سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
** همکاران ملکه انگلیس در تهران دنبال چه هستند؟!
روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «مذاکره مستقیم؟!» به قلم «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد دولت اصلاحات و از فعالین فتنه 88 که سالهاست در لندن ساکن است و یکی از کارشناسان ثابت بی بی سی فارسی- رسانه ملکه انگلیس- است، نوشت:«نباید مذاکره مستقیم با آمریکا را تبدیل به تابو کرد. تا اگر به دلایلی و در شرایطی دولت یا حکومت تشخیص داد که مذاکره به نفع ملت و کشور است، نتواند از دیوار بلندی که ساخته شده است، بگذرد یا تابو را بشکند...از لحاظ نظری نمیتوان مذاکره را مطلقا برای همیشه نفی کرد».
در ادامه این مطلب آمده است:«اگر امریکاییها در موقعیتی باشند که اولا تحریمهای غیرقانونی و غیرموجهی که در زمان ترامپ برقرار شد را حذف کنند و بتوانند اطمینان نسبی طرف ایرانی را جلب کنند؛ مذاکره چه ایراد یا اشکالی میتواند داشته باشد؟».
درباره یادداشت عطالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد چند نکته قابل ذکر است که به اختصار به آن می پردازیم:
یک، در شرایط فعلی مذاکره مستقیم با آمریکا نه تنها تابو نیست، بلکه تجربه ای عبرت آموز و تلخ است. در دولت روحانی و در دوره وزارت ظریف، ایران و آمریکا مستقیم و بدون واسطه با یکدیگر مذاکره کردند. وزرای خارجه دو کشور بارها به صورت دوجانبه دیدار کرده و به پیاده روی هم رفتند. روسای جمهور دو کشور تلفنی با یکدیگر گفتگو کردند. اعضای تیم مذاکره کننده ایران و آمریکا بارها به صورت دوجانبه دیدار کرده و هیات ایرانی نیز چندین بار به هیات آمریکایی هدیه داد. گپ و گفت صمیمانه درباره نوه ها و مسائل شخصی نیز بماند...نتیجه چه شد؟!
دو، اگر ادعای جریان غربگرا صحیح بود، باید به واسطه این روند تحریم ها به تاریخ پیوسته و آنچنان رونقی ایجاد می شد که نگو نپرس؛ آیا چنین اتفاقی رخ داد؛ پاسخ قطعا منفی است. به فاصله کوتاهی پس از ماه عسل دولت روحانی با دولت باراک اوبامای مودب! و باهوش!- به معاون اولی جو بایدن- دولت آمریکا در اقدامی بی سابقه از ورود نماینده ایران به سازمان ملل ممانعت ایجاد کرد و وی را تروریست! نامید.
اوباما قانون محدودیت ویزا را امضا کرد. قانون آیسا، سیسادا و تحریم چرخه دلار نیز پابرجا ماند. رئیس جمهور آمریکا قانون وضعیت اضطراری علیه ایران را نیز تمدید کرد. نهایتا علیرغم بتن ریزی در قلب راکتور هسته ای، تحریم ها 2 برابر شده و قیمت دلار نیز تا آستانه 32 هزارتومان افزایش یافت.
حالا جریان اصلاح طلب با سانسور این تجربه عبرت آموز، چنان درباره لزوم مذاکره مستقیم با آمریکا سخن می گوید که گویا در دولت روحانی هیچ اتفاقی در این زمینه رخ نداده بود.
سه، متاسفانه برخی روزنامه های اصلاح طلب رسما و علنا به تریبون همکاران ملکه انگلیس تبدیل شده اند. روزنامه اعتماد در 28 مرداد 99 نیز در اقدامی تأمل برانگیز به انتشار یادداشتی از «مسعود بهنود» ضدانقلاب لندن نشین و کارشناس بی بی سی فارسی درباره کودتای 28 مرداد پرداخت. بهنود در این یادداشت مدعی شده بود که کودتای 28 مرداد به هیچ عنوان کودتایی خارجی نبوده است. همچنین مسعود بهنود در یادداشت مذکور مدعی شده بود که «در تحولات سیاسی فرشته و دیوی در کار نیست». این یعنی حق و باطل وجود خارجی ندارد و چیزی تحت عنوان ظالم و مظلوم نیز معنا ندارد.
روزنامه اعتماد علاوه بر این در سال گذشته مستندی با موضوع رسانه منتشر کرد و در آن مستند به گفت و گو با عناصر ضدانقلاب خارج نشین از جمله مسعود بهنود و علی اصغر رمضانپور-سردبیر شبکه سعودی ایران اینترنشنال- پرداخت. موارد مذکور از یکسو پیوند جریان رسانه ای اصلاح طلب با ضدانقلاب خارج نشین را آشکار می کند و از سوی دیگر از پروژه ای حکایت دارد که در پی تطهیر ضدانقلاب خارج نشین و قبح شکنی و عادی جلوه دادن فعالیت این افراد در رسانه های داخل کشور است.
لازم به ذکر است که مهاجرانی در فتنه 88 گروهی با عنوان «اتاق فکر جنبش سبز» در لندن تشکیل داد که افرادی همچون محسن کدیور، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان و اکبر گنجی نیز در آن حضور داشتند. این گروه ضدایرانی و حامی فتنه علیرغم حمایت و پشتیبانی رسانه های معاند از جمله بی بی سی، رادیو فردا و صدای آمریکا، پس از چندی ورشکست شد.
** شرق: دولت رئیسی به سمت پوپولیسم گام برمی دارد!
روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «کابوس دولت ها» نوشت:«دولت رئیسی آگاهانه در غیاب حداکثری مردم شکل گرفت. ازاینروست که صدای دولتش طنینی ندارد. نه موجی از شادی برمیانگیزد نه موجی از انتقادات مردمی. این اتفاق در دولتهای گذشته کمسابقه بوده است».
در ادامه این مطلب آمده است:«کابوس همه دولتهای انقلابی غیاب مردم است؛ ازاینرو بیدلیل نیست که جملگی آنان ناگزیر به سوی پوپولیسم گام برمیدارند...دولت سیزدهم اینک در آستانه قراردادهای مهم با چین و روسیه و برجام، بیش از پیش نگران غیاب مردم است. این دولت نگران است مبادا چیزهایی به پای آنان نوشته شود که در آن سهمی ندارند یا اگر دارند چندان در آن مؤثر نیستند، آن هم در غیاب شاهدان عینی؛ مردم!».
طیف تندرو اصلاح طلب صلاحیت اظهارنظر درباره «جمهوریت»، «مردم»، و «مردم سالاری» را ندارد. چرا؟! این طیف در سال 88 مشارکت 85 درصدی قاطبه ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری را به آشوب و التهاب بدل کرد. لیدرهای این طیف و نزدیکان خاتمی صراحتا اعلام کردند که «دروغ تقلب، اسم رمز آشوب بود».
در حال حاضر مدت هاست که جریان اصلاح طلب و به خصوص افرطیون اصلاح طلب از چشم مردم افتاده اند. در سال 98 و در انتخابات یازدهمین دوره مجلس، سرلیست اصلاحات در تهران علیرغم تبلیغات سنگین و گسترده فقط حدود 70 هزار رای کسب کرد.
در سال 1400 نیز لیست جمهور- تابلوی جدید لیست امید- علیرغم تَکرارِ خاتمی و تبلیغات گسترده اصلاح طلبان و فراخوان های لیدرهای جریان اصلاحات، 21 بر صفر شکست خورد و بیشترین رأی اعضای این لیست در این انتخابات، تنها حدود 36 هزار رأی بود. این در حالی است که در این انتخابات هیچ خبری از نظارت استصوابی شورای نگهبان هم نبود.
همچنین در انتخابات ریاست جمهوری 1400 جریان اصلاح طلب با لیدری خاتمی و تاجزاده و بهزاد نبوی و کروبی و تبلیغات فراوان توسط 16 حزب اصلاح طلب تنها توانست 2.443.387 رأی به دست بیاورد؛ یعنی حدود 8 درصد کل آراء ماخوذه. این در حالی است که آقای رئیسی در انتخابات 1400 علیرغم هجمه و تخریب گسترده، حدود 18 میلیون رای کسب کرد.
روزنامه اصلاح طلب آفتاب یزد- 12 دی 1400- در مطلبی نوشت:«آن زمان که لیست استخدام اعضای ستاد روحانی در هیئت مدیرههای شرکتهای مختلف دولتی منتشر و افشا میشد و هر کدام از آقایان بدون هیچ تخصصی و مدرکی حقوقهای چند ده میلیونی روانه حسابهای بانکی شان میشد بنده به شخصه فاتحه جریان اصلاحات را خواندم و به دوستان و همفکران هم عرض نمودم شورای نگهبان حتی اگر از سید محمد خاتمی دعوت کند که بیاید کاندیدای ریاست جمهوری شود باز هم رای وی از همتی بیشتر نخواهد شد».
اتفاقا این طیف تندرو اصلاحات است که پشیزی برای جمهوریت و مردمسالاری و رای مردم ارزش قائل نیست. که اگر بود در سال 88 با شورش و در سالهای 92 و 96 با دهن کجی به مردم، به مطالبات و خواسته های آنان پشت نمی کرد.
گویا از نگاه افراطیون اصلاح طلب، واکسیناسیون سراسری ملت ایران و پرهیز از بهانه هایی از جمله احیای برجام و FATF و سفرهای استانی و حضور میان مردم و همچنین کوتاه کردن دست دلالان و مفت خورها و بیرون راندن آقازاده های گردن کلفت از هیات مدیره های مجموعه های اقتصادی دولت و کنارگذاشتن مدیران ناکارآمد- که به دروغ خود را ژنرال می نامند- مصداق پوپولیسم است.
** عصبانیت بانیان مشکلات موجود از دولت سیزدهم
روزنامه آرمان در مطلبی با عنوان «دولت راه خدمت بهترین ها را باز کند» به قلم «احمد شیرزاد» از اعضای طیف تندرو اصلاح طلب و نماینده مجلس ششم که به دلیل اظهارات مغایر با منافع ملی، رئیس وقت مجلس لقب «صدای رادیو اسرائیل» را به او داده بود، نوشت:«درست عمل کردن در لحظه بسیار مهم است. شاید دولت دیر هنگام متوجه میشود که چنبره مشکلات واقعی و جدی است. در واقع مثل حشرهای که در تار عنکبوت گیر کند دست و پا زدن گاهی اوقات باعث میشود که تار عنکبوت بیشتر به دست و پا بچسبد و آن را ببندد. اکنون بایستی با درایت این بندهایی که به دست دولت بسته شده را یکییکی باز کرد و شاهد یک روند بهبود بود».
در ادامه این مطلب امده است:«در همان ابتدای کار، آقای رئیسی یک ژستهایی گرفت که از رده مدیر کل به پایین افراد ر ا بنا به تخصص میگماریم اما در عمل آنچه اتفاق میافتد اینکه این روند اصولگرا سازی دولت روز به روز ادامه پیدا میکند و هر جا که دستشان برسد و ببینند که جزو خودشان نیست زیر پایش را خالی میکنند تا تغییر کند».
این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«البته احتمال زیاد دارد این مسائل مورد تایید آقای رئیسی هم نباشد اما مجموعه انحصارطلبی تاریخی که در بین اصولگرایان است و واقعا تصور میکنند که درهای آسمان باز شده و اینها به روی زمین ریخته شدند و مامور اصلاح امور هستند، این تصور خیلی مخرب است. باید راه به روی بهترین مدیران و نیروهای کشور باز شود که همه بتوانند خدمت کنند».
این فعال تندرو اصلاح طلب گویا نگران است که دولت بانیان مشکلات موجود را کنار بگذارد. این در حالی است که بانیان گرانی و حامیان دلالان و مخالفان خودکفایی، نباید جایی در دولت داشته باشند.
شیرزاد و همقطاران وی به هیچ عنوان صلاحیت حضور در دولت و دیگر نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز را ندارند. به این نمونه توجه کنید: احمد شیرزاد - آذر 93- در میزگردی در دانشگاه تهران گفت: «هیچکس در ایران نمیداند که ما به چه دلیلی به مسیر هستهای شدن پا گذاشتهایم و این امر دقیقاً به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود در حالیکه برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا میگذرد را بیان میکردند... از این چاه (صنعت هستهای) آبی در نمیآید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید. از سال 82 تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور».
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب- 20 فروردین 1394- فرمودند:«مسئولین بدانند دستاورد کنونی هستهای ما چیز باارزشی است؛ این را بدانند؛ به چشم کمارزش و چیز سبک به آن نگاه نکنند. صنعت هستهای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هستهای را میخواهیم چهکار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری میگفت ما این مادّهی بدبوی عَفِن را میخواهیم چهکار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است. صنعت هستهای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هستهای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینهی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هستهای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است».
یکی از کاربردهای صنعت هسته ای، تبدیل آب دریا به آب شیرین است. در حقیقت از گرمای رآکتور هستهای یا برق تولیدشده از آنها در روند شیرین کردن آب استفاده می شود. این تأسیسات میتوانند هم به طور اختصاصی برای شیرین کردن آب ساخته شوند و هم شیرین کردن آب به عنوان کاربرد دوم آنها در کنار تولید برق محسوب شود.
طیف تندرو اصلاح طلب در تیرماه سالجاری نیز با هجمه به حاکمیت، در مسئله قطعی سراسری برق، خود را شاکی جا زده و فریاد وامصیبتا سر داد.این در حالی است که بیبرقیهایی که در بهار و تابستان سالجاری دامن مردم ایران را گرفت، زندهکننده همین مرثیه بزرگ در اذهان عمومی است. مرثیهای به نام «مخالفت با انرژی هستهای» و محرومسازی کشور از صنعتی پیشرو که نهتنها میتوانست روشنایی چراغ خانههای ایرانی را تا همیشه تضمین کند، بلکه میتوانست موتور محرکه بسیاری از صنایع دیگر شده و رشد اقتصادی چشمگیری را برای کشور به ارمغان بیاورد.
همچنین در ماههای گذشته افراطیون اصلاح طلب با پاک کردن صورت مسئله، خود را حامی اصلی کشاورزان اصفهانی جا زدند. این در حالی است که این طیف با هجمه به صنعت هسته ای و محروم کردن کشور در بهره مندی از فواید صنعت هسته ای، موجب ظلم به مردم و از جمله کشاورزان عزیز کشورمان شده است.