قربان در لغت، مصدر از ماده قرب، به معناى نزدیک شدن و قربانى آنچه را که به آن تقرّب مى جویند، گفته مى شود.
قرآن مجید در دو جا از این واژه براى تقرّب به خدا استفاده نموده است؛
اول: در حکایت فرزندان آدم که هابیل گوسفند چاقى و قابیل گندم نامرغوبى را براى قربانى به پیشگاه حق آوردند که در پایان قربانى همراه با تقوا پذیرفته شد.
خداوند متعال در این باره مى فرماید:
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ ءَادَمَ بِالْحَقّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْأَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» «1»
وداستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است ] به درستى و راستى بر آنان بخوان، هنگامى که هر دو نفر با انجام کار نیکى به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد. [برادرى که عملش پذیرفته نشد از روى حسد و خودخواهى به برادرش ] گفت: بى تردید تو را مى کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران مى پذیرد.
دوم: در سوره احقاف، بت پرستان، بت ها را وسیله تقرّب به خدا مى دانستند.
فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةَ بَلْ ضَلُّواْ عَنْهُمْ وَ ذَ لِکَ إِفْکُهُمْ وَ مَا کَانُواْ یَفْتَرُونَ» «2»
پس چرا معبودانى که به جاى خدا انتخاب کردند به گمان اینکه آنان را به خدا نزدیک کند، آنان را [هنگام نزول عذاب ] یارى نکردند بلکه [گم شده ] از دستشان رفتند، و این بود [سرانجام و نتیجه ] دروغشان و آنچه را همواره افترا مى زدند.
در روایات دینى ما، نماز و نمازهاى نافله و قربانى روز عید قربان و صدقه دادن به فقیران، از جمله وسیله هاى تقرّب به خدا بیان شده اند.
قربان، نام یکى از اعیاد رسمى سالیانه مسلمانان، در روز دهم ذیحجّه است که آن را أَضحى نیز مى گویند. و آن روز تاریخى از بزرگترین روزها نزد خداوند است؛ زیرا روز مراسم قربانى گوسفند در برابر فرمان قربانى کردن اسماعیل علیه السلام به دست حضرت ابراهیم علیه السلام، از بهترین اعمال واجب در مناسک حج است. و از آن پس حاجیان در احیاى فداکارى از سوى این پدر و فرزند، روز عید قربان در منى قربانى مى کنند.
ابان بن محمد از امام جواد علیه السلام روایت مى کند که فرمود:
ما مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلَ یَوْمَ النَّحْرِ مِنْ دَمٍ مَسْفُوکٍ أَوْ مَشْىٍ فى بِرِّ الْوالِدَیْنِ أَوْ ذِى رَحِمٍ قاطِعٍ یَأْخُذُ عَلَیْهِ بِالْفَضْلِ وَ یَبْدَأُهُ بِالسَّلامِ أَوْ رَجُلٍ أَطْعَمَ مِنْ صالِحِ نُسُکِهِ وَ دَعا إِلى بَقِیَّتِها جِیرانَهُ مِنَ الْیَتامى وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْمَمْلُوکِ وَ تَعاهَدَ الْأُسَراءَ. «3»
هیچ عملى در روز عید قربان برتر نیست، مگر خونى که براى قربانى ریخته شود و گامى در راه احسان به پدر و مادر برداشته شود و دیدار خویشى که گسیخته باشد و به خودگذشتگى و آغاز به سلام بر وى پیشى گیرد و یا مردى از گوشت قربانى خود به همسایگان و مستمندان و یتیمان اطعام نموده و به ملاقات اسیران برود.
قربانى به گوسفند یا شترى گفته مى شود که در عید قربان ذبح گردد و آن در غیر ایام حج مستحبّ مؤکّد است در ایّام حج از اعمال واجبى مى باشد که در سرزمین منى روز دهم یا یازدهم و دوازدهم و تا آخر ذیحجه برگزار مى گردد. حاجى قربانى را سه بخش مى کند، یک بخش را خود بر مى دارد و بخش دوم را به فقرا مى بخشد و بخش سوم را به دوستان هدیه مى دهد.
فضیلت قربانى در روایات
آداب و اعمال عید قربان، همانند عید فطر است، از جمله نماز و غسل و ادعیه و تکبیرات و حرمت روزه و اطعام مسکینان و فقیران با صدقات و گوشت قربانى به ویژه اینکه قربانى کردن در عید قربان مستحبّ مؤکّد است.
رسول الله اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:
خداوند روز أضحى را عید قرار داد تا فقیران گوشت فراوان به دستشان رسد.
پس به آنها گوشت بخورانید. «4» حضرت على علیه السلام مى فرماید:
اگر مردم مى دانستند که قربانى در روز عید قربان چه اجرى دارد، وام مى گرفتند و قربانى مى کردند؛ زیرا با اوّلین قطره خون، صاحب آن آمرزیده مى شود. «5»
قرض کردن براى قربانى
روایتى عجیب در این باب است که نیکوست براى قربانى قرض کنى.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به امّ سلمه که از ایشان پرسیده بود: اى رسول خدا! عید قربان فرا رسیده و من چیزى ندارم قربانى کنم، آیا قرض کنم و قربانى نمایم؟ فرمود:
برو قرض کن؛ زیرا این بدهى ادا مى شود. «6» زیرا قربانى جایگاه ویژه نزد خداوند منّان دارد و ریختن خون قربانى براى اهل آن، جنبه بیمه عمر و کفّاره گناهان محسوب مى شود.
امام باقر علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ إِطْعامَ الطَّعامِ وَ إِراقَةَ الدِّماءِ بِمِنىً. «7»
خداوند غذا دادن به مستمندان و ریختن خون قربانى در منى را دوست دارد.
ممکن است همین علاقه خداوند به خاطر بهره مندى گرسنگان و محرومان از گوشت قربانى باشد و به صورت سیره و سنّت نبوى در جامعه اسلامى رواج داشته باشد.
سالار شهیدان امام حسین علیه السلام از همان آغاز حرکت خود از مدینه به مکه، در سال شصت هجرى که قصد عمره مفرده داشت و نیّت حج تمتّع ناتمام ماند. گرچه به منى نرفت، ولى قربانى هاى گرانقدرى داد و سرانجام وجود مبارک خویش را هم قربانى اسلامى کرد، تا مکّه و منى بماند. از این رو امام سجّاد علیه السلام در احتجاجات خود بر یزید لعین، فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنى فَقَدْ عَرَفَنى وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنى فَأَنا اعَرِّفُهُ بِنَفْسى ، أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنى وَ أَنَا ابْنُ الْمَرْوَةِ وَ الصَّفا. «8»
اى مردم! هر که مرا مى شناسد که مى شناسد و هر که مرا نمى شناسد خود را معرفى مى کنم، من فرزند مکه و منى هستم و من فرزند مروه و صفا هستم.
در روز عاشورا، صحنه کربلا نیز شاهد قربانى شدن هفتاد و دو شهید در آستان قرب و رضاى حق بود و حضرت زینب علیها السلام به خاطر این جانفشانى برادرش در میدان جنگ، هنگامى که به بدن مطهّر حضرت سیّدالشهدا علیه السلام رسید، دست و نگاه خویش را رو به آسمان برد و عرضه داشت:
اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنَّا هذَا الْقُرْبانِ. «9»
خدایا! این قربانى اندک را از ما بپذیر.
بنابراین کسى که جانش را فداى دوست حقیقى مى کند، او از منى و عرفات و مشعر ارث مى برد، زیرا اصل زمین مال خداست و آن را به هر کس صلاح بداند واگذار مى کند و سالار شهیدان و شهیدان در راه خدا، همگى وارثان مشعر و منى هستند و آنان با اهداى جان و فدا کردن فرزند و خانواده، وارث اسرار نهفته در سرزمین مکّه شوند.
در زیارتنامه ها و خطابه هاى اسیران اهل بیت از شهید مظلوم کربلا، به ذبیح و قتیل یاد شده است. او وارث اسماعیلى بود که در مناى کربلا، قربانى حیات دین شد و پیام شرف و عزّت را به انسان ها ابلاغ کرد.
حقیقت دین و حیات باطنى هر مکتبى در اهداى قربانیان و فداکاران حق است و خون آنان ریشه درخت دین را آبیارى مى کند. ملت هایى که در راه آزادى و استقلال گام برداشته اند، همواره قربانیان بسیارى را تقدیم کرده اند و قربانى دادن و شهادت، رمز پیروزى و عزّت آنان بوده است.
امام سجّاد علیه السلام در حقّ قربانى چنین فرمود:
حق قربانى آن است که نیّت آن را براى خدا خالص کنى و خود را در معرض رحمت و قبول الهى قرار دهى و در پى نگاه بینندگان نباشى. اگر چنین بودى، خود را بیهوده به رنج نیفکنده اى وظاهر سازى نکرده اى و مقصودت، خدا بوده است. «10» امام على علیه السلام فرمود: شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله روز عید قربان، خطبه مى خواند و مى فرمود:
امروز روز ثَجّ و عَجّ است. «ثَجّ» خون قربانى هاست که مى ریزد، پس نیّت هر که صادق باشد، اوّلین قطره خون قربانى او، کفّاره همه گناهان اوست.
«عَجّ» دعاست پس به درگاه خداوند دعا کنید، قسم به آن که جان محمد صلى الله علیه و آله در دست اوست، از اینجا هیچ کس بر نمى گردد، مگر آمرزیده شود، جز کسى که گناه کبیره انجام داده و بر آن اصرار مى ورزد و در دل خود تصمیم بر ترک آن ندارد. «11» بنابراین حقیقت سنّت عید قربان و قربانى کردن حیوان، تقرّب به خدا و پرهیزکارى است؛ زیرا روح و قلب آدمى در دنیا با آرزوها و هوس ها آلوده مى گردد و با قربانى کردن حیوانى، در حقیقت، حیوانیّت هواى نفس و دیو طمع را از بین مى برد. همانگونه که امام صادق علیه السلام در آداب مراقبین حجّ فرمود:
وَ اصْعَدْ بِرُوحِکَ إِلَى الْمَلَإِ الْاعْلى بِصُعُودِکَ إِلى الْجَبَلِ وَ اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِیحَةِ وَ ارْمِ الشَّهَواتِ وَ الخَساسَةَ وَ الدَّناءَةَ وَ الْافْعالَ الذَّمِیمَةَ عِنْدَ رَمْىِ الْجَمَراتِ. «12»
با فراز آمدن بر کوه (مشعر) روحت را نیز به سوى ملأ اعلى بفرست. هنگام قربانى گلوى هوس و طمع را نیز ببر، و در رمى جمرات به خواهش ها و پستى و فرومایگى و کردارهاى زشت و ناپسند سنگ بیانداز.
----------------------------------------------------------------------
(1)- مائده (5): 27.
(2)- احقاف (46): 28.
(3)- بحار الأنوار: 88/ 127، باب 52، حدیث 25؛ الخصال: 1/ 298، حدیث 68.
(4)- بحار الأنوار: 96/ 296، باب 52، حدیث 15؛ علل الشرایع: 2/ 437، حدیث 1.
(5)- بحار الأنوار: 96/ 297، باب 52، حدیث 22؛ علل الشرایع: 2/ 440، حدیث 2.
(6)- بحار الأنوار: 96/ 297، باب 52، حدیث 19؛ علل الشرایع: 2/ 440، حدیث 1.
(7)- الکافى: 4/ 51، حدیث 6؛ بحار الأنوار: 96/ 289، باب 50، حدیث 60.
(8)- بحار الأنوار: 45/ 161، باب 39، حدیث 6؛ الاحتجاج: 2/ 311.
(9)- حیاة الإمام الحسین، باقر شریف القریشى: 2/ 301؛ سیرة الائمة الأثنى عشر، هاشم معروف الحسنى: 2/ 87؛ الکبریت الاحمر: 3/ 13.
(10)- بحار الأنوار: 71/ 13، باب 1، حدیث 2؛ تحف العقول: 259.
(11)- بحار الأنوار: 96/ 301، باب 52، حدیث 39؛ دعائم الاسلام: 1/ 184.
(12)- بحار الأنوار: 96/ 125، باب 21، حدیث 1؛ مصباح الشریعة: 49.
برگرفته از کتاب تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، نوشته استاد حسین انصاریان