از پلهها پایین آمدیم. بوی باروت همه فضا را پرکرده بود و همهجا خاکستری بود. صدای گلولههای پیدرپی نیز که بسیار نزدیک بودند، شنیده میشد...
به گزارش ، «عصر ایران» آورده است: چهارشنبه 17 خرداد بود و هوای پایتخت نسبتاً گرم. قلب بهارستان شلوغ بود مانند همیشه. بهارستان همیشه شلوغ است، گویی قلب این نقطه تهران همیشه میتپد.
مطابق روال معمول بعد از بازررسی بدنی در قسمت خواهران از گیت ورودی وارد حیاط مجلس شدم. چمنها و گلها را آب داده بودند و نسیمی خنک صورت مهمانان بهارستان را در بدو ورود به حیاط مجلس نوازش میکرد.
جلسه علنی با قرائت قرآن و اعلام دستور کار روز مجلس آغاز شد. چند نفر از خبرنگاران در پای سیستمها در حال ارسال خبر بودند و چند نفری هم با تلفن مشغول صحبت و دیگر همکارانم در صحن علنی در حال شنیدن سخنان مخالفان و موافقان طرح لغو برخی از قوانین بودند.
کلیات طرح تصویب و مجلس وارد بررسی جزئیات شده بود. ساعت از 10 و 15 دقیقه گذشته بود که یکی از خبرنگاران سراسیمه وارد صحن شد و گفت پایین و در لابی تیراندازی شده و یک نفر از نیروهای حفاظت تیر خورده است. با خبرنگارانی که در صحن بودند و دیگر خبرنگاران وارد لابی شدیم. لابی شلوغ و پر از همهمه بود یکی از نیروهای حفاظت تیر خورده بود و بقیه نیز آشفته و سراسیمه از ما خواستند که به جایگاه خبرنگاران برویم و آرامش خودمان را حفظ کنیم.
با هدایت نیروهای حفاظت و اداره اخبار مجلس به جایگاه خبرنگاران هدایت شدیم و خبرگزاریها را در جریان خبر تیراندازی گذاشتیم. در حال مخابره خبر بودیم که الیاس حضرتی در لابی منتهی به صحن در حال تردد بود و از همان جایگاه خبرنگاران که مشرف به لابی منتهی به صحن مجلس است سوال پرسیدیم که تیراندازی از طرف چه کسی بوده است؟ او گفت چهار نفر داعشی مسلح وارد مجلس شدهاند. ما این حرف حضرتی را بیشتر به شکل شوخی با خبرنگاران دیدیم. در حال چک و چانه زدن با اداره اخبار بودیم که خبری که مخابره کردهایم را انتشار دهیم یا نه؟ که چندنفر از نیروهای حفاظت مجلس با عجله بالا آمدند و در ورودی به جایگاه خبرنگاران را بستند و از ما خواستند به داخل صحن برویم. در همین گیرودار صدای گلولهای که گویا به شیء آهنی همانند در یا پنجره نیز خورد در جایگاه خبرنگاران شنیده شد.
طبق قوانین داخلی مجلس خبرنگاران و مراجعین مردمی نمیتوانند موبایل خود را هنگام مراجعه به پارلمان همراه خود داشته باشند. به همین دلیل نیز اداراه اخبار مجلس تعدادی گوشی برای خبرنگارانی که به صورت ثابت در پارلمان حضور دارند فراهم کرده است که بتوانند با سهولت فعالیتهای خبری خود را انجام دهند. بعد از هدایت به داخل صحن من متوجه شدم که گوشیام را روی میز و کنار دستگاههای فکس جا گذاشتهام و چندباری نیز اصرار کردم که به بیرون مراجعه کنم تا بتوانم گوشیام را بردارم و برای مخابره اخبار از آن استفاده کنم اما مسئول حفاظت در ورودی گفت اجازه ندارم را در باز کنم منصرف شدم و از گوشی سایر خبرنگاران برای در مخابره اخبار استفاده کردم.
نیم ساعتی در صحن مجلس بودیم و هنوز نمیدانستیم که چه اتفاقی در بیرون و در طبقات دفاتر نمایندگان در حال وقوع است. یکی از خانمهای حفاظت بعد از ورود به صحن گفت که چند نفر داعشی با اسلحه و با تیراندازی وارد مجلس شدهاند و به دفاتر نمایندگان رفتهاند و در حال تیراندازی هستند. همهمه نمایندگان نیز شروع شده بود و تجمعهای آنها در کنار پزشکیان که ریاست جلسه علنی را به عهده داشت و در جایگاه هیأت رئیسه نشان میداد که آنها نیز نگران هستند. چندنفری در کنار محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید جمع شده بودند و در حال توضیح دادن به وی بودند.
محمدجواد جمالی عضو کمیسیون امنیت ملی در صحن در حال صحبت با چند نفر از نمایندگان بودند، از بالا صدایش زدیم و او نیز به سمت ما آمد و گفتیم چه خبر است و آیا واقعا داعش حمله کرده است؟ جمالی گفت حادثه تروریستی است و تعداد تروریستها چهار نفر است و در حال حاضر نیز دو نفر شهید شدهاند و تروریستها در طبقات دفاتر نمایندگان است. اتفاقاً جمالی نیز با شوخی گفت «اگر شهید شویم همه با هم شهید میشویم». البته بعد از گفتن این حرف گفت نگران نباشید، نیروهای سپاه در حال کنترل اوضاع هستند.
کارمندان بانک و همچنین دفاتر هواپیمایی و مخابرات نیز برای امنیت بیشتر به جایگاه خبرنگاران آمدند و البته مهمانان جلسه علنی نیز حضور داشتند و جلسه علنی کاملا طبیعی و به صورت عادی در حال برگزاری است. خبر حادثه تروریستی در حرم امام نیز نگرانکننده بود و همه میگفتند تروریستها دوگروه بودهاند که چندنفر از آنها به حرم امام رفتهاند و چند نفر نیز به مجلس آمدهاند.
آنچه بیشتر از همه برای ما سؤال بود این مسأله بود که این افراد چگونه با اسلحه و مهمات وارد مجلس شدهاند، چراکه سیستم امنیتی و حفاظتی مجلس بسیار قوی و محکم بود و ورود افراد مسلح به ساختمان مجلس جای سوالات فراوانی داشت.
در حین جلسه علنی حسینعلی حاجی دلیگانی در بیان مخالفت با طرح مذکور آمریکا را خطاب قرار داد و نمایندگان نیز شعار مرگ بر آمریکا سر دادند اما مسعود پزشکیان که میخواست جو صحن ملتهب نشود گفت آقا بحث ما چه ربطی به آمریکا دارد و بهتر است در موضوع صحبت کنید.
میدانستم که خانوادهام و مادرم در حال حاضر به شدت نگران حالم هستند و تلفن همراهم نیز بیرون از صحن بود و امکان دسترسی به آن را نداشتم. از یکی از مسئولان اداره اخبار که همراه ما در صحن حضور داشت خواستم که از مأمور حفاظت بخواهند اجازه دهد من به بیرون از صحن بروم و تلفن همراهم را بیاورم. بعد از صحبت اجازه دادند که بیرون بروم و گوشیام را بردارم. به بیرون از صحن که رفتم صدای تیراندازی بسیار زیاد بود و به صورت رگباری و بسیار نزدیک شنیده میشد و بوی باروت نیز میآمد و قطعاً همه اینها نگرانیها را بیشتر میکرد در حال برداشتن گوشی تلفن همراهم بودم که دو نفر از مأمورین حفاظت که اسلحه در دست داشتند و صورتهایشان نیز برافروخته شده بود به من گفتند خانم سریعر به داخل صحن بروید و وقتی صورت آنها را دیدم که چگونه برافروخته شده بود نگران شدم و سراسیمه به داخل صحن برگشتم.
خبرنگاران به صورت عادی در حال گپ و گفت و مخابره اخبار بودند و من با عجله و با نگرانی از آنچه که دیده بودم و شنیده بودم وارد صحن شدم. ساعت 12 علی لاریجانی رئیس مجلس وارد صحن شد و نمایندگان نیز از بدو ورود اطراف وی جمع شدند. لاریجانی ریاست جلسه را به عهده گرفت، نمایندگان تذکرات کتبی و شفاهی نیز دادند، لاریجانی نیز در پایان جلسه خطاب به نمایندگان حمله به مجلس را تروریستی خواند و خطاب به آنها گفت جای نگرانی نیست و برای خروج نمایندگان و همچمنین خبرنگاران و مهمان در جلسه تمهیداتی اندیشده شده است.
قبل از سخنان لاریجانی نردبانی را در صحن قرار دادند که خبرنگاران و مهمانان از طریق آن نردبان به داخل صحن رفته و از آنجا به تالار آفتاب برای خروج از ساختمان پارلمان هدایت شوند و قطعا خروج این تعداد از افراد با نردبان کاری زمانبر بود. ترجیح بر این بود که همه خبرنگاران، مهمانان و کارکنان از درب خروجی خارج شوند، ماموران حفاظت خطاب به خانمهای خبرنگار و کارکنان گفت اول خانمها و بعد آقایان از در خارج شوید.
دو طرف ما نیروهای حفاظت که برخی از آنها کلاه ،اسلحه و جلیقه نیز داشتند قرار داشتند، پلهها را پایین آمدیم. بوی باروت همه فضا را پرکرده بود و همهجا خاکستری بود، صدای گلولههای پیدرپی نیز که بسیار نزدیک بودند شنیده میشد. صورتهای برافروخته و نگرانی و اضطراب نیز در بین ماموران موج میزد و دو سه نفر از ماموران با صدای بلند و با فریاد میگفتند سعید چندتا اسلحه سرد بیاور، اسلحههای ما داغ کرده است.
جلوتر که آمدیم چندنفر از کارمندان مجلس را که سلام و علیکی با آنها داشتم دیدم که پیراهنهایشان خونی بود و خودشان نیز مضطرب بودند و برانکاردی در دست دو نفر نیروی امدادی بود و لابی نیز بسیار شلوغ و بهم ریخته بود. به لابی منتهی به صحن هدایت شدیم و ماموران از ما میخواستند که سریعتر خارج شویم، به تالار آفتاب آمدیم و در آنجا سردار جعفری را دیدیم که تقریبا در محاصره نمایندگان بود. لاریجانی نیز از درب پشت هیأت رئیسه خارج شد و به سمت تالار آمد و چندکلامی با سردار جعفری صحبت کردند.
در ابتدا قرار شد که ما به ناهارخوری نمایندگان برویم و بعد از ایجاد امنیت از پارلمان خارج شویم اما بعد از صحبتهایی که شد سردار جعفری خطاب به همه خبرنگاران و افرادی که در تالار آفتاب بودند گفت سریتعر اینجا را ترک کنید و به بیرون از پارلمان بروید. لاریجانی جلوی در ایستاده بود و با بدرقه از همه ما میخواست که سریعتر تالار را ترک کنیم و در عین حال کلمه خداحافظی را نیز به همه میگفت.
سردار جعفری شخصا با ما همراه شد و در حالی که لبانش خشک شده بود با صداهای بلند میگفت پراکنده نشوید و پشت سر من بیاید، راهبلد ما شد و ما را تا دم در خروجی مجلس بدرقه کرد و مجددا خودش به داخل پارلمان مراجعه کرد.
ماموران در را باز کردند و از ماخواستند از منطقه دور شویم. حالا خیابانها شلوغ است و همه مردم نگران و مضطرب هستند و انگار هزار سوال بیپاسخ دارند.
ساعت 13 و 30 دقیقه است و قلب تپنده بهارستان همانند صبح آرام نیست بلکه این صدای گلولههاست که گوشها را میخراشد و ذهنها را نگران میکند. آفتاب میکوبد و مأموران انتظامی و امنیتی در حال انجام عملیات هستند.
ساعت 15 است و گفته میشود که تروریستها به هلاکت رسیدهاند و علی لاریجانی در حال بازررسی ساختمان است.
به همراه خبرنگاران دیگر به طرف درب ورودی مجلس میرویم. همه کنار هم ایستادهاند؛ مردم، نیروهای امنیتی و انتظامی و کارکنان مجلس و خبرنگاران و شاید همه به این فکر میکنند که «چو ایران نباشد تن من مباد».