سرویس سیاست مشرق- مرکز اطلاعرسانی قوه قضائیه اعلام کرد که محدودیتهای فیزیکی از مقابل منزل میرحسین موسوی از سران فتنه سال 88 برداشتهشده است. بازتاب این خبر در رسانهها باعث شد بار دیگر پرونده راکد شده یک گروه سیاسی ورشکسته روی میز بیاید. بهمن سال 1389 و همزمان با تحرک تروریستها و داعشیها در منطقه سران فتنه تصمیم گرفتند که از فضای آشفته پیشآمده در مصر، الجزایر و سوریه استفاده کرده و کشور را بار دیگر بهسوی پرتگاه اغتشاش بکشند.
در آن زمان یکی از عناصر خیابانی دستگیرشده در غائله 25 بهمن سال 89 اعتراف کرده بود که دستور مستقیم داشته است که با سازماندهی نیروهای خیابانی و پول پاشی موج مرده سبز را دوباره زنده کرده و آشوبهای فروخفته را احیا کند. بعدها معدوم نیما زم مدیر کانال تروریستی آمد نیوز دریکی از برنامههای تلویزیونی ضدانقلاب تعریف کرد که سران فتنه (موسوی؛ کروبی و خاتمی) تصمیم داشتند با الگوبرداری از تحرکات خیابانی در مصر بار دیگر هواداران خود را به کف خیابان بکشند. زم در ادامه گفته بود که اگر موسوی و کروبی دچار محدودیت سیاسی و فیزیکی نمیشدند، چادر معترضین در میدان آزادی برافراخته شده و موبهمو دستورالعمل براندازی نرم در شاخ آفریقا با دلار پاشی یکی از سفارتخانههای اروپایی در تهران اجرا میشد.
آنچه مدیر کانال تلگرامی آمد نیوز افشا کرده بود بیراه نیز نبود! دو شب پس از سقوط مبارک در میدان تحریر قاهره؛ کروبی با یک پاترول سبز به آپارتمانی در سعادتآباد در شمال شهر تهران رفته و با موسوی دیدار کرد، در آن جلسه شیخ فتنهگر به موسوی گفته بود که آتش خاموش شده را میتوان دوباره روشن کرد، کافی است که هیزم آن را زیاد کنیم. موسوی نیز با تائید سخنان دبیر کل حزب اصلاحطلب اعتماد ملی گفته بود که اولین فرصت پیشآمده آخرین فرصت است. فردای آن لئون پانهتا رئیس وقت سازمان سیا در مصاحبهای اعلام کرد که آمریکا دست یاری بهسوی مردم خاورمیانه دراز کرده است و کافی است آنها بخواهند تا واشنگتن حسن نیت خود را نشان دهد.
ماجرای عجیبی بود زیرا بعدها در یکی از ایمیلهای افشاشده از هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا سندی درباره ایران خودنمایی کرد. در آن ایمیل یکی از افراد مرتبط با سران فتنه از دولت آمریکا درخواست کمک مالی برای براندازی در داخل کرده بود. کلینتون پس از مطالعه آن به دستیار خود دستور داده بود صحت این درخواست را تعیین و پس از بررسی، خواسته طرف ایرانی را اجابت کند.
«مایکل لدین»، عضو ارشد نومحافظه کاران آمریکایی و مسئول پرونده سیاست داخلی ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) در واشنگتن، در سایت «فوربس»، افشا کرد که نامه سران جریان معترض در ایران (فتنه گران) به هیلاری کلینتون صحت دارد. لدین نوشت که این نامه بهواسطه یکی از دوستان «چاک شومر»، سناتور آمریکایی که در «والاستریت» کار میکرده و با طرفهای ایرانی مرتبط بوده، به واشنگتن فرستادهشده است. این نامه در پاسخ به دو سؤال طرف آمریکایی نوشتهشده که از جریان فتنه خواسته بودند روشن کند دقیقاً برای دفاع از فتنه 88 چه باید بکنند و چه نباید بکنند.
پس از رو شدن دست سران فتنه و حلقه امنیتی اصلاحطلبان رادیکال، شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت به جهت حمایت از حقوق مردم و حفظ آرامش و پرهیز از تنشهای خیابانی محدودیتهایی ر ا برای سران فتنه اعمال کند. این کاهش دسترسیهای عمومی و اجتماعی به «حصر» معروف شد. جالب آنکه باوجود افشا شدن سند خیانت سه ضلع فتنه، یکی از آنها هیچگاه دچار محدودیت نشده و دو تن دیگر نیز تنها بهصورت ظاهری با محدودیت روبهرو شدند.
مهدی کروبی شیخ اصلاحات از همان روزهای اول در یک آپارتمان بسیار مجلل در محله جماران ساکن شده و از همه امکانات چون استخر، دیدار با اقوام و دوستان و نیز همحزبیها برخوردار بوده و حتی سفر به شمال نیز برای او محیا بود. ضلع دوم ماجرا (میرحسین موسوی) نیز باوجود اثبات خیانت به مردم، از همه دسترسیهای مشابه خود برخوردار بوده است. البته او به دلیل حفظ پرستیژ سیاسی و نیز مظلومنمایی در رسانهها بهگونهای القا کرده است که در شرایط حصر کامل به سر میبرد و با تحریک زهرا رهنورد از بهرهمندی از امکانات مشابه خودداری کرد. در حالی موسوی ادعا میکرد در حصر است که همسرش میتوانست بهصورت آزاد در شهر تردد کرده و به امور شخصی و اموال و حسابهای بانکی خود رسیدگی کند! خانم رهنورد بارها در خیابان توسط شهروندان مختلف مشاهده شده است.
سران فتنه در میهمانیها و مسافرت!
برداشتن موانع فیزیکی از مقابل منزل یکی از سران اصلی فتنه آمریکایی_ صهیونیستی و قیام خیابانی اشراف شمال شهر تهران در سال 88 چند نکته مهم و جالبتوجه دارد.
1- حسن روحانی در دو انتخابات سال 92 و 96 مسئله رفع حصر را بهعنوان یک وعده شاخص باشور و حرارت در میتینگهای انتخاباتی مطرح کرده و با توسل به آن سعی در امتیازآوری داشت. او هر دو بار پس از پیروزی در انتخابات آن وعده به بدنه پوستر چسبان و خاکستری اصلاحات را بایگانی کرد. حسامالدین آشنا قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 96 در جمع اصلاحطلبان با صدای بلند اعلام کرد که تا رفع حصر تنها یک پوسته باقیمانده، پسازآن در پاسخ به یک خبرنگار اصلاحطلب کل ماجرا را تکذیب کرده و گفت که رفع حصر به خود سران فتنه مربوط بوده و به رفتارشان بستگی دارد!
میانهروهای لیبرال در دو انتخابات رگ احساساتی اصلاحطلبان را تحریک کرده و پس از بالا رفتن از نردبان قدرت زیر آن زده و کل وعده را فراموش کردند؛ رفع آخرین موانع از مقابل منزل موسوی نشان داد که آنچه حلقه امنیتی دولت تدبیر و امید بافته بود حالا پنبه شده و آن حنجره پاره کردنهای رئیسجمهور وقت برای رفع حصر تنها به یک تصمیم ساده نیاز داشت؛ اما روحانی به دلیل آنکه اصلاحطلبان را ازلحاظ سیاسی گرسنه نگه دارد؛ هیچگاه برای رفع حصر در جلسات شورای عالی امنیت ملی تلاش نکرده و هر نوع بحث دراینباره را مختومه کرد.
2- علاوه بر حلقه امنیتی دولت تدبیر، رفع ظاهری حصر از سران فتنه مخالفان دیگری نیز داشت! محفل افراطیهای اطراف رئیس دولت اصلاحات دومین مخالف جدی برداشته شدن محدودیت از کوچه اختر بودهاند. این گروه با سوابق خاص سیاسی و اطلاعاتی در دهه 60 و اوایل دهه 70 در برآوردهای خود به این نتیجه رسیده بود که «موسوی مرده» باارزشتر از زنده آن است. به عبارتی فتنهگر مرده را عشق است!
این گروه افراطی، بدخو و خطرناک در هسته سخت اصلاحات باور دارد که اگر موسوی و کروبی در میان مردم ظاهر شوند؛ بهسرعت آلرناتیو ژنرالها در ناسا و شعسا شده و خط خود را از اصلاح طلبان جدا کرده و سبد رای را خرد میکنند. به باور این جریان اگر سران فتنه به حیات سیاسی خود بازگردند؛ اعتبار اصلاحات ازدسترفته و مسیر منحرف میشود. از سویی بالا آمدن موسوی در رسانهها باعث میشد افرادی چون خاتمی؛ روحانی، ناطق نوری و حسن خمینی مرجعیت خود را در شورای زعما ازدستداده و شیخوخیت به قهقرا برود.
به یک عبارت ساده برای حفظ «انحصار سیاسی» سران فتنه باید در کنج حصر مانده تا فضا تکقطبی باقی بماند. برای هسته سخت اصلاحات مرده سران فتنه از زنده آنها آورده بیشتری دارد. این شرایط تا جایی پیشرفته است که روایت است که یکی از لیدرهای جریان اصلاحات گفته است که خیلی خوب میشد تا موسوی تا آخرین لحظه عمرش در حصر باقی بماند تا بتوان برای پس از او برنامهریزی دیگری کرد و با جنازه میرحسین مردم را به خیابان بکشیم و ماجرای تشیع منتظری را دوباره بازسازی و کارگردانی کنیم.
مسئله حفظ ظاهری رفع حصر برای اصلاحطلبان به حدی مهم بود که دریکی از جلسات محفلی حلقه اصلاحات در منزل عبدالله نوری پیغامی برای موسوی ارسال شد که محصوران از تردد بیجا در شهر خودداری کنند. این ماجرا باعث شد مسئله «رفع حصر» در جلسات محفلی اصلاحطلبان تندرو به طنزی برای خنده و سرگرمی حاضران تبدیل شود.
3- این روزها سرنوشت کروبیدرس عبرتی برای موسوی است، کروبی برخلاف انتظارش پس از عادیسازی سیاسی بههیچعنوان مورد استقبال حلقه امنیتی و تندرو اصلاحات قرار نگرفت! کروبی اگرچه بهصورت آزادانه در محافل سیاسی اصلاحطلبان حاضرشده و حتی سخنرانی میکند؛ اما تعداد افراد حاضر در جلسات او به تعداد انگشتان دو دست نیز نمیرسد و حتی سخنان او در رسانههای اصلاحطلب بازتاب ندارد!
کار بهجایی رسیده است که اعضای حزب اعتماد ملی یکی پس از دیگری از او اعلام برائت میکنند؛ و به عبارتی او را بایکوت کردهاند. اصلاحطلبان تندرو معتقدند که کروبی توسط برخی اعضای شاخص حزب کارگزاران مدیریتشده و ازدسترفته است. معنای این جمله آن است که شیخ فتنه دیگر ارزش سیاسی برای معارضه با نظام نداشته و فاقد کارکرد لازم است. مثل روز روشن است که اگر موسوی از قیمومیت اعضای باقیمانده از گروهک غیرقانونی مشارکت و سازمان مجاهدین درنیاید؛ همین بلا بر سر او نیز نازل میشود. تجربه به ما میگوید موسوی به دلایل ویژگیهای روانی وشخصیتی خاص حاضر نیست زیر پرچم این افراد رفته و بهزودی مثل کروبی تاریخمصرفش تمام خواهد شد. گزارش منتشرشده در کانال تلگرامی امتداد متعلق به حزب تندرو اتحاد ملت در اعتراض به تکمیل رفع حصر سران فتنه نشانهای روشن بر همین ماجراست.
4- از امروز هر نوع سو استفاده از واژه حصر تنها تبلیغاتی توخالی برای حفظ پرستیژ سران فتنه است. موسوی دو راهحل دارد یا آنکه مسیر منتظری را ادامه داده و در جهل مرکب خود باقی بماند؛ یا آنکه درس آزادگی آموخته و به اشتباهات تاریخی اعتراف و درصدد جبران خسارات وارده به مردم باشد. البته روشن است که مشاوران فعلی او راهحل اول را انتخاب خواهند کرد.
5- در اطلاعیه منتشرشده از سوی قوه قضائیه در ماجرای رفع موانع فیزیکی از مقابل خانه لیدر فتنه 88 یک نکته جالبتوجه و مهم وجود دارد. در بخشی از این خبر آمده است: «اصل مراقبت از فرد یادشده باهدف پیشگیری از هرگونه آسیب به وی برقرار است» ادامه محافظت از دو عنصر با حداقل درجه اهمیت و نیز تحمیل هزینه محافظت از آنها تنها به دلیل آن است که نظام علاوه بر صعه صدر و رواداری در برخورد با خوارج و اهل فتنه؛ ضمه حفظ آنها را نیز به دوش میکشد.
جریانی که تبحر بالا در اجرای پروژه کشته سازیهای دروغین دارد، میتواند برای غائله سازی دست به هر اقدامی بزند! حفظ و کنترل رفتوآمد سران فتنه لطف بزرگ به آنها و خانوادههایشان در جهت حفظ جان آنهاست. گروهی که اوباش خیابانی را در سال 78؛ 88، 96 و 98 اجاره میکرد، آدرس حذف فیزیکی را خیلی خوب بلد است.
درنهایت آنکه رفع آخرین مانع از مقابل منزل سران فتنه، همچنان یکی از مهمترین مطالبات مردم در سالهای اخیر بررسی تمامی ابعاد ماجرای فتنه 88 و خسارتهای وارده ازجمله تحریمهای دولت آمریکا است. قطعنامه 1929 تنها بخشی کوچک از خیانتی بزرگ است که به تعبیر جان بولتن جنایتکار آمریکایی، قرار بود با کمک آن استخوان مردم ایران را بشکند!