سرویس سیاست مشرق- این روزها رسانه ها و فعالین اصلاح طلب در حجمی وسیع به القای این ادعا مشغول هستند که روسیه و ایران مسئول به بن بست رسیدن مذاکرات هستند و در این میان ایران باید با پرهیز از وقت کشی، با عقب نشینی از خواسته های خود، احیای برجام را در اسرع وقت کلید بزند.
این در حالی است که در روزهای گذشته «جو بایدن» در اقدامی خصمانه قانون وضعیت اضطراری علیه ملت ایران را تمدید کرد.
همچنین خبرگزاری آسوشیتدپرس در روزهای گذشته اعلام کرد که آمریکا محمولههای 2 نفتکش مظنون به انتقال نفت ایران را توقیف کرده است. این یعنی «دزدی دریایی در روز روشن و آن هم وسط مذاکرات».
- مقامات آمریکایی صراحتا اعلام کرده اند که نه تنها هیچ تضمینی برای ماندن در برجام نمی دهند بلکه صراحتا اذعان کرده اند که ایران برای لغو تحریم ها باید مذاکرات بعدی حول توان موشکی و قدرت منطقه ای را نیز کلید بزند.
و اما همزمان با اقدامات خصمانه و ضدایرانی دولت آمریکا، روزنامه اعتماد- در شماره 22 اسفند- در مطلبی به قلم «کوروش احمدی» فعال اصلاح طلب نوشت: «برجام یک ترتیبات داوطلبانه است و تصمیمگیری در آن مقید به قوانین سفت و سخت برآمده از عهدنامهای الزامآور با آیین کار مکتوب و مشخص نیست...مقامات ایران باید توجه داشته باشند که فرصتها نه الزاما دوام دارند و نه قابل تکرارند. فرصتها برای تامین منافع ملی همیشه میتوانند به سرعت از دست بروند. ایران یکبار در تیرماه گذشته فرصت توافق را داشت. امروز نیز اگر از هر فرصتی برای نهایی کردن برجام استفاده نشود یا در جهت ایجاد چنین فرصتی تلاش نشود، معلوم نیست فردا خیلی خیلی دیر نباشد.»
در یک نمونه دیگر، «احمد شیرزاد» از افراطیون اصلاح طلب- 19 اسفند- در مطلبی نوشت: «اراده امریکا، پایان دادن به یک بحران کهنه و قدیمی، است... بهتر است، ایران رودرروی طرف اصلی مذاکرات قرار بگیرد و مطالبات خود را با صراحت اعلام کند. تجاوز روسیه به اوکراین این فرصت را در اختیار ایران قرار داده تا مستقیما امریکا را مخاطب مطالبات خود قرار دهد. البته اصولگرایان بهطور سنتی به برخی ظواهر اهمیت میدهند و معتقدند نباید به طرف مقابل رو داد. این در حالی است که از منظر روابط بینالملل، منافع ملی در اولویت قرار دارد و اگر منافع ملی ایجاب کند که با یک طرف بر سر یک میز بنشینند، باید به خاطر منافع ملی این ضرورت را عملیاتی سازند.»
این قبیل موضع گیری های تأمل برانگیز به این دلیل است که لغو تحریم ها اصلا برای جریان تندروی اصلاح طلب موضوعیت ندارد. این طیف صرفا به دنبال «عکس یادگاری با بایدن» است. بر همین اساس ذبح شدن صنعت هسته ای و توان دفاعی و قدرت منطقه ای برای این جماعت از کوچکترین اهمیتی نیز برخوردار نیست.
160 نماینده مجلس- 22 اسفند- با اشاره به مذاکرات وین در بیانیه ای تاکید کردند: «اکنون که بحران، نیاز غرب را به عرضه انرژی ایران افزایش داده، نباید بدون تامین خواسته های بحق ایران نیاز آمریکا به کاهش قیمت نفت تامین شود.»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «از هیات مذاکره کننده محترم می خواهیم اخذ تضمین کافی اقتصادی، فنی و سیاسی از طرف آمریکایی بابت عدم تکرار خروج غیرقانونی این کشور از توافق را با جدیت پیگیری کند. حفظ عناصر اساسی برنامه هسته ای کشورمان در داخل، قوی ترین تضمین برای عدم تکرار خطای آمریکا در بدعهدی است و همچنین لازم است جبران خسارات آمریکا به معیشت مردم کشور نیز پیگیری شود. رفع تحریم ها می بایست جامع و موثر باشد، رفع بخشی یا صرفاً روی کاغذ تحریم ها، تامین کننده منافع ملی ما نیست. می بایست تضامین علاوه بر حقوقی بودن، حقیقی نیز باشند. اتکا به بهانه هایی به داشتن عنوان غیرهسته ای یا غیربرجامی بودن عناوین تحریمی را پذیرفتنی نمیدانیم.»
آمریکا اکنون به دلایل مختلف در مخمصه قرار گرفته است. از مشکلات داخلی گرفته تا تبعات جنگ در اوکراین و گران شدن نفت و انرژی و...با اینحال در این سوی میدان جریان تندروی اصلاح طلب بجای تمرکز بر امتیازگیری حداکثری ایران، در پی امتیازدهی حداکثری و یکطرفه ایران به آمریکاست.
واقعیت این است که «روسیه هراسی در مذاکرات» اسم رمز «کاسبان تحریم» برای رهایی آمریکا از مخمصه است. مبنای موضعگیری جریان اصلاح طلب، علاوه بر رفتار قبیله ای، همسو بودن با منافع آمریکاست. متاسفانه این جریان نقش خود را در حد پادوهای آمریکا در ایران تقلیل داده و دقیقا براساس منافع آمریکا موضعگیری می کند.
لازم به ذکر است که در سال 98 به فاصله کوتاهی پس از جنایت دولت تروریست آمریکا در به شهادت رساندن سردار حاج قاسم سلیمانی، افراطیون اصلاح طلب پیشنهاد مذاکره مستقیم با قاتلان حاج قاسم حول برجام را مطرح کرده و مدعی شدند که شهادت سردار سلیمانی نباید مانعی در برابر مذاکره مستقیم با آمریکا باشد!
آمریکا در پی آن است تا با وعده لغو تحریم ها به صورت گام به گام و پلکانی، مولفه های قدرت ایران را یکی پس از دیگری فشل کرده و در نهایت ساختار تحریم ها را نیز بدون تغییر در جای خود نگه دارد. نتیجه برجام خود مثال روشنی از این رفتار آمریکاست.
اما نکته قابل تأمل اینجاست که برخی در داخل علیرغم کارنامه سیاه آمریکا در برجام، ضمن تخطئه صنعت هسته ای و انکار فواید بی نظیر آن در حوزه های مختلف از جمله تأمین دارو، پزشکی هسته ای، تأمین برق و انرژی، کشاورزی و...دقیقا در پازل طرف آمریکایی بازی می کنند.
این جماعت در پی عادی انگاری معامله بر سر توان دفاعی و قدرت منطقه ای ایران است و راه برون رفت از وضع موجود را اجرای برجام های 2 و 3 و...معرفی میکند. به نظر شما، این رویکرد مصداق غفلت است؟ یا خیانت؟