مترجم - اعظم اسلامی مجد
تحریریه زندگی آنلاین : یک روز از دختر هشت سالهام پرسیدم که چرا درِ ماشین را باز گذاشتی؟ او شروع کرد به مِن مِن کردن: «چون... خُب... من...» و در نهایت گفت: «خواهرم گفت که قرار است خودش در را ببندد». دخترم داشت دنبال راهحلی میگشت که از خودش سلب مسئولیت کند، بنابراین گناه را گردن خواهر بزرگترش انداخت، در حالی که خواهرش حتی آنجا نبود. مهم نیست که چه اشتباهی از کودکمان سر زده باشد؛ لباسهای کثیف را روی زمین پرت کرده است؟ کفشهایش را گم کرده است؟ ظرفی را شکسته است؟ با دوستش دعوا کرده است؟ مهم این است که در هر حال اشتباه و کوتاهی خود را گردن دیگری نیندازد. آنها باید یاد بگیرند که شخصا پاسخگوی کارهای خود باشند. بچهها از زمانی که شروع به جملهسازی میکنند، بهانهجویی و طفره رفتن را هم آغاز میکنند. آنها این کار را انجام میدهند تا دچار مشکلی نشوند، احساس خجالت نکنند یا اینکه دیگری درباره آنها فکر بد نکند، مثل کاری که دختر من انجام داد. آنها نسبت به واکنشهای منفی دیگران محتاط هستند و در واقع دلیل اصلیشان از کتمان بعضی چیزها، جلوگیری از ناراحت کردن شما است. این دلیل احساسات شما را تحریک میکند، ولی به این معنا نیست که اجازه بدهید به هر کار اشتباهی تن بدهند و بعد پنهانش کنند تا شما را ناراحت نکنند. سرزنش کردن مُسری است. علاوه بر آن بسیاری از عادات انسانها نیز واگیر دارد. اگر کودک ببیند که شخص دیگری نیز مسئولیت کارهایش را به عهده نمیگیرد، همین کار را با دیگری انجام میدهد، اما چگونه میتوانیم مسئولیتپذیری خطاها و اشتباهات را به کودکان یاد بدهیم؟
بیشتربخوانید:
مرحله 1
تقریبا در تمام ساعات بیداری، کسانی هستند که مدام دارند به بچهها میگویند چه کار کنند و چه کار نکنند. از والدین گرفته تا معلمان و مربیان. این خودش عامل اصلی مورد سرزنش قرار گرفتن کودکان است. بچهها مدام در حال کنترل شدن هستند. پس لازم است در قدم اول از خودمان شروع کنیم و از دستور دادن به آنها پرهیز کنیم. این کار به آنها کمک میکند تا خودشان فکر کنند.
مرحله 2
به آنها فکر کردن و تصمیمگیری را یاد بدهیم
بزرگترها هر روز بارها و بارها تصمیمگیری میکنند و در انجام کارها و فعالیتهای روزمرهشان بسیار مختار و صاحباختیار هستند، مثلا با خودشان است که چه زمانی بخوابند و چه زمانی از خواب بیدار شوند؟ فلان کفش را بخرند یا نخرند؟ اما آیا این فرصت به کودکان نیز داده میشود؟ آنها حتی در مورد کوچکترین و ریزترین کارها نیز قدرت تصمیمگیری ندارند، زیرا ما این فرصت و امکان را از آنها گرفتهایم. در چنین شرایطی چگونه انتظار داریم تحلیل کنند، به عواقب کارهایشان خوب فکر کنند و مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده بگیرند.
بیشتربخوانید:
مرحله 3
گاهی لازم است که فقط تماشاگر باشیم و وارد عمل نشویم
وقتی که کودکمان فراموش میکند تکالیفش را انجام دهد یا به تمیز کردن اتاقش بیاهمیتی میکند، اسباببازیهایش را جمع و جور نمیکند و یا با دوستش دعوا میکند، بهتر است که ما وارد عمل نشویم و اشتباهات آنان را حل و فصل نکنیم. در این صورت آنها هرگز یاد نمیگیرند که این کار را خودشان انجام دهند و باعث میشود که اشتباهات خود را گردن دیگران بیندازند.
مرحله 4
واقعبین باشیم
بیایید با هم صادق باشیم. ما هم گاهی اوقات به اشتباهات و خطاهای خود اعتراف نمیکنیم و سعی در کتمان آنها داریم، مثلا در حین رانندگی پیش نیامده که موردی را رعایت نکرده باشیم و قیافه حق به جانب به خودمان نگیریم؟ قطعا که پیش آمده، پس رویایی و آرمانی فکر نکنیم و توقع خود را خیلی هم بالا نبریم.
با دو کلمه ساده یک الگوی رفتاری منفی به یک الگوی رفتاری مثبت تبدیل میشود. «اشتباه من»، «بیدقتی من»، «کوتاهی من» و ... . در طول شبانهروز و در روایت خود چند بار این ترکیبهای دو کلمهای را استفاده میکنید؟ فراموش نکنید که شما بزرگترین الگوی رفتاری فرزندتان هستید. پس اگر به کودک خود نشان دهیم که در وقت خطا و اشتباه، فقط سرزنشگر و ملامتکننده نباشیم، آنها نیز یاد میگیرند که به مشکلات رفتاری خود بهتر و دقیقتر فکر کنند.
بیشتر بخوانید:
مرحله 5
جان جی میلر، یکی از نویسندگان حوزه تربیت کودک میگوید که کودکان اصول اولیه مسئولیتپذیری کارهای خود را تشخیص میدهند. او توصیه میکند که به کودکان فرصت بدهید. فرصت 1، 2 و 3 و حتی فرصت 4.
به این ترتیب آنها با این وظیفه خود آشنا شده و دیگران را مقصر اشتباهات خود قلمداد نمیکنند.