مقام منیع سیّدالشهدا (ع)

خداوند متعال از میان مخلوقات خود، انسان را به عنوان اشرف مخلوقات برگزیده[۱] و از میان آنان، انسان‌هاى کامل را به عنوان الگو قرار داده است[۲] که این الگوها داراى امتیازات و فضیلت‌هاى ویژه‌اى هستند. حضرت امام حسین (ع) نمونه‌اى برجسته از این اسوه‌هاى پاک است و همة انسان‌ها موظّف‌اند ایشان را به عنوان الگو و سرمشق خود انتخاب نمایند.[۳]

از میان این الگوها و انسان‌های کامل، سرور و سالار شهیدان، حضرت امام حسین (ع) داراى فضایل بیشماری هستند که مایه‌ فخر و عزت آدمیان گردیده است.
مقام منیع سیّدالشهدا (ع)

خداوند متعال از میان مخلوقات خود، انسان را به عنوان اشرف مخلوقات برگزیده[1] و از میان آنان، انسان‌هاى کامل را به عنوان الگو قرار داده است[2] که این الگوها داراى امتیازات و فضیلت‌هاى ویژه‌اى هستند. حضرت امام حسین (ع) نمونه‌اى برجسته از این اسوه‌هاى پاک است و همة انسان‌ها موظّف‌اند ایشان را به عنوان الگو و سرمشق خود انتخاب نمایند.[3]

 

از میان این الگوها و انسان‌های کامل، سرور و سالار شهیدان، حضرت امام حسین (ع) داراى فضایل بیشماری هستند که مایه‌ فخر و عزت آدمیان گردیده است. جایگاه اباعبدالله‌الحسین (ع) به گونه‌اى است که رسول خدا (ص) در مورد ایشان مى‌فرمایند:

«حسین منّی وأنا من حسین»[4]

البته فضایل شخصیتى آن حضرت (ع) فراتر از حدّ بیان است و شناساندن شخصیّت والاى حضرت امام حسین (ع) در قالب الفاظ و عبارات کار بسیار دشوارى است؛ امّا در این نوشتار سعى شده است گلبرگ‌هایى از فضایل آن چراغ هدایت، با بهره‌گیرى از روایات بیان شود.

 

امام حسین (ع)  وارث انبیای الهی

وجود مقدس حضرت سیدالشهداء (ع)  انسان کامل و جامعی است که پروردگار عالم، فضائل همه انبیا را در او خلاصه کرده و ایشان وارث همه کمالات انبیا بوده است. در ابتدای زیارت وارث این معنا را می‌خوانیم:

«السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله»[5]

آن حضرت حقیقت معنای (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها)[6] را از حضرت آدم (ع)  به ارث برده است.

 

امام حسین (ع)  همچنین آنچه را که نوح (ع)  در نهصد و پنجاه سال از پروردگار عالم کسب کرده، از آن حضرت به ارث برده است.

«السلام علیک یا وارث نوح نبی الله»

در این ارث و میراث سخن از زمین و ساختمان و پول و اشیا نیست، بلکه سخن از معنویت، کرامت و روحیات و علم و حقیقت است.

 

امام صادق (ع)  در ادامه زیارت می‌فرماید:

«السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله، السلام علیک یا وارث موسی کلیم الله، السلام علیک یا وارث عیسی روح الله»

تا جایی که می‌فرماید: آنچه را که خدا به پیامبرش (ص)  و به امیرمؤمنان (ع)  عنایت کرده، امام حسین (ع)  به ارث برده‌ است. چه کسی می‌تواند ارثی را که حضرت سیدالشهداء (ع)  از انبیاء و اولیاء و پاکان برده است، تعریف کند و گویا تمام پیامبران و اولیای خدا همین یک وارث را داشته‌اند که هرچه پروردگار عالم به همه آنان عنایت کرده بود، بعد از خودشان به ایشان رسیده و ایشان آن قدر قدرت معنوی داشته که تمام آن‌ها را به ارث ببرد و در خود نگه دارد.

 

یکی از مهمترین چیزهایی که امام حسین (ع)  از انبیای الهی به ارث برده، علم آنان است.

علم امام حسین (ع) ، علم جامع و کامل است؛ زیرا رسول‌خاتم (ص)  وارثِ تمام علوم انبیای الهی[7] بوده است و تمام علوم پیامبر اسلام (ص)  به امیرمؤمنان، علی (ع)  و از ایشان به امام حسن مجتبی (ع) و سپس به سیّدالشهدا (ع)  به ارث رسیده است. هر چند علم حضرت سیّدالشهدا (ع)  از تمام ملائکه، جنیان، انسان‌ها و هر موجود دیگر دارای عقلی بالاتر است، امّا در دعای عرفه خود آن حضرت می‌فرمایند: «من در کمال جهل به سر می‌برم!»[8]

 

دشواری‌ها و پیچیدگی‌های مقام اسماء و صفات الهی و ظرایف آن، سبب کرنش اهل‌بیت: و اظهار جهل در مقابل خداوند شده و هرکسی توان تفسیر برخی از آن مقامات را ندارد؛ از این رو وقتی وجود مقدس حضرت سیّدالشهدا (ع)  می‌فرماید: «من در جهل به سر می‌برم»؛ به طور طبیعی و بدیهی انسان‌های عادی باید به جهل کامل اقرار کنند؛ بنابراین بی‌دلیل نیست که افرادی همچون ملّاصدرا[9] و شیخ الرئیس ابن‌سینا[10] در این‌باره سکوت کرده‌اند، میرداماد[11] به لکنت و سکوت افتاده و حاج ملا هادی سبزواری[12] در این مقام، احساس حقارت کامل کرده است.

 

دامنه علم امام حسین (ع)

اکنون با توجه به این که پیامبر خاتم (ص)  و وصی او علی (ع)  علمشان را از خدا گرفته‌اند و سپس این علوم به امام حسین (ع)  به ارث رسیده حتی در قوّه خیال کسی هم نمی‌گنجد که دامنه علم امام حسین (ع)  چه مقدار می باشد.

 

با توجه به این مسائل معلوم می شود که ما با چه کسی سروکار داریم و کنار چه دریایی آمده‌ایم. ما با خدا چه معامله‌ای کرده‌ایم که خداوند محبت امام حسین (ع)  را به ما داده است؟ و در واقع، معامله‌ای در کار نبوده و این لطف الهی است که عشق امام حسین (ع)  را در قلب ما قرار داده است.

 

پروردگار متعال اگر بخواهد رحمت واسعه‌اش را به کسی مرحمت کند، عشق اباعبدالله (ع)  را در وجودش متجلی می‌کند.

«اللهم انی أسألک برحمتک التی وسعت کلَّ شی»[13]

اگر کسی رحمت واسعه الهی را می‌خواهد لمس کند، باید به سراغ امام حسین (ع)  برود و رحمت حق را در آن خانه بجوید.

 

حبّ و بغض به امام حسین (ع) معیار سعادت و شقاوت انسان‌ها

محبّت به امام حسین (ع)  آن‌‌چنان ارزشمند است که اگر خداوند بخواهد بنده‌ای را سعادتمند کند، محبّت به آن حضرت را در دلش قرار می‌‌دهد. حضرت امام صادق (ع)  می‌فرماید:

«مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ (ع)  وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ[14]»

واژه «قذف» به معنای پرتاب کردن است[15] و با واژه «گذاشتن» تفاوت معنایی دارد؛ تفاوت این دو واژه در این است که در پرتاب، نیرویی در پشت آن قرار دارد که آن را به سمت جلو حرکت می‌دهد تا به هدف برسد؛ امّا در گذاشتن، چنین نیرویی وجود ندارد.

 

به عنوان نمونه، وقتی گلوله‌ای از اسلحه پرتاب می‌شود، نیروی عظیمی او را حرکت می‌دهد تا به نقطه هدف برخورد کند. با توجه به این معنا می‌توان فهمید که خیرخواهی خداوند در حق بندگانش چگونه است. اگر خالق هستی اراده کند که بنده‌ای خیر دنیا و آخرت را ببیند، محبّت محبوب خود، حضرت سیّدالشهدا (ع)  را به قلب آن بنده پرتاب می‌کند.

 

از سوی دیگر، اگر خداوند شقاوت را برای بنده‌ای بخواهد[16]، بغض و کینه حضرت را به قلب او پرتاب می‌کند. حضرت امام صادق (ع)  در ادامه روایت به این موضوع اشاره کرده و می‌فرماید:

«وَ مَنْ أَرَادَ الله بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ.[17]»

با توجه به این روایت می‌توان فهمید که معیار در سعادت یا شقاوت انسان‌ها محبّت یا کینه نسبت به حضرت سیّدالشهدا (ع)  می‌باشد.

 

دم عیسوی امام حسین (ع)

بنابر آیات قرآن کریم، یکی از معجزات ویژه حضرت عیسی (ع)  این بود که مردگان را زنده می‌کرد تا علایم نبوّت را به مردم نشان دهد.[18] حضرت سیّدالشهدا (ع)  نیز همچون حضرت عیسی (ع)  مردگان را احیا می‌نمودند.

 

یحیی‌بن‌امّ‌طویل[19] که از چهره‌های برجسته مکتب تشیّع بوده و سالیان زیادی از عمر خود را نزد حضرت سیّدالشهدا و امام زین العابدین8گذرانده است نقل می‌کند که روزی خدمت حضرت سیّدالشهدا (ع)  مشرّف شدم و با حضرت در مورد مسائل دینی گفتگو می‌کردم، ناگهان جوانی که در حال گریه و ناله بود به منزل حضرت آمد، به ایشان سلام کرد و گفت: مولای من! لحظاتی پیش مادرم از دنیا رفت و من با مشکلی مواجه شده‌ام. حضرت فرمود: مشکلت را بازگو کن. او گفت: مادرم ثروت فراوانی داشت و اجازه تصرّف در مال را به من نمی‌داد؛ و می‌گفت تا خودم چگونگی تصرف مالم را به تو بیان نکرده‌ام، حق نداری از آن استفاده نمایی و تا آخر عمر در این مورد صحبتی نکرد و هم اکنون دارفانی را وداع گفت. حال نمی‌دانم چگونه از این مال استفاده کنم.

 

حضرت رو به من و آن جوان کرد و فرمود: با هم به منزل این جوانِ مصیبت زده برویم. به همراه حضرت وارد منزل آن جوان شدیم، جنازه این مادر در وسط اتاق بود و پارچه‌ای بر روی آن کشیده شده بود. حضرت در گوشه‌ای به پروردگار عرض کرد: خدایا! این زن را لحظاتی زنده کن تا مشکل فرزند خود را حل کند. ناگهان دیدم آن زن پارچه را از روی جسد خود برداشت و بر روی زمین نشست. ذکر شهادتین را بر زبان جاری کرد و بار دیگر به وحدانیت پروردگار و رسالت رسول‌خاتم (ص)  اقرار نمود؛ سپس به اطراف خود نگاه کرد و متوجّه شد حضرت سیّدالشهدا (ع)  در گوشه‌ای ایستاده است. به حضرت عرض کرد: مولای من! چرا وارد اتاق نمی‌شوید! امام وارد اتاق شده و در گوشه‌ای نشستند و فرمودند: برای اموالت وصیّت کن، زیرا باید به زودی به سرای باقی بازگردی.

 

آن زن خطاب به حضرت عرض کرد: مولای من! یک سوّم از اموالم را به شما می‌بخشم؛ زیرا می‌دانم شما برای مصارف شخصی خود استفاده نمی‌کنید، بلکه این اموال را برای پیشبرد اهداف اسلامی مصرف می‌کنید. از آن جایی که فرزند دیگری ندارم، باقی اموال را به پسرم می‌دهم؛ امّا برای استفاده از آن شرطی دارم. اگر فرزندم به شما علاقه‌مند است و مکتب شما را می‌پذیرد، می‌تواند از اموالم استفاده کند؛ امّا اگر با شما مخالفت کند، راضی نیستم در اموالم تصرف کند.

 

آن زن در ادامه به حضرت گفت: درخواستی از شما دارم. حضرت فرمود: چه درخواستی داری؟ آن زن عرضه داشت: بعد از مرگم، شما مرا به خاک سپرده و بر جنازه‌ام نماز بخوانید. بعد از این گفت‌وگو آن زن به سرای باقی شتافت و حضرت به وصایای این زن عمل نمود.»[20] این حکایت محبوبیت فراوان حضرت سیّدالشهدا (ع)  را نزد پروردگار نشان می‌دهد. با وجود این‌که خداوند مُحیی و حیات دهنده موجودات است، امّا به بنده خاص خود نیز اجازه می‌دهد تا به اذن او مرده‌ای را به حیات بازگرداند. این که یک نفر به صورت مستقل و بدون نیاز به خداوند بتواند چنین کاری را انجام بدهد با توحید افعالی و توحید در خالقیت منافات دارد، چون مرگ و زندگی به دست خداست، اما اگر کسی با اذن الهی بخواهد چنین کاری را انجام بدهد، منع عقلی و منع شرعی وجود ندارد. امکان تحقّق این امر توسط حضرت عیسی (ع)  در قرآن آمده است و چون نبی اعظم اسلام حضرت محمد (ص)  و اوصیاء او: از سایر انبیاء برتر هستند امکان تحقق آن برای سیّدالشهدا (ع)  و سایر ائمه هداة معصومین:وجود دارد و اگر عیسی (ع)  می‌تواند زنده کردن مردگان را انجام دهد، چه استبعادی دارد که پیامبر (ص)  و ائمه: نیز بتوانند آن را انجام دهند.

 

پی نوشت ها:

[1]. ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ اسراء(17):70؛ «به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم.»

[2]. ﴿وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الأخْیَارِ﴾ ص(38):47؛ «به یقین آنان در پیشگاه ما از برگزیدگان و نیکان اند.»؛ ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ احزاب(33):21؛ «یقیناً براى شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوى نیکویى است.»

[3]. الإرشاد «مفید»: 2/29؛ «وَ جَاءَتِ الرِّوَایَةُ بِمِثْلِ ذَلِکَ عَنِ الْحُسَیْن7 أَنَّهُ قَالَ لِأَصْحَابِ ابْنِ زِیَادٍ: مَا بَالُکُمْ تَنَاصَرُونَ عَلَیَّ أَمَ وَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلْتُمُونِی لَتَقْتُلُنَّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ لَا وَ اللَّهِ مَا بَیْنَ جَابَلْقَا وَ جَابَرْسَا ابْنُ نَبِیٍّ احْتَجَّ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکُمْ غَیْرِی»؛ و روایتى مانند این از حسین‌بن‌على: رسیده که در کربلا به پیروان پسر زیاد فرمود: چیست شما را که در دشمنى با من دست بهم داده اید؟ آگاه باشید: بخدا! اگر مرا بکشید هر آینه حجت خدا را بر خویشتن کشته اید، بخدا سوگند در میان جابلقا و جابرسا پسر پیغمبرى که خدا بوسیله او بر شما احتجاج کند جز من نیست.

[4]. بحار الأنوار: 43/ 261؛ مسند أحمد: 4/ 172؛ حسین7 از من است و من از حسینم7 .

[5]. مصباح المتهجد: 719، دعاء الموقف لعلی بن الحسین7: بحارالأنوار: 98/199، باب 18، حدیث 32.

[6]. بقره (2): 31؛ «و خدا همه نام‌ها [ی موجودات] را به آدم آموخت.»

[7]. این نکته لازم به ذکر است که در «زیارت وارث» ، پس از آنکه نام سیدالشهدا7 را به عنوان میراث‌دار انبیای الهی می‌دانیم به این نکته اشاره می‌شود که علم و فضایل و مناقب انبیای الهی: در سیدالشهدا7 به عنوان میراث قرار گرفته است و سیدالشهدا7 مستجمع کمالات انبیای الهی: است: «السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله، السلام علیک یا وارث نوح نبی‌الله». مفاتیح‌الجنان، زیارت وارث.

[8].  اشاره به این فراز از دعای عرفه: «لَم یَمنَعکَ جَهلی وَ جُرأَتی عَلَیکَ أن دَلَلْتَنی علی ما یُقرّبنی»؛ إقبال‌الأعمال: 1/ 340.

[9].  محمّد بن ابراهیم، مشهور به ملّا صدرا و صدر المتألهین، فیلسوف بزرگ ایرانى است. وى در جوانى به اصفهان رفت و نزد میر محمّد باقر مشهور به میرداماد حکمت آموخت و علوم شرعى را نزد شیخ بهاء الدین عاملى فرا گرفت و در ریاضى نیز مهارت یافت. مدّتى در قم به افاضه مشغول گردید و سپس به امر شاه عباس دوم به شیراز بازگشت و در موطن خود به تدریس و افاده مشغول شد. او هفت سفر به حج رفت و در آخرین سفر در بصره درگذشت و همان جا مدفون شد. او شاگردان بسیار داشت که از آن جمله باید ملّا محسن فیض کاشانى و ملّا عبد الرزاق لاهیجى را که به دامادى او مفتخر گشتند نام برد. از آثار او می‌توان به اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، مبدأ و معاد، مشاعر، عرشیه، شرح هدایه اثیریه، حاشیه بر الهیات شفا، تعلیقه بر حکمة الإشراق و شرح اصول کافى نام برد. (فرهنگ معین، ذیل مدخل صدر الدین شیرازى ).

[10].  أبوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به أبوعلی سینا و ابن سینا و پور سینا در سال 416 ق در همدان متولد شد.  او پزشکی ماهر، شاعر و از تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران است که به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی مشهور است. وی نویسنده کتاب شفا -که یک دانشنامه علمی‌ و فلسفی جامع است- و القانون فی الطب که یکی از معروف‌ترین آثار تاریخ پزشکی است می‌باشد. او در سن 58 سالگی درگذشت و در شهر همدان مدفون شد.

[11]. سیّد محمّد باقر فرزند محمّد داماد استرآبادی مشهور به «میرداماد» از علمای بزرگ و حکمای برجسته عهد صفوی است. نسب میرداماد به امام حسین× می‌رسد. وی لقب «داماد» را از پدرش گرفته بود، پدر او، سیّد محمّد داماد استرآبادی به سبب داشتن افتخار دامادی محقّق کرکی، فقیه بزرگ زمان شاهِ طهماسب صفوی، ملقّب به «داماد» گردید. بعدها این لقب به فرزندش محمّد باقر نیز اطلاق شد. میرداماد در سال 1040 در بین راه مسیر کربلا و نجف درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب ×دفن شد.

[12]. ملّا هادی سبزواری (1212-1289 هجری قمری) در شهر سبزوار به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی سبزواری یکی از دانشمندان علوم اسلامی ‌بود. ملّا هادی پس از فراگیری علوم مقدّماتی، برای تکمیل درس به مشهد رفت. پس از آن برای تحصیل عرفان و فلسفه راهی اصفهان شد و در جلسات درس استادانی از جمله: ملّا حسین سبزواری، علّامه محمد ابراهیم کلباسی، آقا شیخ محمد تقی، ملّا علی مازندرانی نوری اصفهانی و ملّا اسماعیل کوشکی حاضر شد. ملّا هادی در سال 1242 به مشهد بازگشت و پنج سال در مدرسه حاج حسن مشغول تدریس شد. ملّا هادی سبزواری عصر روز بیست و پنجم ذی الحجه سال 1289 قمری در سن 77 سالگی درگذشت. بنای آرامگاه او در ضلع جنوبی میدان کارگر شهر سبزوار واقع است.(دانشنامه آزاد)

[13].  مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

[14]. کامل الزیارات: 142؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ7 قَالَ: مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ 7 وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ الله بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ 7وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ؛ حضرت امام صادق7 می‌فرماید:کسی که خداوند خیر او را بخواهد، در قلب او محبّت به امام حسین7 و علاقه به زیارت ایشان را در قلب او قرار می دهد و اگر خداوند بدیِ بنده خود را بخواهد، بغض و کینه امام حسین7 و زیارت ایشان را در دل او قرار می دهد.»

[15]. المنجد، ذیل ماده «قذف».

[16] . لازم به یادآوری است که خداوند شقاوت را برای هیچ یک از بندگان خود نمی‌خواهد، بلکه این انسان‌ها هستند که با سوء رفتار و ارتکاب معاصی و گناهان زمینه شقاوت و ضلالت خود را فراهم می‌کنند. و معنای این روایت و امثال آن در حقیقت آن است که خداوند الطاف خفیّه و دست حمایت خویش را از روی بنده اش برمی دارد، در نتیجه او به سوی معاصی میل پیدا می‌کند، نه اینکه خود پروردگار، بنده اش را به سمت معاصی هدایت کند!

      نظیر این مطلب در روایت دیگری که از غرر روایات ما می باشد آمده است که راوی از امام کاظم7درباره این جمله رسول خدا9که فرمودند: «الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ» می پرسد که معنای آن چیست؟ امام کاظم7می فرماید: «الشَّقِیُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِیَاءِ وَ السَّعِیدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاء»؛ همانا شقی کسی است که خداوند ـ در حالی که او در شکم مادر است و هنوز به دنیا نیامده است ـ علم دارد که او در آینده (بزودی) راه و روش بدبختان و اشقیاء را ادامه می دهد و نیکبخت کسی است که خداوند ـ در حالی که او در شکم مادر است و هنوز به دنیا نیامده است ـ علم دارد که او در آینده (بزودی) راه و روش انسان های نیکبخت و سعادتمند را ادامه می دهد! (التوحید «صدوق»: 356، حدیث 3)

[17]. کامل الزیارات: 142.

[18]. اشاره به آیه 110 از سوره مائده: ﴿وَ إِذْ تُخرِجُ الْمَوْتىَ بِإِذْنى و زمانى که مردگان را به اجازه من [زنده از گور] بیرون مى آورد.

[19]. یحیی بن امّ الطویل یکی از یاران پرشور و از نزدیکان خاص امام سجاد7 بود. او در کوفه و در عصر حکومت حجاج با صدای بلند در میان مردم می‌گفت: «هرکس علی را سبّ کند، لعنت خدا بر او باد. ما از مروان و معبودهایی که غیر از خدا گرفته‌اند، بیزاریم». حجاج به خاطر این اعتراضات و سخنان پرشور او را به شهادت رساند. (تنقیح المقال:3/312؛ معجم رجال الحدیث:20/35)

[20]. چهره درخشان حسین بن علی8: 12-13؛ کرامات حسینیه و عبّاسیه8: 40-41.

 

برگرفته از

کتاب: آیین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا علیه السلام 

نوشته: استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان