مشخص نیست چه منطقی پشت این قیمتگذاری بوده است؛ ولی قیمتگذاری عادلانه به این شکل است که بتوان از طریق آن حقوق مکفی و مناسب به کسانی داد که داوطلبانه عازم سربازی خواهند شد. کسانی که مایل به سربازی نیستند نیز با پرداخت معادل حقوق یک نفر داوطلب بهصورت یکجا یا قسطی از معافیت برخوردار شوند. کسانی که این هزینه را یکجا پرداخت میکنند، کارت معافیت دائم (زمان صلح) دریافت میکنند و کسانی که گزینه قسطی را انتخاب میکنند تا پایان دوران اقساط خود کارت موقت دریافت میکنند و میتوانند در بازار کار مشغول بهکار شوند و به تدریج اقساط سربازی را پرداخت کنند. به این ترتیب تقریبا همه مشمولان از حق انتخاب برخوردار خواهند شد و مشکل ناعادلانه بودن خرید سربازی برطرف خواهد شد.
ممکن است این تصور ایجاد شود که با این راهکار، کشور با کمبود سرباز مواجه خواهد شد. در این خصوص باید به دو نکته مهم دقت کرد:
اولا مشکل کمبود سرباز به سادگی قابل حل است: به این ترتیب که کسانی که قبلا سربازی خود را طی کردهاند نیز مجاز باشند دوباره برای سربازی البته با دریافت حقوق مناسب اقدام کنند. اتفاقا این راهکار، این مزیت فوقالعاده را دارد که نیاز به آموزش مجدد نیروها ندارد، در هزینهها صرفهجویی میشود و نهادهای نظامی میتوانند سربازان باکیفیتتر و باسوابق مناسبتر را «انتخاب» کنند. به این ترتیب نه تنها مشمولان حق انتخاب پیدا میکنند، بلکه نهادهای نظامی نیز میتوانند بهترین نیروهای مورد نیاز را انتخاب کنند و مجبور به مدارا با هر نوع نیرویی نباشند.
ثانیا باید دقت کرد که اصول علم اقتصاد و مفاهیمی چون «تابع تقاضا»، «قیمت» و «تابع تولید» در اینجا نیز برقرار هستند. سازمانهای نظامی (همانند هر سازمان دیگری) دارای یک تابع تولید هستند. یعنی با ترکیبهای مختلفی از «نهادههای» نیروی انسانی، سرمایه و فناوری میتوانند اقدام به تامین امنیت کنند. بدیهی است که وقتی هزینه نیروی انسانی (سرباز) خیلی پایین تعیین شود، تقاضای این سازمانها برای سرباز هم بالا میرود. در مقابل اگر هزینه سرباز واقعی شود، هزینه سازمانهای نظامی برای سرباز کمتر میشود و ترجیح میدهند همان سطح خدمات را با نیروی انسانی کمتر و سرمایه و فناوری بالاتر ارائه دهند. (مثلا در چهارراهها به جای سرباز بیشتر، از دوربینها و فناوریهای بهتر استفاده خواهند کرد).
در پایان ذکر چند نکته بدیهی، مناسب به نظر می رسد:
1- جذابترین و دلپذیرترین کارهای دنیا هم اگر اجباری و غیرداوطلبانه باشند، ایجاد دافعه میکند و موجب نارضایتی برای عدهای از مردم خواهد شد. همانطور که نمیتوان انتظار داشت همه مردم بهطور اجباری معلم، آتش نشان یا پرستار باشند، نباید انتظار داشت که همه مردم هم مجبور به انجام امور نظامی باشند.
2- هدف اصلی از سربازی تامین امنیت است. سربازی را نباید با محکومیت و مجازات اشتباه گرفت. کسی که به زندان محکوم شده است باید شخصا برای تنبّه، دوران محکومیت خود را طی کند و منطقی نیست که کسی را جایگزین خود کند. اما این موضوع درباره سربازی مصداق ندارد و اتفاقا منطقی است که این خدمت توسط افرادی ارائه شود که با کیفیت بالاتری این کار را بهصورت اختیاری ارائه میدهند و البته حقوق و مزایای مکفی نیز دریافت میکنند. البته ارائه آموزشهای نظامی و آمادگی دفاعی به همه مردم اقدام شایستهای است که میتواند از طریق مدرسه، دانشگاه، مساجد، کانونهای بسیج محلات و ادارات و... بهطور دورهای، مقطعی و کوتاهمدت به همه مردم ارائه شود (یا اینکه دوره چند ماهه آموزش برقرار بماند).
3- ایجاد امنیت یک وظیفه عمومی است که همه باید بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در آن نقش داشته باشند. عدهای در گذشته به سربازی رفتهاند و این نقش را ایفا کردهاند، کسانی که تمایل ندارند مشارکت مستقیم داشته باشند نیز باید سهم خود را از هزینهها بپردازند.
ایده طرح اصلاح سربازی نیز مثل طرح بنزین برای هر فرد در روزنامه «دنیایاقتصاد» قدمتی دیرینه دارد و نگارنده 15 سال قبل1 طرح سادهای را پیشنهاد کرد که به موجب آن هرکس که داوطلب انجام سربازی است، حقوق متعارف بازار کار را دریافت کند و هزینه این حقوق نیز از کسانی دریافت شود که تمایلی به خدمت سربازی ندارند و فاز آزمایشی طرح نیز از افراد متاهل شروع شود. اما جای تاسف و تامل است که چرا در این کشور چنین مسائلی برای سالهای متمادی، حلنشده باقی میمانند.
1- سرمقاله «دنیایاقتصاد» با عنوان «سربازی و ازدواج» مورخ 5/ 11/ 1385