فقر چه تاثیراتی بر انسانها، سلامت آنها و جامعه دارد؟
مسائل مختلفی مثل گرسنگی، بیماری و تشنگی هم علت و هم معلول هستند – بعنوان مثال: نداشتن آب به معنی فقیر بودن شما است اما فقیر بودن هم به این معنی است که نمیتوانید برای خودتان آب یا غذا بخرید. اینها هر دو ازجمله ویژگیهای فقر و تعریفکننده آن هستند. درنتیجه باید همیشه به دو سوی مشکل توجه داشته باشید.
تاثیرات فقر معمولاً مرتبط هستند، طوریکه یک مشکل به تنهایی اتفاق نمیافتد. بعنوان مثال، بهداشت نامناسب پخش شدن بیماریهای قدیمی و جدید را آسانتر میکند و گرسنگی و کمبود آب هم افراد را نسبت به آن آسیبپذیرتر میکند.
جوامع فقیر معمولاً از تبعیضات رنج میبرند و اسیر چرخه فقر میشوند. اجازه بدهید ببینیم معنای دقیق آن چیست.
جرم در زمانها و مکانهای مختلف متفاوت است. در بعضی نقاط بسیار زیاد و در بعضی نقاط کمتر است که البته معمولاً از نظر ثروت تفاوت عمدهای دارند. این باعث شده است که متخصصین بر روی این موضوع تحقیق کنند که در مکانهایی که آمار جرم و جنایت بسیار بالا است دقیقاً چه اتفاقی میافتد.
جای سوال نیست که جرم یکی از مهمترین معلولات فقر است و آندسته محلات فقیرنشین یا کل قسمتهای شهر همان مشکلات یکسان را با افراد کمسواد که بیکاری بیشتری داشته و بیشتر مرتکب جرم میشوند دارند و این منجر به فقر مزمن و درازمدت میشود.
انواع مختلف فقر برای جرمهای مختلف
اما برای حل این مشکلات و مسائل، خیلی مهم است که تصویری عمیقتر و با جزئیات بیشتر از چرخه فقر و تاثیرات دقیق آن بر جرم و جنایت در جوامع و محیط های مختلف داشته باشیم.
بعنوان مثال ثابت شده است که عامل بیکاری در برخی جرمها بسیار مهمتر از عامل نابرابری درآمد است. از طرف دیگر درآمد پایین جرمهای مربوط به اموال (سرقت و از این قبیل) را افزایش داده اما خشونت را کاهش میدهد. تحقیقات کلی تاثیرات مختلفی از فقر را برای انواع مختلف فقر نشان دادهاند: از نابرابری درآمد تا محرومیت اجتماعی و بیکاری.
چرخه شوم فقر که در بالا به آن اشاره کردیم یعنی مشکلات دائمی که از یک نسل به نسل بعدی منتقل میشود. بعنوان مثال چند نمونه از این مشکلات ارثی عبارتند از: نرفتن به مدرسه، کار کودکان برای کمک به والدین، نداشتن بهداشت ابتدایی، انتقال بیماریها. بیکاری و پایین بودن سطح درآمد محیطی ایجاد میکند که کودکان نمیتوانند در آن به مدرسه بروند. برای آنها که قادر به رفتن به مدرسه هستند، نمیتوانند ببینند چطور کار زیاد میتواند زندگیهایشان را ارتقا دهد چون والدینشان مدام در حال شکست خوردن در کارهایشان هستند.
سایر مشکلات ارثی مربوط به فقر:
اعتیاد به موادمخدر و الکل. این یک از مخربترین عادتهایی است که برای کنار آمدن با استرس و ناامیدی به آن روی میآورند.
تصادفهای منجر به نقصعضو. بخاطر محیطهای غیرایمن کار (دستگاهآلات کارخانهها و کشاورزی) و همچنین سایر خطرات کار مثل مسمومیت سرب، مسمومیت آفتکشها، آسیبهای ناشی از حیوانات وحشی بخاطر نداشتن حفاظت مناسب.
مسکن و شرایط زندگی نامناسب. یکی از قدیمیترین علل ابتلا به بیماریها.
بیماریهای ناشی از آب و غذا. زیرا افراد فقیر قدرت خرید موادغذایی خوب ندارند.
فقر بخاطر مشکل نابرابری، به ویژه نابرابری درآمد، یکی از اصلیترین علل فشارها و تهدیدات اجتماعی برای جدا کردن یک ملت است. این زمانی اتفاق میافتد که ثروت در یک کشور بین شهروندان آن به درستی توزیع نشده باشد. به عبارت دیگر، وقتی پول و ثروت در دست عده بسیار کوچکی از افراد باشد.
یکی از ویژگیهای کشورهای پیشرفته داشتن طبقه اجتماعی متوسط است اما اخیراً میبینیم که حتی در کشورهای فوقپیشرفته غربی نیز طبقه متوسط جامعه کمکم از بین رفته و به دنبال آن هم شورشها و برخوردهای شدید در جامعه ایجاد شده است. فقر عامل بسیار خطرناکی در جامعه است که میتواند ثبات کل جامعه را از بین ببرد. «بهار عربی» نمونه خوب دیگری است که در کلیه کشورهای مربوطه، شورشها بخاطر کمبود کار و سطح بالای فقر ایجاد شدند. این باعث فروپاشی بسیار حکومتها میشود.
از دهه شصت میلادی تاکنون سهم کودکان متاثر از فقر بیشتر و بیشتر شده است. کودکان کمترین انتخاب و توانایی را برای تغییر اتفاقاتی که برایشان میافتد دارند. آنها برای کمک کردن به خانوادههایشان کاری نمیتوانند بکنند و اجباری هم به آن ندارند. تازمانیکه میتوانند به خوبی روی دو پای خود بایستند، تقریباً شش سالگی، آنوقت وارد کار کودکان میشوند.
تقریباً همه تاثیرات ممکن فقر بر زندگی کودکان تاثیر دارد. زیرساختهای ضعیف، بیکاری، فقدان خدمات اولیه و درآمد بر نداشتن تحصیلات، تغذیه بد، خشونت در خانه و بیرون از آن، کار کودکان، انواع و اقسام بیماریها منعکس میشود.
یکی از تاثیرات فقر بر رشد کودکان این است که باعث میشود رفتار ضداجتماعی داشته باشند که بعنوان وسیله محافظت روانی درمقابل محیط خشن اطرافشان عمل میکند. تبعیض و محرومیت اجتماعی معمولاً آنها را به خشونت بیشتر و کنترل نفس کمتر در واکنش به اتفاقات استرسزا مجبور میکند. آنها که در کودکی معمولاً مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، رویکرد سازنده ضعیفتری برای کنار آمدن و برخورد با مشکلات دارند.
این رفتارها در طول رشد بیشتر و بیشتر در عمق شخصیت آنها نفود کرده و معمولاً قابل بهبودی نیستند. این تاکیدی بر اهمیت اقدام سریعتر برای بالا بردن سطح زندگی کودکان است. سیاستگذاران باید درک کنند که نه فقط درآمد بلکه محیط اجتماعی کودک به طور کل (والدین، خشونت در مدرسه، مسکن، بهداشت، آب و غذای سالم) نقش مهمی در تاثیرپذیری از فقر دارند.
درمورد نیازهای اساسی، امروزه نسبت به پنجاه سال پیش زنان کمتری در شرایط فقر زندگی میکنند اما درواقع سهم زنان در فقر جهانی بسیار بالاتر رفته است. به این گرایش، زنانه شدن (فمینیزه شدن) فقر میگویند. این هم یکی دیگر از تاثیرات غیرقابلانکار فقر است. گرایش به سمت خانوادههای تک والد بیشتر همه چیز را بدتر کرده و زنان نسبت به محیط آسیبپذیرتر شدهاند. آنها با زندگی کردن در فقر به همراه فرزندان خود، خود را مجبور به غذا دادن به چرخه فقر میبینند.
تقریباً در همه جای دنیا، زنان با تبعیض جدا شده و دسترسی کمتری به تحصیلات (به دلایل سیاسی، مذهبی یا اجتماعی) دارند و گاهی از کار کردن منع شده یا به کارهای خستهکننده وادار میشوند. منافع (سیاسی و اجتماعی) آشکاری برای نگه داشتن زنان در این وضعیت وجود دارد و همیشه پیشنهاد میشود که در برخورد با فقر از زنان جامعه شروع شود زیرا با این روش بخش عظیمی از مشکل برداشته میشود. زنان که ستون خانواده هستند، میتوانند تاثیر شگرفی نه تنها بر درآمد خانواده بلکه بر تحصیل و تربیت فرزندان داشته باشند و از مرگومیرهای زودهنگام بخاطر عادات بد، بهداشت و تغذیه نامناسب جلوگیری میکنند.
مسائل مربوط به صنعت رو به عقب و سبکزندگی
هیچ مدرکی نیست که فقر، به ویژه در شهرها، بر محیط زیست تاثیر دارد. از طرف دیگر، تکنولوژیهای روبهعقب (یا کمتر پیشرفته) و بهرهوری انرژی صنعت (اینکه برای تولید یک کالا به چه میزان انرژی نیاز دارد) تاثیر بسزایی بر محیط زیست خواهد داشت.
به طور کل، سبک زندگی طبقه متوسط و قوی هم به طور قابلتوجهی مسئول خالی شدن منابع طبیعی و تولید موادزائد هستند. یا درواقع سبکهای زندگی مصرفگرا مسئول اصلی این مشکلاند.
فقر هیچ اثراتی بر محیط زیست ندارد؟
اگر فقر و محیط زیست ضعیف هیچ ارتباطی با هم ندارند، دلیل آن احتمالاً تصاویری است که از دویدن کودکان فقیر در زمینهای پر از زباله دیدهایم. درواقع، هیچ ارتباطی بین هیچکدام از تاثیرات فقر و محیط زیست نیست، دقیقاً برعکس. آن مناطق مسموم برای فقرا که احتمالاً چیزهایی که از میان زبالهها پیدا میکنند را دوباره استفاده میکنند، بسیار مضر است.
حکمرانی خوب و مدیریت قوی منابع بهترین راه برای برخورد با هر دو این مشکلات، محیطزیست و فقر، میباشد. تقریباً کنایهآمیز است که بخاطر فقر و سطح پایین مصرفی که ایجاب میکند، میزان خرابی وارد بر محیط زیست و خالی شدن منابع طبیعی محدود شده است.
یکی از سادهترین مقیاسها برای سنجش فقر در کل دنیا نگاه کردن به وضعیت سلامت و امید به زندگی در بین جوامع است. جای تعجب نیست که هر کجای دنیا، جوامع فقیرتر وضعیت بدتری دارند. اما سلامت انسانها نه تنها تحتتاثیر فقر مالی بلکه تحتتاثیر محرومیت اجتماعی که یکی دیگر از اثرات نادیدهگرفتهشده فقر است، میباشد. مهم نیست که فقر بر سلامت جسمی کسی اثر میگذارد یا روحی، نتیجه نهایی یکسان است: فقرا به طور متوسط زندگی کوتاهتری نسبت به افراد ثروتمند دارند.
این حقیقت اقلیتهای قومی هم هست که در هر کشوری که باشند معمولاً اولین گروهی هستند که از تبعیضات و رفتارهای ناخوشایند رنج میبرند. این نشان میدهد که تاثیر فقر فقر جسمی نبوده بلکه بیشتر روحی و روانی است: به طرق مختلفی بر سلامت ذهنی و رفتار انسانی اثر میگذارد. هر نوع فقر، هر نوع محرومیت اجتماعی – چه مادی و چه نژادی – بر سلامت انسانها اثر دارد.
از اینها گذشته، فلاسفه و جامعهشناسان توافق دارند که انسان، حیوانی اجتماعی است. درنتیجه زندگی بدون جامعه یا گروه برای او میتواند تاثیری شدید بر سلامت روحی و ذهنی او داشته باشد. این عواقب شدیدی برای سیاستگذاران دارد که میبایست نه تنها به فقر بلکه به تقویت اتحاد اجتماعی نیز توجه داشته باشند.
تلاش کشورها باید به جای ملیگرایی به متحد کردن افراد در جامعهای باشد که طبق یکسری ارزشهای واحد عمل میکند. به طور خاص، باید جامعهای باشد که محیطی ایجاد میکند که همه شهروندان خود را مقدور میسازد از مهارتهای خود بهترین استفاده را کرده و تواناییهای خود را به بهترین شکل نشان داده و در توسعه جامعه شرکت کنند.
مشکل بیکاری … یا مسئلهای پیچیدهتر از این؟
روزنامهها به طور متداول فقر را یکی از عوامل مهم در تروریسم میداند که وضعیتی از بدبختی و ناامیدی برای افراد ایجاد میکند که مجبورشان میکند به سازمانهای تروریستی بپیوندند. بااینکه این ادعا شاید چندان بیپایه و اساس نباشد اما تحقیقات بسیار زیادی نشان میدهد که تاثیر فقر بر تروریسم به این مستقیمی نیست.
شایان ذکر است که تروریستها در اکثر مواقع از کشورهای فقیرتر با نرخ بیکاری بالاتر هستند و سازمانهای تروریستی معمولاً درآمدهای بالاتری نسبت به شغلهای دیگر فراهم میکنند. درواقع، عوامل مختلف بسیاری در تصمیم به تروریست شدن اثر دارد. ایدآلهای شخصی و فرهنگی، ارزشها و اصول و قواعد هم به همان اندازه دستاوردهای مادی و اجتماعی (اعتبار برای جنگ علیه امپریالیست) برای وارد شدن به تروریسم اهمیت دارد.
علاوه بر این، به نظر میرسد که پایین بودن سطح تحصیلات و ثروت باعث نمیشود افراد به جنبشهای تروریستی بپیوندند. شاید متضاد به نظر برسد اما اگر لحظهای فکر کنید، افراد خیلی فقیر و بیسواد معمولاً:
چیزی از دنیای بیرون نمیدانند یا دانش بسیار محدودی از آن دارد. بنابراین چطور میتوانند از زندگی افراد ثروتمند عصبانی شوند؟ میزان بسیار بالایی از تروریستهایی که دستگیر شدهاند دانشجویان دانشگاههای اروپایی بودهاند.
آنها بیسوادند. باتوجه به میزان تلقین فکری ایدئولوژیکی، افراد برای درک آن نیاز به نسبتی از پایه آموزشی دارند. درمورد اسلامگرایی، فرد باید برای درک قرآن و نوع خاصی از آن که آنها استفاده میکنند زبان عربی بداند.
زبان عربی زبانی بسیار سنگین است که توام با زیبایی و شعر است. زبان قرآن چیزی نیست که افراد معمولی قادر به درک کامل آن باشند و تفسیر آن باید توسط متخصصین دینی انجام گیرد. مشکل اکثر زبانهای قدیم سبک ابهامگونه آنهاست که هرکس میتواند هرطور خواست آن را تفسیر کند. قرآن کلام خدا و تبیین کننده کاملترین دین است و اسلام دینی سراسر منطق و محبت است اما برخی با تفاسیر اشتباه از قرآن به سمت افراط گرایی و خشونت پیش رفته اند که هیچ ربطی به اسلام حقیقی ندارد.
بنابراین تروریسم تاثیر مستقیم و قطعی فقر به شمار نمیرود. اما چه چیز موجب عصبانیت و خستگی میشود؟ تحقیقات نشان داده است که کشورهایی که حکومت، سازمانها و حقوق مدنی ضعیفی دارند، محیطی عالی برای ایجاد تروریستها به شمار میروند.
در کشورهایی که تحت تغییرات شگرف هستند (مثلاً از حکومتهای استبدادی به جمهوری) این نوع ثبات سیاسی معمولاً همراه با محدود کردن قوانین و مقررات ایجاد میشود. این دورانهای تغییر با تغییر نظم و ارزشهای اجتماعی همراه هستند که میتواند برای افراد جامعه بسیار نگرانکننده باشد.
در چنین لحظاتی است که احمقانهترین شایعات، فرقهها و سایر تئوریهای توطئهآمیز ایجاد میشود. شایعات مردم را مطمئن میکند که هنوز امور کشور نظمی دارد و همه چیز تحت کنترل یک نفر است، تا اینکه کاملاً از کنترل خارج شده باشد. میتوانید این را فقر ثبات بنامید.
این یکی از تاثیرات غیرمنتظره فقر بر ذهن افراد و مقاومت ذهنی آنها برای تغییر است. درنتیجه سازمانهای سیاسی ثباتآور جنبه بسیار مهمی از جنگ علیه عواقب فقر است.