بود.
هرقدر که بخش تندرو جبهه دوم خرداد از تولد حزب جدید به بهانه بازسازی بهار پراگ استقبال میکرد، در آنسو بخشهای سنتیتر جناح چپ چون برخی نیروهای خط امامی و حزب کارگزاران، اخبار به صحنه آمدن جبهه مشارکت را با نگرانی پیگیری میکردند. آن زمان سعید حجاریان در نقدهای وارده به حزبش نوشت ما در برابر چپ سنتی؛ چپهای رادیکال هستیم.
تئوریسین اصلاحات در یک سخنرانی مهم و تحلیلی پس از پیروزی خاتمی در حسینیه ارشاد گفته بود که باید اینها (جناح راست) را جارو کرده و بیرون کنیم، یکی از حاضران در جلسه در پاسخ به آن نطق طوفانی گفته بود اگر آنها بیرون نرفتند چه خواهید کرد؟ حجاریان بدون مکث پاسخ داده بود؛ از روی آنها با بولدوزر رد میشویم!
حرکت اتوبوس هسته سخت در میدان
تاریخ معاصر نشان داده است که چپ رادیکال، سر سازگاری با هیچ جریانی ندارد، عبور آنها از هاشمی و خاتمی با عنوان ابتلا جامعه محوری (اجتماعی شدن) وتأکید بر مفاهیمی انتزاعی چون «اصلاحطلبان پیشرو»، «هسته سخت اصلاحات»، «جریان اصلی اصلاحات» و «اصلاحطلبی اصیل» از سوی نظریهپردازان آن نشان میدهد که آنها نهتنها شمشیر را برای رقیب سیاسی از رو بستهاند؛ بلکه در درون جبهه اصلاحات نیز تمایل به هژمونی سازی و تنگ کردن جا برای چپهای ستادی دارند. ماجرای عجیبی است؛ اولین منتقدان چپهای رادیکال سنتی نه از بیرون بلکه از درون بود؛ جایی که سید ابراهیم نبوی در نقد آن نوشت که ما چون ماشین بدون ترمزی بودیم که مستقیم به سمت ته دره حرکت میکردیم.
پس از فتنه 88 چپهای رادیکال (مشارکت) با از دست دادن تمام سرمایه اجتماعی، رو به افول رفته و جای آن را در سال 94 حزبی جدید با نام «اتحاد» پر میکند. این حزب جدید خود را پرچمدار اصلاحات خوانده و به خود لقب «چپ رادیکال مدرن» میدهد. از اتفاقات جالب این تحول آن بود که اکبر گنجی در مقالهای سردمداران این حزب تازه متولدشده را رادیکال نامید!
طنز ماجرا در آن بود که روزگاری روزنامه صبح امروز به مدیرمسئولی سعید حجاریان و سردبیری علیرضاعلوی تبار بابت یادداشت اکبر گنجی درباره امام حسین (ع)، عذرخواهی کرده و از ادامه نشر یادداشتهای او انصراف داد، اکنون اما چه رخداده بود که حتی اکبر گنجی هم نسل جدید را «تندرو» میخواند؟ پاسخ به این سؤال به حوصله تاریخی نیاز دارد؛ 6 سال پس از مقاله اکبر گنجی، مصطفی تاجزاده با اتوبوسی از هوادارانش به وزارت کشور رفته و برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد. او پس از گرفتن ژست سیاسی و عکس یادگاری، رو به خبرنگاران یک بیانیه در تحریم انتخابات خواند، آنجا بود که همه متوجه شدند که نسل جدید رادیکالها خشنتر و افراطیتر از نسل چپهای سنتی است که هشت ماه جنگ خیابانی را بهنظام تحمیل کرد.
لشگر کشی خیابانی تاجزاده در خیابان
انتقال مأموریت تحریم ورزش از خارج به داخل
چپهای مدرن رادیکال، گذار از اصلاحات بهاعتدال را یک دوران تلخ و جبری برای خود تلقی میکنند. آنها بر این باورند که دولت روحانی تنها رحمی برای نگهداری از جنین تازه متولدشده از بطن مادری مرده بود. شاخوشانه کشیدنهای تئوریسینهای این جریان برای عبور از «اصلاحات پارلمانی» به «میدانداری خیابانی» و ایجاد پیوستاری تئوریک برای اعتراض، اعتصاب و شورش نشانهای از این ماجراست.
آنهاحتی برای بستر جدید، تشکیلات خود را دوباره چینش و در اقدامی قابلتأمل آذر منصوری سیاستمداری با هیجان زیاد را به سمت دبیر کل حزب رادیکال مدرن (اتحاد) انتخاب کردهاند. این صفآرایی در ظاهر باهدف سهم دادن به زنان در سیاست توجیه شده است. یکی از اصلاحطلبان قدیمی پسازاین تغییر و تحولات در حزب اتحاد، در یادداشتی مهم نوشت که کسی نیست که نداند چه در سر اعضای حزب اتحاد میگذرد، حزبی که حاضر نبود در لیست انتخاباتیاش یک سهمیه به بانوان بدهد؛ حالا کدام روغن را نذر امامزاده کرده است.. حتی یک نابینا در شب تاریک هم میفهمد که این حزب روی اعتراضات خیابانی با پرچمداری زنان برنامهریزی کرده است.
پسازآنکه حزب اتحاد سکان هدایتش را به آذر منصوری سپرد، علی شکوری راد که پیشازاین بیماری خود را بهانه خروج از حزب خوانده بود در اتفاقی عجیب سخنگوی جبهه اصلاحات شد، او یک ساعت پس از انتخاب با دروغپردازی، مرگ طبیعی یک زندانی سابق سیاسی را بهنظام نسبت داد. اصلاحطلبان رادیکال پیشاز این سابقهای بس شگرف در پرونده کشته سازی چون ماجرای ترانه موسوی و سعیده پور آقایی دارند. اخیراً نعمت احمدی وکیل دادگستری شایعه مرگ زندانیان سیاسی را دروغی بزرگ از جانب شیخ فتنه گران (کروبی) خوانده است.
با افول اجتماعی چپهای ستادی پس از انتخابات، صدای پای چپهای رادیکال بهوضوح قابلشنیدن است، هدف آنها ایجاد دوقطبی در جامعه و سوارشدن روی موجهای اجتماعی است. به صحنه آوردن این دست افراد آلوده در اعتراضات صنفی معلمان و کارگران، نشانهای مهم از این ماجراست. البته افراد شاخص حزب اتحاد آنقدر محبوبیت و مرجعیت ندارند که بتوانند لیدری این دست اعتراضات را در دست بگیرند؛ آنهامیخواهند بازیگری در عرض برای افزایش عمق حوادث باشند.
این تلاش کودکانه باعث شده است که بازی چپهای رادیکال به سطحی مبتذل برسد. اخیراً دبیر کل غیر قانونی حزب اتحاد نامهای به رئیس جمهور نوشته و از ایشان خواسته است تا مقدمات دستور عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را به بهانه «ورزش» فراهم کند. در این نامه با امضای آذر منصوری آمده است: «ناپسندترین شکل ابراز این مخالفت، آن است که ورزشکاران خود را مجبور کنیم به بهانههای مختلف از مواجهه با حریف اسرائیلی فرار کنند. این تحمیل دروغ و دورویی بر قهرمانان ورزشی نه توجیه اخلاقی و اعتقادی دارد و نه منطق سیاسی.» منصوری در نامه اش نوشته است که اگر دولت ایران دستور به عادی سازی با رژیم صهیونیستی ندهد، کل ورزش ایران تحریم میشود!
در حالی چپ رادیکال برای شناسایی رژیم کودک کش اسرائیل بیتابی میکند که بسیاری از ورزشکاران آزاده در جهان اسلام با افتخار از انجام مسابقه ورزشی با ورزشکاران صهیونیست سر باز میزنند. در دورانی که مردم منطقه در برابر اقدامات چند حاکم مرتجع و به رسمیت شناختن رژیم جعلی صهیونیست به پا خواستهاند، در تهران دبیر کل یک حزب چنده ده نفره، زیر یک نامه عاشقانه برای را دشمن امضاء کرده است.
پیش از این افراد باند شیرین عبادی تلاش کردهاند تا به بهانه عدم به رسمیت شناختن ورزشکاران رژیم غاصب صهیونستی از سوی ورزشکاران ایرانی کل ورزش ایران تحریم شود. به نظر پس از ناکامی این موج در خارج از کشور، این مأموریت به داخل منتقل شده و یک حزب اصلاح طلب خواستار به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی شده است.
در حالی اصلاح طلبان فرش قرمز زیر پای رژیم صهیونیستی پهن کردهاند که روز گذشته رادیو پیام اسرائیل در گفتگو با یک تروریست در حزب کومله از نقش شیطانی رژیم صهیونیستی در تجزیه ایران و جدا شدن کردستان و خوزستان خبر داده است. این طرح با عنوان «خاورمیانه بزرگ» از سوی آمریکاییها هدایت میشود. در زمان جنگ 33 روزه لبنان در تابستان 2006 کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت امریکا، گفت: «آن چه ما در آنجا شاهدش هستیم، دردهای زایمان یک خاورمیانه جدید است. ما باید مطمئن باشیم که بسوی این خاورمیانه قدم بر میداریم و نه برای بازگشت به خاورمیانه پیشین».
اخیراً حسین مرعشی دبیر کل جدید حزب کارگزاران گفته است که اشتباه تاریخی اصلاحطلبان آن بود که از رهبری فاصله گرفتهاند! سخنان دبیر کل طیف لیبرال کارگزاران در جبهه اصلاحات، پیامی روشن در خود دارد. اصلاحطلبان استخوان خردکرده خوب میدانند که اگر امروز با رادیکالیسم چپ مدرن مقابله نکنند، این بار تندروها با بلدوزر از روی خودشان رد خواهند شد.
چپهای سنتی و خط امامی برای آنکه تهمانده اعتبار و حرمت خود را حفظ کنند باید مقدمات پس زدن رادیکالها را فراهم کنند، واقعیت آن است که در یکزمان معین نمیتوان هم در اردوگاه پرهیاهوی تندروهای بدخو پناه گرفت و سمت سخنگویی به آنها داد و هم تابلوی بازگشت به ارزشهای امام (ره) و نظام را برداشت. بازگشت به عقب مقدماتی دارد که کارگزارانیها باید آن را اجرا کنند؛ این مسئولیت حتی به دوش برخی چون آقای موسوی خوئینی هم سنگینی میکند. مردم از خود میپرسند چه خبر از مردی که قبل از انتخابات دلواپس بود و نامه نگاری میکرد ولی حالا دوباره به غار تنهایی خود بازگشته است!