عاطفه باقری : کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان ؛ دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی
تحریریه زندگی آنلاین : کودکان در کنار ما درست زندگی کردن را میآموزند، اما دوستی فصل مهم زندگی همه ما است. بدون دوست، تنها، غریب و سرگشته خواهیم بود. اعتراف کنیم که در بسیاری از لحظات مهم زندگیمان، این دوستان ما بودند که راه را نشانمان دادند و تنهایمان نگذاشتند. به کودکانمان یاد بدهیم دوست داشته باشند و دوست داشته شوند. هر چقدر هم با کودک خود صمیمی باشید، نمیتوانید جای دوست را برای او پر کنید.
بیشتربخوانید:
از این جمله کلیشهای دوری کنید:
من با فرزندم دوست هستم!
این جمله بسیار خطرناک است، زیرا شما هر چقدر هم صلاح کودک خود را بخواهید، هرگز با او برابر و هم سن نیستید و ممکن است مسبب اختلالات رفتاری او تا ابد شوید. شما والدین اوهستید. اجازه دهید او شخصیتی مستقل پیدا کند. اگر به محبتهای بیحد و حساب ادامه دهید، او را ضعیف، وابسته و به قول عموم «بچه ننه» بار خواهید آورد. خصوصا درباره فرزندان پسر این مسئله را در نظر داشته باشید.
تعریف و هدف از دوستی: آنها از راهِ دوستی؛
سازگاری در رفتار اجتماعی را تجربه میکنند.
قوانین خود را تعیین میکنند، انتخابها را ارزیابی میکنند و وقتی با دشواریها مواجه میشوند، تصمیم میگیرند.
دامنه وسیعی از احساسات عادی مانند ترس، خشم و عصبانیت را تجربه میکنند.
پِی میبرند چه چیزی مناسب است و چه چیزی نیست.
موفق به فهمیدن موقعیت اجتماعی و قدرت اجتماعی میشوند: چه کسی موافق جریان است و چه کسی مخالف جریان، رهبری و پیروی را درک میکنند، تفاوت درس و غیر آن را میفهمند.
با افراد، دیدگاهها و موقعیتهای مختلفی مواجه میشوند که هر یک مستلزم رفتارها و تعاملات متفاوتی هستند.
به گروههایی تعلق دارند، بنابراین حس خودحرمتی آنان تقویت میشود.
نچسب مامان!
بارها دیدهاید که کودک شما در محیط بازی یا مهمانیها کمکم شروع میکند به فاصله گرفتن و مشغول کار و بازی شدن. آنجا با این عبارتِ «نچسب مامان» مواجه شدهاید. اگر قرار بر مراقبت است، دورادور باشد. شما اعتماد به نفس او را نشانه گرفتهاید!
جای کودک حرف نزنید، خودش زبان دارد
هر چقدر هم سریع یا آرام و یواش صحبت کند، نامفهوم و با لکنت، بین حرفش نیایید و به جایش جمله را کامل نکنید. اجازه دهید خودش جمله را کامل کند.
بیشتربخوانید:
خبرچین نساز!
آیا هر روز بعد از مدرسه و مهد کودک یا مهمانی از کودک خود میپرسید:
دوستهایت چه گفتند؟ خاله چه خریده بود؟ معلمت چه گفت؟ ...
این سوالها به صمیمت شما کمکی نکرده که هیچ، گاها سبب دروغگو شدن کودک شما میشود. حسی که او دارد، حس بازجویی متداوم است. شما اقرار میکنید که نگرانید و نگران او و مردم میبینند که کودکِ دیروزِ شما سی و چند ساله است و هنوز شما بازجویی میکنید. کودکِ شما یک کودک باقی مانده که نمیداند چطور بدون شما زندگی کند، برای همین همه دنیایش را فدای شما میکند. اگر هم روزی خسته شود و ناراحتیاش را ابراز کند، طبیعی است که شما از قدرتِ والدانه خود استفاده کرده و با او قهر میکنید. یا از این میگویید که چقدر برای تربیت و بزرگ کردنش از خود گذشتگی کردهاید. آفرین، شما مهارت خوبی در نابود کردن کودک و آیندهاش به دست آوردهاید!
جاذبه و دافعه، هنر دوست داشتن و دوست داشته شدن
برای کودکتان قصههایی بخوانید که شخصیت کودک داستان، تنها نیست و دوستی هم سن و سال دارد. او را در محیطهای هم سن و سال خودش قرار بدهید. به او استقلال فکری بدهید. مجبورش نکنید که چه بازی انجام دهد یا دائم به او تذکر ندهید، چرا که کودک نیمی از حرفهای شما را اصلا نمیشنود. بزرگترانه محبت کنید و دوستی و روابط دوستانه را برای خودش بگذارید.
بیشتربخوانید:
کودکان در دوستی بیشتر خیالپردازی میکنند
آنها قصهگویی و بازیهای خیالی را از شما یاد گرفتهاند. حالا وقتش است که به میدان بیایند و یاد بگیرند تا رهبری کنند. آنها برای مدیریت زندگی خود ابتدا باید نقش رهبری یک کشتی را به همراه ملوانانی، هم سن و سال خودشان، بر عهده بگیرند. ما میدانیم که این کشتیِ بالشتی هرگز غرق نمیشود، اما بیایید وانمود کنیم که دریا طوفانی است و ما هم کارهای نیستیم!
زندگی یعنی حضور نقشها،
نقش دزدی نکنیم
با یک دست، یخ در بهشت... با یک دست، سیبزمینی کبابی
از طرفِ یک بچه بزرگ؛ عاطفه باقری