راستش امکان ندارد سخن از سلامت معنوی به میان بیاید و از عشق چیزی نگوییم. عشق، با همه فراز و نشیبها و هیجاناتش، در معنویات همیشه حرف اول را میزند. برای همین هم میخواهم بپرسم، آیا تاکنون عاشق شدهاید؟ آیا تا به حال دچار آن احساس طوفانی و گذرایی که شما را برای لحظاتی هم که شده به اوج سرور و شادی ببرد شدهاید؟ این از آن سؤالهایی است که خیلی از افراد از جواب دادن به آن طفره میروند. شاید هم خجالت میکشند. اما به هرحال اکثر افراد (پنهانی هم که شده) معتقدند نوعی از عشق را تجربه کردهاند که شایعترین آن، عشق به جنس مخالف، عشق به فرزند، به دوست و دوستی و نیز عشق برادری یا انسانی است.
تمرینهای روحی و معنوی برای عشق ورزیدن
به خودتان اجازه عشق ورزیدن ببخشید؛
حال که کاملاً متوجه میشوید قدرت واقعی و قهرمانی در گرو قدرت مادی و فیزیکی نیست، بلکه در عشق و محبت معنوی است، بر تقویت این جنبه از قدرت شخصیتان تمرکز کنید. این کار، نتایج فراوانی برای شما به ارمغان میآورد.
غم و اندوه خود را ابراز کنید؛
یکی از مفیدترین شیوههای ابراز غم و اندوه یا درد، نوشتن، بهخصوص نوشتن اشعار کوتاه است. چنین نوشتههای خلاصه و کوتاهی در خدمت ابراز، آزاد کردن و گرفتن لحظات «عشق به هنگام رنج» است و به ما نیروی حرکت میدهد.
از رنج و عذاب دیگران آگاه باشید؛
«موتور محبت» خود را ارتقا دهید و جستجوگرانهتر به چشمان همسفران خود در کره زمین بنگرید. وقتی داستان زندگی آنها را عمیقتر میفهمید، خواهید توانست آنها را راحتتر با درک و عشق در آغوش بگیرید.
درک بیشتری از درد و رنج خودتان داشته باشید؛
وقتی برای مردم اتفاقات «بد» یا «منفی» میافتد، غالباً فریاد «چرا من؟»؛ «انصاف نیست!»؛ «فقط برای من اتفاق میافتد!»؛ «من همیشه بدشانسم!» و... بلند میشود. حقیقت این جملات، این است که تقریباً هر کسی اینها را میگوید! به عبارت دیگر، یک بار دیگر، شما تنها نیستید. مشکل همه، همین است! شما متعلق به جامعه جهانی هستید. به جای تمرکز بر ناامیدی، شانس بد یا بدبختیتان، از آن برای کمک به میلیونها نفر که مثل شما در رنج و عذابند، بهره ببرید.
از تجربیات «بد» خود بهخوبی بهرهبرداری کنید؛
کاربرد مناسب تجارب زندگی، به عقلانیت و خرد معروف است. از دانستههای زندگی بهخوبی بهره ببرید که در این صورت خردمند و عاقل خواهید بود.
به خودتان عشق بورزید؛
اگر در تلاشید تا اعتیادی را ترک کنید، نیروی عشقتان را به میان آورید. عظمت و شکوه خود، معجزه و بینظیر بودنتان، دیدگاه و ظرفیت بیکرانتان را بیازمائید و عشق را هر روز گسترش دهید. همزمان که این حس میبالد، «فضائی» که در اشغال اعتیاد است، بهتدریج فشرده میشود و جسم و ذهن شما - همانگونه که باید - آزاد و رها میگردد.
واژه عشق را گسترش دهید؛
هر روز برای هر کسی که دوستش دارید، عشقتان را به زبان آورید. هر روز راههای تازهتری برای بیان و ابراز عشقتان به دیگران بیابید.
دقیقاً همین کار را برای خودتان هم انجام دهید!
فردی را به یاد آورید که در گذشته شما را دوست داشته است. فکر کنید این احساس را برای خودتان کاملاً پذیرفتهاید. این شخص، میتواند یکی از اعضای خانواده، یک دوست، عاشق یا موجودی الهی باشد. او را، در حالی که عاشقانه دارد به شما مینگرد، تجسم کنید. بگذارید این حس در نهاد شما نفوذ کند. عشق را خالصانه در آغوش بکشید و مدت پنج دقیقه از این حس، غرق لذت شوید و کیف کنید.وقتی از این فکر بیرون آمدید و به دنیای روزمره خود برگشتید، احساس خواهید کرد برای اشتراک گذاشتن و سهیم کردن دیگران در این عشق، برانگیخته شدهاید!
مراقبه محبت عاشقانه؛
در نقطهای راحت و ساکت بنشینید. آرام باشید و نفس بکشید. حالا کسانی را که بیشتر از همه دوست دارید، به یاد آورید. بگذارید حس عشق در وجود شما افزایش بیابد. به یاد آورید که این حسها چقدر فوقالعادهاند و شما چقدر برای داشتنشان در زندگی ممنون و شکرگزار هستید. اینها ممکن است افرادی از گذشته یا حال شما، زنده یا مرده باشند. همچنان ظرف چند دقیقه با این حسهای عاشقانه در پیوند بمانید. حالا حواستان را متوجه کسانی کنید که دوستشان دارید. این افراد، ممکن است همکاران، همسایهها یا آشنایان اتفاقی باشند. سعی کنید همان حس عاشقانه را گسترش دهید و برای آنها مانند عزیزانتان احساس نگرانی کنید. این را بدانید که آنها هم مانند موجودات دیگر، در پی کسب شادی و آرامش هستند. بگذارید درون قلبتان - که این حسهای عاشقانه و نگرانی برای آشنایان در آن جا کرده - گسترش یابد. سپس حواس خودتان را متوجه کسانی کنید که در باره شما بیتفاوت هستند؛ مثلاً کسانی که در مترو یا در مسیر کار یا در سوپرمارکت و... آنها را میبینید. دوباره بکوشید حسهای عاشقانه و نگرانیتان را در باره اینکه آنها نیز در پی شادی و رهائی از درد و رنج هستند و دوستان و خانواده آنها هم همینطور، به آنها گسترش دهید. زمانی را به این کار اختصاص دهید.در آخرین و سختترین قسمت، دشمنان خود را به یاد آورید: کسی که از پشت به شما خنجر زده، فردی که در گذشته با شما بدرفتاری کرده، کسی که فرزند شما را آزار داده است. سعی کنید آنها را به همان چشمی بنگرید که خودتان را در پایان دادن به درد و رنج مینگرید و میخواهید شادی را تجربه کنید. بکوشید به آنها هم عشق بورزید. این کار را دنبال کنید. مطلوب، این است که سرانجام بتوانید همان نوع اهمیت و توجه و نگرانی را به همه ارزانی کنید.