سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
مقایسه هزینه جراحی قلب در ایران و خارج از ایران
قلبهایی که باید برای ایران بتپد
محمد رئیسزاده، رییسکل سازمان نظام پزشکی در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایسنا نسبت به عدم اقبال پزشکان برای ورود به برخی رشتههای تخصصی و فوقتخصصی به دلیل عدم تناسب پرداختیها با میزان سختی کار هشدار داد و گفت: در حوزه رشتههای تخصصی رشتههایی مانند جراحی اطفال، جراحی قلب اطفال و ... متقاضی کمی برایشان وجود دارد. در حالی که اینها رشتههای سنگینی هستند. باید توجه کرد که کار در این رشتهها سنگین و طول دوره تحصیل در آنها نیز بسیار سنگین است. همچنین با اینکه وزارت بهداشت در بحث سقفگذاری برای کارانهها تمهیداتی اندیشیده و وضعیت مقداری بهبود یافته است، اما همچنان پرداختیها متناسب با میزان سختی کار در این رشتهها نیست.
او میافزاید: بر همین اساس هم کسی تمایل ندارد وارد این رشتهها شود. به عنوان مثال ممکن است فردی با خود بگوید من چهار سال جراحی عمومی بخوانم، سه سال جراحی اطفال بخوانم که در این صورت هفت سال از عمرم میگذرد. در حالی که اگر پزشک عمومی بمانم، در این هفت سال میتوانم شرایط بهتری برای خودم ایجاد کنم.
رئیسزاده همچنین با هشدار پیرامون اینکه ممکن است مجبور شویم بیمارنمان را به خارج از کشور اعزام کنیم و یا پزشک خارجی بیاوریم، گفته است: اگر خدایی نکرده قرار باشد مردممان را برای درمان به خارج از کشور اعزام کنیم، هزینههای درمانی به طور میانگین 10 برابر هزینههای داخل کشور است. بعنوان مثال یک عمل قلب باز در کشور ما هر عددی که باشد، اگر خدایی نکرده مجبور شویم که بیمار را در همین کشورهای اطراف و منطقه عمل کنیم، هزینهاش به طور میانگین 10 برابر میشود. یعنی اگر یک عمل قلب باز در کشور ما 40 میلیون یا 100 میلیون انجام شود که آن را هم بیمه تقبل میکند، در کشورهای منطقه 10 برابر و حدود یک میلیارد و 200 میلیون تومان است. ما نمیخواهیم به این وضعیت برسیم.[1]
*در صحبتهای دکتر رئیسزاده 2 نکته مهم بایستی مورد توجه باشد.
اول اینکه این مسئله را بایستی از حیث سیاستگذاری و از حیث تأکید بر وجدان طبابت رفع کرد و دانشجویان و پزشکان را به سمت رشتههای مورد نیاز هدایت کرد.
در این زمینه یک مثال جالب وجود دارد و آن اینکه مثلا در کشور هندوستان از یک پزشک قلب کودکان؛ تجلیل زیادی به عمل آمده و یک مستند حرفهای نیز از زندگی وی بعنوان یک اسطوره ملی ساخته شده است.
آیا وزارت بهداشت ما از حیث سیاستگذاری و فرهنگسازی؛ اهل اقدامات اینچنینی هست؟
دوم آنکه باید بیش از این افکار عمومی را درباره هزینههای ارزان پزشکی در ایران نسبت به سایر کشورهای دنیا آگاه کرد. اگرچه همین هزینه فعلی هم بایستی با امکانات بیمهای و دولتی از دامن مردم زدوده شود تا بر اساس سیاست رهبر معظم انقلاب؛ خانواده یک بیمار هیچ دغدغهای نداشته باشند. این آگاهیرسانی ضمن اینکه شهد خدمات نظام اسلامی در زندگی مردم را بیشتر قابل لمس میکند؛ موجب آن میشود که سیاستگذاریها برای توجه دادن پزشکان به رشتههای حساستر سبب گرانتر شدن خدمات نشود و هرچیزی در جای منطقی خود قرار گیرد.
توجه به این نکات از الزامات پیشرفت در حکمرانی مطلوب است.
***
غضنفری: باید پول صندوق توسعه را به ارزش روز برگردانید
"مهدی غضنفری" رئیس صندوق توسعه ملی به تازگی در یک جلسه کاری سخنان مهمی را پیرامون طلبهای این صندوق مطرح کرده است.
به گزارش ایلنا، غضنفری گفته است: اشکالات کنشی و منشی در گروه حکمرانان شکل گرفته به این معنا که حکمرانان بر این باورند که منابع این صندوق بالاست و مانند اقیانوس پایانی ندارد!
وی با بیان اینکه صندوق توسعه ملی قربانی تقدس فریبکارانه شده است، افزود: این تفکر برای برخی افراد ایجاد شده است که پول دولت اموال دیگران است و میتوان پس نداد. یکی از عوامل کوچک شدن صندوق این است که ما ارزی به برخی متقاضیان وام دادیم اما ریالی پس گرفتیم.
غضنفری تأکید کرد: نباید به بهانه مردم داری کاری کنیم که صندوق بنگاهداری کند و یا وام بدهد.
وی همچنین گفته است: صندوق، اتاق تسویه حسابهای برخی افراد با دولت نیست به این معنا که برخی از صندوق وام گرفتهاند اما از آنجایی که وزارت صمت اجازه صادرات به آنها نمیدهد وام خود را تسویه نمیکنند. صندوق محلی برای سرریز شدن سیاستهای نادرست دولت نیست. وام گرفتهاید باید آن را پس بدهید و راضی نمیشویم که ارزش پول را کم کنیم.
رئیس صندوق توسعه ملی تصریح میکند: ما میخواهیم پول را پس بگیریم و به شخص دیگری بدهیم چرا اینگونه مسیر توسعه را هموار میکنیم در غیر این صورت به انحطاط و انحراف مالی دچار میشویم.[2]
*صحبتهای دلسوزانه آقای غضنفری را باید با تأسف خواند.
چرا صندوق توسعه ملی که وجوه آن بایستی صرف پیشرفت کشور شود و موانع را از سر راه بردارد اما از سوی عدهای از مسئولان به مثابه یک بانک با منابع نامتناهی فرض شده است که میتوان هر ظلمی را به سمت آن رواداری کرد؟
آیا آن مسئولان به این اندیشیدهاند که اگر صندوق توسعه در کار نباشد؛ نمیتوان در مواقف حیاتی کاری برای افزودن سرعت پیشرفت کشور انجام داد؟!
ظلمی که به صندوق توسعه ملی ایران شده است در واقع ترجیح دادن خواستههای مقطعی به مصالح درازمدت است. امری که در حکمرانی مطلوب هرگز بایسته نیست و بلکه باید همواره مصالح دراز مدت یک کشور مد نظر قرار گیرد.
طلبهای صندوق توسعه باید هرچه سریعتر وصول شود و البته در اجرائیات این صندوق هم توجه لازم وجود داشته باشد تا اولا مسئله "بانک شدن" رفع شود و ثانیا موارد اعطایی صندوق نیز سبب کاهش اندوخته نشود.
رسالت صندوق توسعه ملی هرگز نباید فدایی مصالح مقطعی افراد یا دولتها شود.
***
مهسا امینی؛ دختر رئیس جمهور یا اسم رمز؟!
در ماجرای درگذشت تلخ و تصادفی مرحومه مهسا امینی؛ نگاه همه دلسوزان و مقامات ارشد کشور بر تضییع نشدن هیچ حقی آن مرحومه و خانواده اوست.
چه اگر درگذشت او به دلیل برخی فرایندهای غیر قانونی صورت گرفته باشد طبعا متخلف یا متخلفین ضمن معرفی به مردم مورد عقوبت قرار خواهند، گرفت. زیرا بنیاد نظام اسلامی بر عدالت است نه ظلم.
و اگر این درگذشت تصادفی بوده باشد؛ باز هم همه چیز به خانواده او گزارش داده میشود و مردم نیز در جریان قرار خواهند گرفت که نیروی انتظامی در راستای انجام وظیفه قانونی خود گناهی بر ذمه ندارد.
در همین راستا رئیسجمهور رئیسی هم در تماس با خانواده خانم امینی اعلام کرد که او را همچون دختر خود میپندارد.
اما یک نگاه دیگر هم وجود دارد که میگوید الّا و لابد به مهسا امینی ظلم شده. این نگاه در امتداد خود به مثابه یک "اسم رمز آشوب" و پیراهن عثمان به پرونده مینگرد که میتوان بوسیله آن به سمت ایجاد اغتشاش و به راه انداختن حمام خون حرکت کرد.
*فارغ از قضاوتهایی که نسبت به این دو نگاه وجود دارد اما نباید از یک نتیجه منطقی در قبال دسته دوم غافل شد.
و آن اینکه مهسا امینی برای این دومیها صرفا و فقط یک پروژه است.
یعنی مهسا امینی مهم است نه بخاطر انسان بودن یا ظلم احتمالی. بلکه به این سبب که دختر است، کرد است و در یک اتفاق مربوط به مسئله حجاب از دنیا رفته است.
این بهانهها کافیست برای آنهایی که میگفتند "انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است".
در واقع همواره این اصل نظام است که برای آنها نشانه است.
آنها از هر چیزی دنبال بهانه میگردند. یک روز قیمت بنزین، یک روز انتخابات، یک روز مطالبات قومیتی، یک روز حجاب، روز دیگر سگها، یک بار برای دلار و روزی هم در اعتراض به پدیده خشکسالی که هیچکس در آن تقصیری ندارد.
در واقع این ژنتیک آنها اکنون دیگر برای ایران و ایرانی کاملا هویدا شده است.
پس عقلانیت حکم میکند کسی اگر دنبال مشخص شدن واقعیت و رسیدن حق به حقدار در پرونده مرحومه امینی است؛ حتما بر خلاف مسیر اینان حرکت کند.
مسیر و سمت اشاره اینان کجاست؟
اول از همه "خیابان" و سپس حمله به بنیادهایی که جامعه ایرانی_اسلامی را ساخته و امنیت آنرا تضمین کرده است. از حجاب تا مقدسات، تا ارزشها و حتی پرچم عزیز ایران.
محرز است که اینان نه در مطالبه صادقاند، نه در احقاق حق و نه در همراهی با معترضان درگذشت مرحومه امینی.
بلکه آنها هدفی را میجویند که کمتر کسی میتواند با آن موافق باشد و آن "خونخواری" به قصد رضای دشمنان ایران و ایرانی است.
بدیهیست کسی که برای روشن شدن حقیقت در پرونده مهسا امینی دغدغه دارد با اینان همراه نخواهد شد. نه در حرف، در عمل و نه در خیابان...
***
1_ isna.ir/xdMsqK
2_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1280056