سیر شدن از موفقیت بعد از سالها قهرمانی چیز عجیبی نیست. همه جای دنیا هم ممکن است این حس وجود داشته باشد. تیمی که سالها قهرمان نشده، برای شکستن این طلسم جور دیگری فوتبال بازی میکند و از همه وجودش مایه میگذارد، اما تیمی که چند سال پیاپی قهرمان شده، ممکن است تا این حد شور و شوق نداشته باشد. حتی هواداران ساده هم با نگاه به تیم فعلی درمییابند عطش و شوق سالهای گذشته در این مجموعه وجود ندارد. سال95 وقتی پرسپولیس برای پایان دادن به 9سال ناکامی میجنگید، شکل و فرم کار تکتک بازیکنان این تیم با امروز فرق میکرد و آنها بر سر تمام توپها تا آخرین توان میجنگیدند. امروز اما نوعی حس اشباعشدگی در تیم به چشم میخورد. شاید مخالفان این فرضیه به امتیازات بالای پرسپولیس اشاره کنند. به هر حال سرخپوشان همین امسال هم تا پایان هفته بیستوچهارم 50 امتیاز کسب کردهاند و میانگین 08/ 2 امتیاز از هر بازی را به جا گذاشتهاند؛ اما باید بپذیریم بخشی از این موقعیت به خاطر نزول سطح کیفی لیگ است. چهار سال پیش پرسپولیس با این نفرات و این سبک بازی هرگز نمیتوانست اینقدر امتیاز جمع کند. بنابراین نباید همه چیز را در اعداد و ارقام خلاصه کرد.
گفتیم که شکمسیری آفت رایج بین تیمهایی است که پشت سر هم موفق میشوند؛ اما اینطور نیست که هیچ علاجی نداشته باشد. در حقیقت کادرفنی و مدیریتی باشگاه باید طوری بازیکنان را کنترل کنند که آنها همیشه تشنه کسب موفقیتهای بیشتر بمانند. اگر جایی حس کردید یک بازیکن به اندازه کافی انگیزه ندارد، بدون توجه به اسم او باید کنارش بگذارید و میدان را بدهید به بازیکن جوانتری که دنبال اثبات خودش میگردد. این کاری است که مربیان پردل و جرات به راحتی انجامش میدهند. روزی که گابریل کالدرون سرمربی پرسپولیس شد، گفت: «میدانم مشتاق نگه داشتن تیمی که سه بار پشت سر هم قهرمان شده کار سختی است؛ اما بسپاریدش به من. در تیم من فقط پرانگیزهها بازی میکنند.» همینطور هم شد. مربی آرژانتینی همان هفته اول به امیر روستایی در ترکیب اصلی بازی داد و وقتی دید آبی از او گرم نمیشود، سراغ مهدی عبدی، دیگر جوان تیم رفت. علیرضا بیرانوند اولین بار در تیم او نیمکتنشین شد و مجموعه این مسائل کمک کرد پرسپولیس با عبور از بحران تغییر مربی و نتایج بد ابتدای فصل، با سه امتیاز اختلاف قهرمان نیمفصل شود. امروز اما چند جوان در پرسپولیس فرصت بازی پیدا میکنند؟ اگر میبینید کسی زیادی سیر است، جای او را بدهید به یک گرسنه. این تنها راه بقای یک ارتش جنگجو و مبارزهطلب است.