فضاهای مسکونی: «بیشتر ساعات عمر ما چه در خانه و چه در محل کار در محیط داخلی میگذرد؛ به همین خاطر نوع دکوراسیونی که در آن محیط به کار میرود و رنگها و بافتهایی که استفاده میشود، از لحاظ ارتباط با داستان زندگی کسی که در آنجا زندگی یا کار میکند، بسیار اهمیت دارد. اصول ثابت شدهای برای این کار وجود دارد که براساس روانشناسی انسانها انتخاب شده است؛ مثلا ممکن است رنگی را صرفا بر اساس سلیقه و علاقه در خانه استفاده کنیم اما به مرور تنشهایی را در زندگی احساس کنیم و نتوانیم چرایی به وجود آمدنشان را درک کنیم. بسیاری از تنشها و ناهنجاریها در زندگی ما ناشی از عدم هماهنگی فضای زندگی با خلق و خو، رفتار، کنش، شغل و حرفه ماست.» خانم لشگری که در رشته طراحی داخلی تحصیل کرده، بهتازگی به اتفاق همسرش برای زندگی به ایران بازگشته و به عنوان اولین قدم، اصول درست معماری و دکوراسیونی را که طی سالیان تحصیل در خارج از کشور آموختهاند، در خانه زیبایشان به کار بستهاند.
خانم لشگری، علت اصلی به هم ریختگی خانهها در ایران را عدم اطلاع صاحبانشان از اصول اولیه طراحی داخلی میداند و میگوید: «به عنوان مثال کسی که در خانهای 80 متری، مبل 12 نفره دارد، تنها دلیلش این است که میگوید ما مهمان زیادی داریم اما اگر از ترفندهایی مثل استفاده از صندلیهای تاشو و سبک مطلع باشد، این اشتباه را مرتکب نمیشود. همیشه در درجه اول آسایش اعضای خانه اهمیت دارد؛ اینکه دکوراسیون خانه باید برای همان تعداد افراد ساکن در خانه چیدمان شود، خیلی مهمتر از آسایش مهمانهایی است که ممکن است ماهی یکبار یا شاید حتی سالی یکبار به منزل شما بیایند.»
خانم لشگری معتقد است برخی از طراحان و معماران برای روحی که در خانه جاری خواهد شد، اهمیتی قائل نیستند و تنها سعی میکنند از کمترین فضا استفاده کرده و جزییات تجملی به فضا اضافه کنند. اینگونه افراد از انواع و اقسام نورهای هالوژن و کاشیهای پرزرق و برق و اضافاتی که صرفا خانهها را لوکس جلوه میدهد در فضا استفاده میکنند اما کمترین اهمیتی برای نحوه کاربری این فضا و اینکه چقدر صاحبان این خانهها تجربه خوبی از زیستن در آنجا خواهند داشت، قائل نیستند و بیشتر به بیزینس این کار توجه میکنند.
او خاطرنشان میکند: «به طور مثال وقتی ما به این خانه آمدیم، سینک رو به دیوار قرار داشت و پایین پنجره خالی بود و ماشین لباسشویی و ظرفشویی کنار همدیگر بودند در حالی که در معماری بعد از لوکوربوزیه که پنجرههای بزرگ را در معماری باب کرد، در آشپزخانههای اروپایی و آمریکایی، سینک را زیر پنجره قرار میدهند که با جریان هوا ظرفها خشک شوند و بوی بد غذا از آنها برود یا اینکه کسی که ظرف میشوید، از منظره روبهرویش استفاده کند. ممکن است معماران به این نوع طراحی آگاه باشند اما متصدی تأسیسات ساختمان خودسرانه و براساس باورهای بدون پایهاش، لولههای آب را زیر پنجره قرار نداده و کابینتساز مجبور شده که کابینتها را به این صورت بچیند.
ما جای لولهها را عوض کردیم، سینک را به زیر پنجره بردیم و قسمت زیر دیوار را با گاز روکار پر کردیم. همچنین برای اینکه ظاهر آشپزخانه یکدست و مدرن دیده شود، تمام وسایل آشپزخانه را توکار انتخاب کردیم. یخچال و فر و ماشین لباسشویی و ظرفشویی، همگی داخل کابینتها قرار گرفتند. به این صورت کسی که وارد خانه ما میشود، ناهنجاریای در فضای آشپزخانه نمیبیند و همهچیز یکدست و در زیر ورقههای کابینت پوشانده شده است. ما سعی کردیم از کابینتهای بالای یخچال برای ذخیره خشکبار و حبوبات استفاده کنیم که ناهماهنگیای در داخل قفسهها نیز وجود نداشته باشد.
فضای هال خانه ما مستطیلشکل است و من همیشه بدم میآمد کسی که از در خانه وارد میشود، پشت مبل مرا ببیند چون عموما طراحان مبل پشت مبلها را تمیز کار نمیکنند و این صحنه در اولین نگاه تصویر خانه را خراب میکند. البته راهکارهایی مثل استفاده از کتابخانه یا کنسول هم برای پوشاندن این عیوب استفاده میشود اما برای فضای کوچک خانه ما، این تمهیدات منطقی نبود.
من همیشه عاشق مبل اِگ جاکوبسون بودم. تو تمام اسکیسهای دوران دانشجوییام هم در فضاهای داخلی از آن استفاده میکردم. به خاطر همین وقتی برای خرید مبلمان رفتیم، این مبل مناسب تصویری بود که برای فضای خانهام متصور بودم. به نظرم این مبل آرامشی به انسان میدهد که احساس میکند در درون یک فرم وارد شده و کاملا اون فرم او را در بر گرفته است. در ضمن بهراحتی میچرخد و شما میتوانید آن را به سمت در بچرخانید تا موقع ورود مهمانها، تصویر زیبایی از خانه بهوجود بیاید.
سبک معماری صنعتی برای من خیلی دوستداشتنی است؛ اینکه غلیان احساسات را بتوانیم با استفاده از متریالهای صنعتی مثل آهن و چوب نشان دهیم، خیلی خاص است. من این سبک معماری را خیلی دوست داشتم و معتقدم معمارهای باهوش و باسلیقه و هنرمندی در این دوره معماری کار کردهاند و برای آنها احترام زیادی قائلم.
صندلیهای میز ناهارخوریام را هم از همان سبک طراحی انتخاب کردم. این صندلیها البته اصل نیستند. اصل آنها قیمت خیلی گزافی دارد و ما نمیخواستیم برای خانهمان زیاد هزینه کنیم. این صندلیها، طراحی خانم و آقای اِیمز هستند. وقتی یک مرد و یک زن با یکدیگر چیزی را طراحی میکنند، دیگر میشود گفت آن وسیله کامل است چون هم منطق و استدلال مردانه را دارد و هم لطافت و شور زنانه را.
من دوست داشتم وسایل خانهام همگی داستان مخصوص به خودشان را داشته باشند. به طور مثال در انتخاب چوب روی میز هم ما زیاد جستوجو کرده و چوب خاصی را انتخاب کردیم که در فرآیند خاصی آماده شده است. بو و حس طبیعی این چوب هنگام صرف غذا، احساس خوشایندی به ما میدهد.
حتی در انتخاب گل هم سعی کردیم از گلی استفاده کنیم که برگهای پهن، بزرگ و سبزی داشته باشد که خنثی بودن فضای خانه را بگیرد و علاوه بر آن، حس طبیعی بودن این گل در کنار لحن صنعتی دکوراسیون، حس و حال خوبی به فضا ببخشد.
برای پرده هم سراغ پردههای پرزرق و برق مرسوم نرفتیم و سعی کردیم از پردهای استفاده کنیم که در عین تناسبی که با سایر ساختار خانه دارد، حس شور و لذت نور روز را در خانه احساس کنیم.
این مطلب از بین مطالب جذاب مجله منزل انتخاب شده است. اگر اهل ورق زدن کاغذهای چاپی و دوست داشتنی مجلات و کتاب ها هستید، پیشنهاد می کنم ایده های جذاب این مجله را برای دکوراسیون داخلی منزل خود از دست ندهید.
راستی...
اگر شما هم خانه ای دارید که با عشق آن چیده اید، تورهای خانه گردی چیدانه برای تهیه گزارش از دکوراسیون زیبای شما آماده است. فقط کافی است سری به لینک همکاری با تحریریه چیدانه بزنید و با ما ارتباط برقرار کنید.
منبع: مجله منزل ؛ نویسنده و عکاس: عرفان شریف نژاد